غزل شمارهٔ ۱۴۸
کشتی عمر ما کنار افتاد
رخت در آب رفت و کار افتاد
موی همرنگ کفک دریا شد
وز دهان در شاهوار افتاد
روز عمری که بیخ بر باد است
با سر شاخ روزگار افتاد
سر به ره در نهاد سیل اجل
شورشی سخت در حصار افتاد
مستییی بود عهد برنایی
این زمان کار با خمار افتاد
چون به مقصد رسم که بر سر راه
خر نگونسار گشت و بار افتاد
گل چگویم ز گلستان جهان
که به یک گل هزار خار افتاد
هر که در گلستان دنیا خفت
پای او در دهان مار افتاد
هر که یک دم شمرد در شادی
در غم و رنج بی شمار افتاد
بی قراری چرا کنی چندین
چه کنی چون چنین قرار افتاد
چه توان کرد اگر ز سکهٔ عمر
نقد عمر تو کم عیار افتاد
تو مزن دم خموش باش خموش
که نه این کار اختیار افتاد
گر نبودی امید، وای دلم
لیک عطار امیدوار افتاد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کشتی عمر ما کنار افتاد
رخت در آب رفت و کار افتاد
کشتی عمر ما به گل نشست و سرمایه زندگی ما را آب برد.
موی همرنگ کفک دریا شد
وز دهان در شاهوار افتاد
موها همه سفید شده و دندانها ریخته است.
روز عمری که بیخ بر باد است
با سر شاخ روزگار افتاد
عمر بیحاصل و بینتیجه بر سر شاخ روزگار افتاد.
سر به ره در نهاد سیل اجل
شورشی سخت در حصار افتاد
هوش مصنوعی: سیل مرگ به شدت درگیر شده و به حصاری که برای جلوگیری از آن ایجاد شده بود، حمله کرده است.
مستییی بود عهد برنایی
این زمان کار با خمار افتاد
هوش مصنوعی: این دوران، زمانی بود که شوق و سرخوشی تجربه میشد، اما اکنون حالتی از غم و ناآرامی بر آن حاکم شده است.
چون به مقصد رسم که بر سر راه
خر نگونسار گشت و بار افتاد
هوش مصنوعی: وقتی به مقصد رسیدم، بر سر راه ناگهان بار سنگینی که با خود داشتم افتاد و مسیرم را دشوار کرد.
گل چگویم ز گلستان جهان
که به یک گل هزار خار افتاد
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از زیباییهای دنیا بگویم در حالی که به خاطر یک گل، هزار خار وجود دارد؟
هر که در گلستان دنیا خفت
پای او در دهان مار افتاد
هوش مصنوعی: هر کسی که در دنیا غرق لذتها و خوشیها شود، ممکن است به خطرات و مشکلاتی دچار شود که مانند مار، به او آسیب برساند.
هر که یک دم شمرد در شادی
در غم و رنج بی شمار افتاد
هوش مصنوعی: هر کسی که در لحظهای شاد باشد، ممکن است در حالتهای دیگر دچار غم و سختیهای فراوانی شود.
بی قراری چرا کنی چندین
چه کنی چون چنین قرار افتاد
هوش مصنوعی: چرا این همه بیقراری میکنی، وقتی اینگونه سرنوشت رقم خورده است؟
چه توان کرد اگر ز سکهٔ عمر
نقد عمر تو کم عیار افتاد
هوش مصنوعی: چه میتوان کرد اگر ارزش زمان و زندگیات کم شود و به اندازه کافی باارزش نباشد؟
تو مزن دم خموش باش خموش
که نه این کار اختیار افتاد
هوش مصنوعی: سخن نگو و ساکت بمان، زیرا این کار نه به اختیار تو است.
گر نبودی امید، وای دلم
لیک عطار امیدوار افتاد
هوش مصنوعی: اگر امیدی نبود، وای به حال قلبم، اما عطار با امید به زندگی ادامه داد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۴۸ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1399/06/14 19:09
موی همرنگ کف دریا شد---بنظر درست باشد

عطار