اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در عشق تو عقل سرنگون گشت
جان نیز خلاصهٔ جنون گشت
هوش مصنوعی: در عشق تو، عقل و فکر به هم ریخت و جانم نیز به حالت جنون درآمد.
خود حال دلم چگونه گویم
کان کار به جان رسیده چون گشت
هوش مصنوعی: نمیدانم چگونه از حال و روز دلم بگویم، زیرا این وضعیت به حدی رسیده که به جانم نزدیک شده است.
بر خاک درت به زاری زار
از بس که به خون بگشت خون گشت
هوش مصنوعی: بر زمین درب خانهات به شدت اشک میریزم، آنقدر که از شدت گریه به خون تبدیل شده است.
خون دل ماست یا دل ماست
خونی که ز دیدهها برون گشت
هوش مصنوعی: دل ما چنان پر از غم و اندوه است که اشکهایی که از چشمان ما سرازیر میشود، مظهر آن درد است.
درمان چه طلب کنم که عشقت
ما را سوی درد رهنمون گشت
هوش مصنوعی: چرا در جستجوی درمان باشم وقتی عشق تو ما را به سوی درد هدایت کرده است؟
آن مرغ که بود زیرکش نام
در دام بلای تو زبون گشت
هوش مصنوعی: آن پرندهای که همیشه نامش را زیر ستم تو میبرد، به خاطر بلا و سختیهای تو درمانده و بینوا شد.
لختی پر و بال زد به آخر
از پای فتاد و سرنگون گشت
هوش مصنوعی: پس از مدتی تلاش و کوشش، ناگهان از پا درآمد و به زمین افتاد.
تا دور شدم من از در تو
از ناله دلم چو ارغنون گشت
هوش مصنوعی: وقتی از در تو دور شدم، ناله دل من مانند صدای حزنانگیزی تبدیل به یک ارغنون شد.
تا قوت عشق تو بدیدم
سرگشتگیم بسی فزون گشت
هوش مصنوعی: وقتی عشق تو را دیدم، دچار سرگشتگی و بلاتکلیفی بیشتری شدم.
تا درد تو را خرید عطار
قد الفش بسان نون گشت
هوش مصنوعی: عطار برای تقبل درد و رنج تو، به قد و قامت نان در آمد و به تعبیر دیگر، او به اندازه نان بزرگ شد و در این راه، خود را فدای درد تو کرد.
عطار که بود کشتهٔ تو
دریاب که کشتهتر کنون گشت
هوش مصنوعی: عطار که جان خود را فدای تو کرده، حالا بیشتر از همیشه، دردی را احساس میکند و به نوعی در دام گرفتار شده است.
حاشیه ها
خون دل ماست یا دل ماست رو میشه تفسیر کنید؟!
با سپاس
گرامی محمد رضا
خون دل ماست یا دل ماست
خونی که ز دیدهها برون گشت
میگوید: در عشق یار دلخونم ، نمی دانم این از دلخونی من است که به جای اشک از دیده ام، روان است یا واقعاً دل من است که پاره پاره شده و از چشمانم بیرون می ریزد
1399/09/22 19:11
اکبر گمگین
سلام خدمت دوستان گنجوری، بیت "از بس که به خون بگشت خون گشت" رو نمی فهمم، کسی می تونه زحمت بکشه توضیحی بده؟
1400/08/09 20:11
امیرالملک
خود حال دلم چگونه گویم
کان کار به جان رسیده چون گشت
دل اسیر روی دلستان است و کار به جان رسیده یعنی درد بی قیاس شده و سوز عشق به غایت رسیده.
بر خاک درت به زاری زار
از بس که به خون بگشت خون گشت
از شور و تشویر من این دل بر خاک در تو غلتیده و چندان پاره شده که همه خون گشته.
خون دل ماست یا دل ماست
خونی که ز دیدهها برون گشت
این دل پاره که همه خون شده از چشم چون اشک جاری شده و حال با خود میگویم که این خون دل است یا خود دل است؟