گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۶

عشق را اندر دو عالم هیچ پذرفتار نیست
چون گذشتی از دو عالم هیچکس را بار نیست
هر دو عالم چیست رو نعلین بیرون کن ز پای
تا رسی آنجا که آنجا نام و نور و نار نیست
چون رسی آنجا نه تو مانی و نه غیر تو هم
پس چه ماند هیچ، کانجا هیچ غیر از یار نیست
چون نمانی تو، تو مانی جمله و این فهم را
در خیال آفرینش هیچ استظهار نیست
چون رسیدی تو به تو هم هیچ باشی هم همه
چه همه چه هیچ چون اینجا سخن بر کار نیست
آنچه می‌جویی تویی و آنچه می‌خواهی تویی
پس ز تو تا آنچه گم کردی ره بسیار نیست
کل کل چون جان تو آمد اگر در هر دو کون
هیچکس را هست صاعی جز تو را دربار نیست
چون به جان فانی شدی آسان به جانان ره بری
زانکه از جان تا به جانان تو ره دشوار نیست
جان چو در جانان فرو شد جمله جانان ماند و بس
خود به جز جانان کسی را هیچ استقرار نیست
جمله اینجا روی در دیوار جان خواهند داد
گر علاجی هست دیگر جز سر و دیوار نیست
گر گمان خلق ازین بیش است سودایی است بس
ور خیال غیر در راه است جز پندار نیست
هر که آمد هیچ آمد هر که شد هم هیچ شد
هم ازین و هم از آن در هر دو کون آثار نیست
هیچ چون جوید همه یا هیچ چون آید همه
چون همه باشد همه پس هیچ را مقدار نیست
راه وصلش چون روم چون نیست منزلگه پدید
حلقه بر در چون زنم چون در درون دیار نیست
هست گنجی از دو عالم مانده پنهان تا ابد
جای او جز کنج خلوتخانهٔ اسرار نیست
در زمین و آسمان این گنج کی یابی تو باز
زانکه آن جز در درون مرد معنی‌دار نیست
در درون مرد پنهان وی عجب مردان مرد
جمله کور از وی که آنجا دیده و دیدار نیست
تا تو بر جایی طلسم گنج بر جای است نیز
چون تو گم گشتی کسی از گنج برخوردار نیست
گر تو باشی گنج نی و گر نباشی گنج هست
بشنو این مشنو که این اقرار با انکار نیست
تا دل عطار بیخود شد درین مستی فتاد
بیخودی آمد ز خود او نیست شد عطار نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/10/28 20:12
شهاب حسن نژاد

به نام خالق
در بیت 6 به جای آنچه میخواهی باید آنچه گم کردی باشد...باتشکر

1393/10/29 17:12
شهاب حسن نژاد

با سلام خدمت استاد...
بنده این جسارت را به خاطر شعری که در اختیارم بود کردم...بنده دیوان شیخ را ندارم اما پدر بزرگم که این شعر را به من داده است در آن گم کردی نوشته است ومن به دلیل اعتمادی که به ایشان در باب ادبیات داشتم این سخن را فرمودم که اگر اشتباه است پوزش میخواهم اما باز میگویم که گم کردی بهتر از میجویی است...با تشکر از راهنمایی های دلسوزانه ی شما...

1396/06/08 23:09
نادر..

آنچه می‌جویی تویی و آنچه می‌خواهی تویی..

1398/01/12 20:04
دیوانه ی ماه

هیچ چون جوید همه یا هیچ چون آید همه
چون همه باشد همه پس هیچ را مقدار نیست

1399/01/13 18:04
مصطفی تابان

با عرض سلام و احترام . امکانش هست از دوستان ، اساتید گرانقدر ، صاحب دلان و آگاهان خواهش کنم معانی کلّی ابیات 7 - 10 -13 و یکی مونده به آخر رو درج بفرمایند تا من و امثال من که تمایل زیاد داریم و آگاهی کم، بتونیم از این نظرات بزرگواران استفاده کنیم؟
سپاس و امتنان فراوان.

1399/07/24 14:09
شهریار

درود کاش معنی میکردن اساتید این شعرهای عطار را