گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۸

کیست که از عشق تو پردهٔ او پاره نیست
وز قفس قالبش مرغ دل آواره نیست
وزن کجا آورد خاصه به میزان عشق
گر زر عشاق را سکهٔ رخساره نیست
هر نفسم همچو شمع زاربکش پیش خویش
گر دل پر خون من کشتهٔ صد پاره نیست
گر تو ز من فارغی من ز تو فارغ نیم
چارهٔ کارم بکن کز تو مرا چاره نیست
هر که درین راه یافت بوی می عشق تو
مست شود تا ابد گر دلش از خاره نیست
هست همه گفتگو با می عشقش چه کار
هرکه درین میکده مفلس و این کاره نیست
درد ره و درد دیر هست محک مرد را
دلق بیفکن که زرق لایق میخواره نیست
در بن این دیر اگر هست میت آرزو
درد خور اینجا که دیر موضع نظاره نیست
گشت هویدا چو روز بر دل عطار از آنک
عهد ندارد درست هر که درین پاره نیست

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۱۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/08/24 13:10
m

خیلی عالی و عرفانی هست

1392/11/11 21:02
خاکسار

این شعر را مرحوم سید خلیل عالی نژاد با زدن تنبور خوانده اند.

1393/10/13 12:01
محسن

استاد رامین کاکاوند این تصنیف رو اجرا کردن از استاد سید خلیل نشنیدم

1394/04/05 04:07
داود

این شعر رو مرحوم عالینژاد در اجرای آئین مستان بسیار زیبا اجرا کردند...

1397/05/09 10:08
مهدی خالقی

تصنیف مست ابد رو استاد رامین کاکاوند و استاد سید خلیل عالی نژاد با صدای رامین کاکاوند اجرا کردند و بسیار هم زیبا بود

1402/12/11 22:03
ابراهیم صالحی

 معنی بیت آخر چه میشه؟