گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴

چه شاهدی است که با ماست در میان امشب
که روشن است ز رویش همه جهان امشب
نه شمع راست شعاعی، نه ماه را تابی
نه زهره راست فروغی در آسمان امشب
میان مجلس ما صورتی همی تابد
که آفتاب شد از شرم او نهان امشب
بسی سعادت از این شب پدید خواهد شد
که هست مشتری و زهره را قران امشب
شبی خوش است و ز اغیار نیست کس بر ما
غنیمت است ملاقات دوستان امشب
دمی خوش است مکن صبح دم دمی مردی
که همدم است مرا یار مهربان امشب
میان ما و تو امشب کسی نمی گنجد
که خلوتی است مرا با تو در نهان امشب
بساز مطرب از آن پرده‌های شور انگیز
نوای تهنیت بزم عاشقان امشب
همه حکایت مطبوع درد عطار است
ترانهٔ خوش شیرین مطربان امشب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۴ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۴ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۱۴ به خوانش فرید حامد
غزل شمارهٔ ۱۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/05/20 17:08
محسن اصلانی

در خصوص این غزل به عرض برسانم حضرت استاد فتحعلی واشقانی فراهانی (استاد بزرگ خوشنویسی) در یک چلیپای بسیار زیبا به تصویر کشیده است که سزشار از زیبایی است

1399/02/19 19:05

دمی خوش است مکن صبحدم---دمی مردی---
با این رسم ا لخط زیباتر است