غزل شمارهٔ ۱۱۵
آفتاب رخ تو پنهان نیست
لیک هر دیده محرم آن نیست
هر که در عشق ذره ذره نشد
پیش خورشید پایکوبان نیست
ذره میشو هوای جانان را
که به جانان رسیدن آسان نیست
مرد جانان نهای مکن دعوی
زانکه نامرد مرد جانان نیست
شادی وصل تو کسی یابد
که درین وادیش غم جان نیست
تا که دردی نیایدت پیدا
هرچه دیگر کنی تو درمان نیست
سر درین راه باز و پا در نه
زانکه ره را امید پایان نیست
تن بزن چند گویی ای عطار
هر کسی مرد این بیابان نیست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آفتاب رخ تو پنهان نیست
لیک هر دیده محرم آن نیست
هوش مصنوعی: خورشید چهرهی تو پنهان نیست، اما هر چشمی نمیتواند آن را ببیند.
هر که در عشق ذره ذره نشد
پیش خورشید پایکوبان نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که با کمترین عشق هم خود را ذوب نکرده باشد، نمیتواند در برابر عظمت عشق با شوق و شادی وارد شود.
ذره میشو هوای جانان را
که به جانان رسیدن آسان نیست
هوش مصنوعی: برای رسیدن به محبوب واقعی، باید به اندازه یک ذره خود را کوچک کرد، زیرا رسیدن به معشوق کار آسانی نیست.
مرد جانان نهای مکن دعوی
زانکه نامرد مرد جانان نیست
هوش مصنوعی: ای مرد محبوب، خود را به جای او نگذار که مردان واقعی در این مقام نمیگنجند.
شادی وصل تو کسی یابد
که درین وادیش غم جان نیست
هوش مصنوعی: شخصی تنها در خوشی های عشق تو میتواند شاد باشد که در این عالم غم و اندوهی وجود نداشته باشد.
تا که دردی نیایدت پیدا
هرچه دیگر کنی تو درمان نیست
هوش مصنوعی: تا وقتی که دردی احساس نکنی، هر چقدر هم تلاش کنی، هیچ درمانی برایت وجود ندارد.
سر درین راه باز و پا در نه
زانکه ره را امید پایان نیست
هوش مصنوعی: در این مسیر باز باش و قدم بردار، زیرا این راه به سرانجامی نخواهد رسید.
تن بزن چند گویی ای عطار
هر کسی مرد این بیابان نیست
هوش مصنوعی: بدن خود را زحمت بده و تلاش کن، ای عطار! چرا که هر کسی نمیتواند در این مسیر سخت و پرچالش قدم بگذارد.