گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۲

پیشگاه عشق را پیشان که یافت
پایگاه فقر را پایان که یافت
در میان این دو ششدر کل خلق
جمله مردند و اثر زیشان که یافت
رخنه می‌جویی خلاص خویشتن
رخنه‌ای جز مرگ ازین زندان که یافت
ذره‌ای وصلش چو کس طاقت نداشت
قسم موجودات جز هجران که یافت
ذره‌ای این درد عالم سوز را
در زمین و آسمان درمان که یافت
آفتاب آسمان غیب را
در فروغش کفر با ایمان که یافت
چون بتافت آن آفتاب آواز داد
کان هزاران ذره سرگردان که یافت
ابر بر دریا بسی بگریست زار
لیک دریا گشت و آن باران که یافت
گشت مستهلک درین دریا دو کون
گر کفی گل بود و ور طوفان که یافت
چون دو عالم هست فرزند عدم
پس وجودی بی سر و سامان که یافت
چون دو عالم نیست جز یک آفتاب
ذره‌ای در سایه‌ای پنهان که یافت
چون همه مردند و می‌میرند نیز
آب حیوان زین همه حیوان که یافت
بر فلک رو این دم از عیسی بپرس
تا خری رهوار بی پالان که یافت
صد هزاران چشم صدیقان راه
گشت خون‌باران همه، باران که یافت
صد هزاران جان صدیقان راه
غرقهٔ این راه شد جانان که یافت
ای فرید از فرش تا عرش مجید
ذره‌ای هستی درین دیوان که یافت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیشگاه عشق را پیشان که یافت
پایگاه فقر را پایان که یافت
هوش مصنوعی: کسی که در محبت به عشق دست پیدا کند، مانند کسی است که در موقعیت و مقام بالایی قرار گرفته است. همچنین، وقتی که کسی به حال فقر و مشکلاتش پایان می‌دهد، به آرامش و خوشبختی می‌رسد.
در میان این دو ششدر کل خلق
جمله مردند و اثر زیشان که یافت
هوش مصنوعی: در میان این دو، همه مردم از دست رفته‌اند و هیچ نشانی از آن‌ها باقی نمانده است.
رخنه می‌جویی خلاص خویشتن
رخنه‌ای جز مرگ ازین زندان که یافت
هوش مصنوعی: به دنبال راهی برای رهایی از خود هستی، اما جز مرگ هیچ راه نجاتی از این زندان پیدا نمی‌کنی.
ذره‌ای وصلش چو کس طاقت نداشت
قسم موجودات جز هجران که یافت
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌توانست تحمل کند که حتی ذره‌ای از وصالش را تجربه کند، بنابراین جز جدایی، هیچ‌کدام از موجودات چیزی را نیافتند.
ذره‌ای این درد عالم سوز را
در زمین و آسمان درمان که یافت
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در زمین و آسمان نتوانسته است درمانی برای این درد عمیق و سوزناک که همه جا را می‌سوزاند، پیدا کند.
آفتاب آسمان غیب را
در فروغش کفر با ایمان که یافت
هوش مصنوعی: آفتاب آسمان غیر قابل مشاهده، در نور خود، بین کفر و ایمان تمایز قائل شد و آن‌ها را مشخص کرد.
چون بتافت آن آفتاب آواز داد
کان هزاران ذره سرگردان که یافت
هوش مصنوعی: وقتی که آن خورشید تابید، اعلام کرد که هزاران ذره سرگردان، جای خود را پیدا کردند.
ابر بر دریا بسی بگریست زار
لیک دریا گشت و آن باران که یافت
هوش مصنوعی: ابر بر دریا بسیار گریست، اما دریا تغییر نکرد و بارانی که به دست آورد هیچ تاثیری در وضعیتش نداشت.
گشت مستهلک درین دریا دو کون
گر کفی گل بود و ور طوفان که یافت
هوش مصنوعی: اگر دو دنیا در این دریا غرق شوند، چه اهمیت دارد؟ آیا تنها یک دانه گل می‌تواند در برابر طوفانی که به آن می‌خورد، وجود داشته باشد؟
چون دو عالم هست فرزند عدم
پس وجودی بی سر و سامان که یافت
هوش مصنوعی: از آن‌جا که دو جهان وجود دارد و هر دو از عدم پیدا شده‌اند، بنابراین وجودی بی‌نظمی و بی‌نهایت در چنین فضایی وجود نخواهد داشت.
چون دو عالم نیست جز یک آفتاب
ذره‌ای در سایه‌ای پنهان که یافت
هوش مصنوعی: در جهان فقط یک حقیقت وجود دارد که مانند درخششی کوچک در زیر سایه‌ای نامشخص و پنهان است.
چون همه مردند و می‌میرند نیز
آب حیوان زین همه حیوان که یافت
هوش مصنوعی: زمانی که همه انسان‌ها خواهند مرد و می‌میرند، آب حیات که مورد توجه همه موجودات زنده است نیز از میان می‌رود.
بر فلک رو این دم از عیسی بپرس
تا خری رهوار بی پالان که یافت
هوش مصنوعی: در این لحظه از آسمان بپرس که آیا کسی مانند عیسی وجود دارد تا به عنوان یک اسب وحشی بدون زین، راهی آزاد را پیدا کند؟
صد هزاران چشم صدیقان راه
گشت خون‌باران همه، باران که یافت
هوش مصنوعی: صدها هزار چشم مؤمنان به تماشای وقایع خونین گشت و همه‌جا باران خون بارید.
صد هزاران جان صدیقان راه
غرقهٔ این راه شد جانان که یافت
هوش مصنوعی: بسیاری از جان‌های پاک و صدیق در مسیر عشق به غرق شدن دچار شدند و محبوبی که به این راه دست یافت، جان خود را به خطر انداخت.
ای فرید از فرش تا عرش مجید
ذره‌ای هستی درین دیوان که یافت
هوش مصنوعی: ای فرید، از پایین‌ترین تا بالاترین مرتبه، تنها یک ذره از وجودت در این مجموعه‌ی بی‌نظیر وجود دارد که به آن شناخته شده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۳۲ به خوانش عندلیب