گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۱

ای بی نشان محض نشان از که جویمت
گم گشت در تو هر دو جهان از که جویمت
تو گم نه‌ای و گمشدهٔ تو منم ولیک
نایافت یافت می‌نتوان ، از که جویمت
دل در فنای وحدت و جان در بقای صرف
من گمشده درین دو میان از که جویمت
پیدا بسی بجستمت اما نیافتم
اکنون مرا بگو که نهان از که جویمت
چون در رهت یقین و گمانی همی رود
ای برتر از یقین و گمان از که جویمت
در بحر بی نهایت عشقت چو قطره‌ای
گم شد نشانِ من ،  به نشان از که جویمت
تا بو ، که بویی از تو بیابد ، دلم چو جان
بیرون شد از زمان و مکان از که جویمت
در جست و جوی تو دلم از پرده اوفتاد
ای در درون پردهٔ جان از که جویمت
عطار اگرچه یافت به عین یقین تورا
ای بس عیان به عین عیان از که جویمت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بی نشان محض نشان از که جویمت
گم گشت در تو هر دو جهان از که جویمت
هوش مصنوعی: ای موجود بی‌نشان، من از چه کسی تو را جستجو کنم؟ چون هر دو جهان در تو گم شده است، از چه کسی باید تو را پیدا کنم؟
تو گم نه‌ای و گمشدهٔ تو منم ولیک
نایافت یافت می‌نتوان ، از که جویمت
هوش مصنوعی: تو گم نشده‌ای و من هم در جستجوی تو هستم، اما تا زمانی که تو را پیدا نکرده‌ام، نمی‌توانم از کسی بپرسم که تو را کجا می‌توانم بیابم.
دل در فنای وحدت و جان در بقای صرف
من گمشده درین دو میان از که جویمت
هوش مصنوعی: دل در آشتی و یکی شدن با حقیقت وجود دارد و جان در جاودانگی و وجود خالص. من در این دو حالت گم شده‌ام و نمی‌دانم از که باید طلب کمک کنم.
پیدا بسی بجستمت اما نیافتم
اکنون مرا بگو که نهان از که جویمت
هوش مصنوعی: بسیاری را در جستجوی تو پیدا کردم اما نتوانستم. حالا به من بگو که از چه کسی می‌خواهی پیدا شوم.
چون در رهت یقین و گمانی همی رود
ای برتر از یقین و گمان از که جویمت
هوش مصنوعی: هرگاه در مسیر تو، یقین و گمان وارد شوند، ای برتر از هر دو، از چه کسی باید تو را جستجو کنم؟
در بحر بی نهایت عشقت چو قطره‌ای
گم شد نشانِ من ،  به نشان از که جویمت
هوش مصنوعی: در دریای بی‌پایان عشق تو، من مانند یک قطره گم شده‌ام. حالا نشان ماه را می‌جویم تا از کسی بپرسم تو را کجا پیدا کنم.
تا بو ، که بویی از تو بیابد ، دلم چو جان
بیرون شد از زمان و مکان از که جویمت
هوش مصنوعی: دل من در پی توست و به دنبال بویی از تو می‌گردد؛ حالتی که جان از زمان و مکان آزاد شده و به همین خاطر، نمی‌دانم از کجا تو را جستجو کنم.
در جست و جوی تو دلم از پرده اوفتاد
ای در درون پردهٔ جان از که جویمت
هوش مصنوعی: دل من در پی تو آن‌قدر به جست‌وجو افتاده که از پرده و حجاب خود رفته است. ای کسی که در عمق وجود من هستی، من باید تو را از چه کسی طلب کنم؟
عطار اگرچه یافت به عین یقین تورا
ای بس عیان به عین عیان از که جویمت
هوش مصنوعی: عطار هرچند تو را به وضوح مشاهده کرده، با این حال تو را به طور عینی نمی‌داند و نمی‌داند از که باید تو را طلب کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۴۱ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۴۱ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1395/10/13 23:01
داریوش گودرزی

بیت هفتم به این شکل صحیح است:
تا بو که بویی از تو بیابد دلم چو جان
بیرون شد از زمان و مکان از که جویمت؟

1398/05/30 10:07
علی وکیلی

مصراع دوم از بیت دوم باید اصلاح شود:
نایافت یافت می نشود

1398/05/30 10:07
علی وکیلی

با پوزش، دیدگاه قبلی خود را ویرایش می کنم. فقط کلمه اول مصراع دوم نیاز به تصحیح دارد:
نایافت یافت می نتوان، از که جویمت
منظور فقط "نایافت" در ابتدای مصراع بود که در اکثر صفحات اینترنتی "تا یافت" درج شده است که معنی نمی دهد.

1398/12/12 00:03
احمد اسدی

با سلام،
فرمایش داریوش و علی عزیز کاملا صحیح است. مورد اول اصلاح وزن شعر و مورد دوم اصلاح مفهوم آن است. من در دوران جوانی این غزل را در محضر یکی از محققین ادبیات فارسی و از نسخه قدیمی ایشان که برای غلط گیری یک دیوان عطار قبل از چاب به ایشان ارجاع شده بود شنیدم.
اضافه بر موارد اشاره شده توسط دوستان، بیت ششم نیز بدین صورت بود:
در بحر بی نهایت عشقت چو قطره ای،
گم شد نشان من، به نشان از که جویمت.
در واقع عطار به گم شدن خویش در دریای عشقِ آن بی نشان محض اشاره میکند. بدیهی است که ماه جایگاهی برای گم شدن در دریای عشق ندارد و این مرتبت انسان است که عاشق باشد و نشان خویش را چون قطره ای در دریای عشق گم کند.

1404/05/30 13:07
سیدمحمد جهانشاهی

نایافت یافت می‌نتوان ، از که جویمت

1404/05/30 13:07
سیدمحمد جهانشاهی

گم شد نشانِ من ، به نشان از که جویمت

1404/05/30 13:07
سیدمحمد جهانشاهی

تا بو ، که بویی از تو بیابد ، دلم چو جان