گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۵

سخن عشق جز اشارت نیست
عشق در بند استعارت نیست
دل شناسد که چیست جوهر عشق
عقل را ذره‌ای بصارت نیست
در عبارت همی نگنجد عشق
عشق از عالم عبارت نیست
هر که را دل ز عشق گشت خراب
بعد از آن هرگزش عمارت نیست
عشق بستان و خویشتن بفروش
که نکوتر ازین تجارت نیست
گر شود فوت لحظه‌ای بی عشق
هرگز آن لحظه را کفارت نیست
دل خود را ز گور نفس برآر
که دلت را جز این زیارت نیست
تن خود را به خون دیده بشوی
که تنت را جز این طهارت نیست
پر شد از دوست هر دو کون ولیک
سوی او زهرهٔ اشارت نیست
دل شوریدگان چو غارت کرد
بانگ بر زد که جای غارت نیست
تن در این کار در ده ای عطار
زانکه این کار ما حقارت نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سخن عشق جز اشارت نیست
عشق در بند استعارت نیست
هوش مصنوعی: حرف عشق جز نشان دادن حقیقتی نیست و عشق به هیچ چیزی وابسته و محدود نیست.
دل شناسد که چیست جوهر عشق
عقل را ذره‌ای بصارت نیست
هوش مصنوعی: دل می‌داند که عشق چه ویژگی‌هایی دارد، اما عقل نمی‌تواند حتی ذره‌ای از آن را درک کند.
در عبارت همی نگنجد عشق
عشق از عالم عبارت نیست
هوش مصنوعی: عشق به قدری عمیق و وسیع است که نمی‌توان آن را در واژه‌ها و عبارات محدود کرد. عشق فراتر از هر گونه توصیف زبانی است و نمی‌توان آن را در قالب‌های معمولی بیان کرد.
هر که را دل ز عشق گشت خراب
بعد از آن هرگزش عمارت نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که قلبش به خاطر عشق و محبت ویران شده باشد، دیگر هرگز نمی‌تواند درون خود را به آرامش و ساخت و ساز برساند.
عشق بستان و خویشتن بفروش
که نکوتر ازین تجارت نیست
هوش مصنوعی: عشق را به جای هر چیز دیگری انتخاب کن و خودت را برای آن فدای عشق کن، زیرا هیچ کاری از این بهتر نیست.
گر شود فوت لحظه‌ای بی عشق
هرگز آن لحظه را کفارت نیست
هوش مصنوعی: اگر لحظه‌ای بدون عشق سپری شود، هیچ چیزی نمی‌تواند جای آن لحظه را پر کند.
دل خود را ز گور نفس برآر
که دلت را جز این زیارت نیست
هوش مصنوعی: دل خود را از خواب غفلت بیدار کن، زیرا هیچ مکانی به اندازه این خودشناسی، برای قلب تو ارزشمند نیست.
تن خود را به خون دیده بشوی
که تنت را جز این طهارت نیست
هوش مصنوعی: تن خود را با اشک و خون بشوی که جز این راهی برای پاک شدن تو نیست.
پر شد از دوست هر دو کون ولیک
سوی او زهرهٔ اشارت نیست
هوش مصنوعی: دو جهان پر از محبت دوست شده است، اما نتوانسته‌ام به سوی او اشاره‌ای کنم یا خود را به او نزدیک کنم.
دل شوریدگان چو غارت کرد
بانگ بر زد که جای غارت نیست
هوش مصنوعی: دل‌های عاشق و دلداده وقتی دچار آشفتگی و هیجان می‌شوند، ناگهان به صدا درمی‌آیند و می‌گویند که در این لحظه، محل مناسب برای غارت احساسات نیست.
تن در این کار در ده ای عطار
زانکه این کار ما حقارت نیست
هوش مصنوعی: این جسم و تن ما در انجام این کار در فضای یان ای عطار، زیرا این کار برای ما نشانه‌ی کوچکی و حقارت نیست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۵ به خوانش عندلیب