گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۱

دل کمال از لعل میگون تو یافت
جان حیات از نطق موزون تو یافت
گر ز چشمت خسته‌ای آمد به تیر
زنده شد چون در مکنون تو یافت
تا فسونت کرد چشم ساحرت
جامه پر کژدم ز افسون تو یافت
سخت‌تر از سنگ نتوان آمدن
لعل بین یعنی دلش خون تو یافت
تا فشاندی زلف و بگشادی دهن
عقل خود را مست و مجنون تو یافت
ملک کسری در سر زلف تو دید
جام جم در لعل گلگون تو یافت
قاف تا قاف جهان یکسر بگشت
کاف کفر از زلف چون نون تو یافت
جمله را صدباره فی‌الجمله بدید
هیچش آمد هرچه بیرون تو یافت
تا دل عطار عالم کم گرفت
رونق از حسن در افزون تو یافت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل کمال از لعل میگون تو یافت
جان حیات از نطق موزون تو یافت
هوش مصنوعی: دل به واسطه‌ی زیبایی لبان رنگین تو به کمال رسیده و جان حیات خود را از سخنان موزون و دلنشین تو کسب کرده است.
گر ز چشمت خسته‌ای آمد به تیر
زنده شد چون در مکنون تو یافت
هوش مصنوعی: اگر از چشمانت خسته شده‌ام، با تیر محبت تو زنده می‌شوم، زیرا در عمق وجود تو چیزی را پیدا کردم.
تا فسونت کرد چشم ساحرت
جامه پر کژدم ز افسون تو یافت
هوش مصنوعی: چشم سحرآمیز تو من را مجذوب کرده و لباس من به خاطر جادوگری تو پر از زهر مار شده است.
سخت‌تر از سنگ نتوان آمدن
لعل بین یعنی دلش خون تو یافت
هوش مصنوعی: دل سنگی و بی‌احساس نمی‌تواند به راحتی تغییر کند و مانند یک لعل درخشان شود، مگر آنکه احساس درد و رنج را تجربه کرده باشد؛ یعنی تنها در سایه محبت و عشق، دل‌های سخت نیز نرم و لطیف می‌شوند.
تا فشاندی زلف و بگشادی دهن
عقل خود را مست و مجنون تو یافت
هوش مصنوعی: زمانی که تو زلف خود را به هم ریختی و دهان خود را باز کردی، عقل تو در حیرت و جنون غرق شد.
ملک کسری در سر زلف تو دید
جام جم در لعل گلگون تو یافت
هوش مصنوعی: پادشاه کسری زیبایی و جذابیت تو را در موهایت دید و در لعل سرخ گل تو، زیبایی جام جم را پیدا کرد.
قاف تا قاف جهان یکسر بگشت
کاف کفر از زلف چون نون تو یافت
هوش مصنوعی: جهان از ابتدا تا انتها به دور خود چرخید، اما کفر همچون زلف تو که شبیه حرف نون است، پیدا شد.
جمله را صدباره فی‌الجمله بدید
هیچش آمد هرچه بیرون تو یافت
هوش مصنوعی: او هر چیزی که از تو دیده بود، به طور کلی بارها و بارها به او عطا کرد و هیچ یک از آنها برایش کافی نبود.
تا دل عطار عالم کم گرفت
رونق از حسن در افزون تو یافت
هوش مصنوعی: دل عطار به خاطر زیبایی‌های تو به اندازه کافی سرشار شد و از این رو، زیبایی‌ات باعث رونق و شکوه در جهان شد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۳۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1402/03/14 15:06
ahmad aramnejad

ملک؛ کسری در سر زلف تو یافت
یعنی کسرا در سر زلف تو ملک یافت
اگر ملک کسری را بصورت اضافه بخوانیم فاعل در آن گم شده است چه کسی در سر زلف تو ملک کسری را یافت؟

1402/03/14 21:06
همیرضا

فاعلِ حذف شده از این جمله و جملات بعد «عقل» است که پیشتر در بیت پنجم نامش آورده شده.

1404/04/20 12:07
سیدمحمد جهانشاهی

احسنت ، صحیح است