گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۶

در عشق تو عقل سرنگون گشت
جان نیز خلاصهٔ جنون گشت
خود حال دلم چگونه گویم
کان کار به جان رسیده چون گشت
بر خاک درت به زاری زار
از بس که به خون بگشت خون گشت
خون دل ماست یا دل ماست
خونی که ز دیده‌ها برون گشت
درمان چه طلب کنم که عشقت
ما را سوی درد رهنمون گشت
آن مرغ که بود زیرکش نام
در دام بلای تو زبون گشت
لختی پر و بال زد به آخر
از پای فتاد و سرنگون گشت
تا دور شدم من از در تو
از ناله دلم چو ارغنون گشت
تا قوت عشق تو بدیدم
سرگشتگیم بسی فزون گشت
تا درد تو را خرید عطار
قد الفش بسان نون گشت
عطار که بود کشتهٔ تو
دریاب که کشته‌تر کنون گشت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۲۶ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۱۲۶ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"ساز و آواز ۲"
با صدای محمدرضا شجریان (آلبوم دود عود)

حاشیه ها

1399/02/11 22:05
محمدرضا

خون دل ماست یا دل ماست رو میشه تفسیر کنید؟!
با سپاس

1399/02/11 22:05
nabavar

گرامی محمد رضا
خون دل ماست یا دل ماست
خونی که ز دیده‌ها برون گشت
میگوید: در عشق یار دلخونم ، نمی دانم این از دلخونی من است که به جای اشک از دیده ام، روان است یا واقعاً دل من است که پاره پاره شده و از چشمانم بیرون می ریزد

1399/09/22 19:11
اکبر گمگین

سلام خدمت دوستان گنجوری، بیت "از بس که به خون بگشت خون گشت" رو نمی فهمم، کسی می تونه زحمت بکشه توضیحی بده؟

1400/08/09 20:11
امیرالملک

خود حال دلم چگونه گویم

کان کار به جان رسیده چون گشت

دل اسیر روی دلستان است و کار به جان رسیده یعنی درد بی قیاس شده و سوز عشق به غایت رسیده.

بر خاک درت به زاری زار

از بس که به خون بگشت خون گشت

از شور و تشویر من این دل بر خاک در تو غلتیده و چندان پاره شده که همه خون گشته.

خون دل ماست یا دل ماست

خونی که ز دیده‌ها برون گشت

این دل پاره که همه خون شده از چشم چون اشک جاری شده و حال با خود می‌گویم که این خون دل است یا خود دل است؟