گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۸

تا دل من راه جانان بازیافت
گوهری در پردهٔ جان بازیافت
دل که ره می‌جست در وادی عشق
خویش را گم کرد ره زان بازیافت
هر که از دشواری هستی برست
آنچه مقصود است آسان بازیافت
یک شبی درتاخت دل مست و خراب
راه آن زلف پریشان بازیافت
چون به تاریکی زلفش راه برد
زنده گشت و آب حیوان بازیافت
آفتاب هر دو عالم آشکار
زیر زلف دوست پنهان بازیافت
آنچه خلق از دامن آفاق جست
او نهان سر در گریبان بازیافت
می‌ندانم تا ز جان برخورد نیز
آنکه روی و زلف جانان بازیافت
هر که زلفش دید کافر شد به حکم
وانکه رویش دید ایمان بازیافت
طالب درد است عطار این زمان
کز میان درد درمان بازیافت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۲۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1398/10/09 02:01
آرام نوبری نیا

اشتباه تایپی در مصرع اول بیت سوم:
دشورای=>دشواری
شاد و پیروز باشید

1399/04/11 00:07
هنگامه حیدری

در بیت نهم
وانکه رویش دید ایمان بازیافت
صحیح است