غزل شمارهٔ ۱۳۵
هر دل که ز عشق بی نشان رفت
در پردهٔ نیستی نهان رفت
از هستی خویش پاک بگریز
کین راه به نیستی توان رفت
تا تو نکنی ز خود کرانه
کی بتوانی ازین میان رفت
صد گنج میان جان کسی یافت
کین بادیه از میان جان رفت
راهی که به عمرها توان رفت
مرد ره او به یک زمان رفت
هان ای دل خفته عمر بگذشت
تا کی خسبی که کاروان رفت
ای جان و جهان چه مینشینی
برخیز که جان شد و جهان رفت
از جملهٔ نیستان این راه
آن برد سبق که بی نشان رفت
چون نیستی از زمین توان برد
کی هست توان بر آسمان رفت
محتاج به دانهٔ زمین بود
مرغی که ز شاخ لامکان رفت
عطار چو ذوق نیستی یافت
از هستی خویش بر کران رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۴: بس که دل تشنه سوخت وز لبت آبی نیافتغزل شمارهٔ ۱۳۶: دوش جان دزدیده از دل راه جانان برگرفت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر دل که ز عشق بی نشان رفت
در پردهٔ نیستی نهان رفت
هوش مصنوعی: هر قلبی که به عشق بیخبر و نشانی از خودش رفته باشد، در پردهٔ عدم پنهان شده است.
از هستی خویش پاک بگریز
کین راه به نیستی توان رفت
هوش مصنوعی: از وجود خود دوری کن، زیرا این مسیر میتواند به سوی نابودی برود.
تا تو نکنی ز خود کرانه
کی بتوانی ازین میان رفت
هوش مصنوعی: تا زمانی که خودت به مرز و نشانهای نرسی، نمیتوانی از این وضعیت و شرایط عبور کنی.
صد گنج میان جان کسی یافت
کین بادیه از میان جان رفت
هوش مصنوعی: کسی که درونش پر از گنج و ارزش است، زمانی به مقصد میرسد که آنچه که مانع پیشرفت او بوده، از میان برود.
راهی که به عمرها توان رفت
مرد ره او به یک زمان رفت
هوش مصنوعی: طی کردن مسیری که برای انسانها سالها طول میکشد، فردی در یک لحظه از آن عبور کرد.
هان ای دل خفته عمر بگذشت
تا کی خسبی که کاروان رفت
هوش مصنوعی: ای دل خوابآلود، عمر تو به سرعت میگذرد. تا چه زمانی به خواب خواهی ماند در حالی که زندگی به سمت جلو در حرکت است و کاروان زندگی از چنگت میگریزد؟
ای جان و جهان چه مینشینی
برخیز که جان شد و جهان رفت
هوش مصنوعی: ای دوست و زندگی، چرا بیحالت نشستهای؟ بلند شو که زندگی به پایان رسید و جهان هم از دست رفت.
از جملهٔ نیستان این راه
آن برد سبق که بی نشان رفت
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که از میان همه چیزهایی که در زندگی وجود دارند، این راه برای کسی که بدون نشانه و نشاندهی حرکت کرده، به دست آمده است. یعنی شخصی که از مسیر خود مطمئن نیست و فقط به جلو میرود، به نتایج یا اهدافی که برایش مهم هستند، دست پیدا میکند.
چون نیستی از زمین توان برد
کی هست توان بر آسمان رفت
هوش مصنوعی: وقتی تو از زمین و دنیا بیخبر هستی، چگونه میتوانی به آسمان و فراتر از آن فکر کنی؟
محتاج به دانهٔ زمین بود
مرغی که ز شاخ لامکان رفت
هوش مصنوعی: مرغی که از شاخهٔ دنیا رفت، به دانهٔ زمین نیاز داشت.
عطار چو ذوق نیستی یافت
از هستی خویش بر کران رفت
هوش مصنوعی: عطار وقتی که لذت نیستی را درک کرد، از وجود خودش جدا شد و به جهانی دیگر رفت.

عطار