گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۲

ای دلشده دلربای من کیست
از جای شدم به جای من کیست
بیگانه شدم ز هر دو عالم
واگه نه که آشنای من کیست
ره گم کردم درین بیابان
کو رهبر و رهنمای من کیست
جان می‌کاهم درین ره دور
پیک ره جان‌فزای من کیست
صد بار بریختند خونم
در عهدهٔ خون‌بهای من کیست
هر دم گرهی عظیم افتد
در پرده گره‌گشای من کیست
صد کار فتاده هر کسی را
غمخوارهٔ من برای من کیست
محرومم ازین طلب که دارم
مطلوب حرم‌سرای من کیست
گر من سجلی کنم درین کار
جز زردی رخ گوای من کیست
بر گفت فرید ماجرایی
اشنودهٔ ماجرای من کیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دلشده دلربای من کیست
از جای شدم به جای من کیست
هوش مصنوعی: ای دل، چه کسی است که دلربایی می‌کند و من به خاطر او از جا برخاسته‌ام؟
بیگانه شدم ز هر دو عالم
واگه نه که آشنای من کیست
هوش مصنوعی: از هر دو جهان بیگانه شده‌ام، مگر آنکه آشنای من چه کسی است؟
ره گم کردم درین بیابان
کو رهبر و رهنمای من کیست
هوش مصنوعی: در این بیابان سردرگم شده‌ام و نمی‌دانم که راه به کجا می‌برد. راهنما و هدایت‌کننده‌ام کیست که مرا به سوی هدفم راهنمایی کند؟
جان می‌کاهم درین ره دور
پیک ره جان‌فزای من کیست
هوش مصنوعی: در این مسیر دشوار، تمام وجودم را فدای آن می‌کنم و می‌پرسم که چه کسی روح من را تازه می‌کند؟
صد بار بریختند خونم
در عهدهٔ خون‌بهای من کیست
هوش مصنوعی: خون من بارها ریخته شده است، اما کسی مسئول پرداخت دیه‌ام نیست.
هر دم گرهی عظیم افتد
در پرده گره‌گشای من کیست
هوش مصنوعی: هر لحظه مشکلی بزرگ پیش می‌آید، اما چه کسی می‌تواند این مشکلات را حل کند؟
صد کار فتاده هر کسی را
غمخوارهٔ من برای من کیست
هوش مصنوعی: هر کس مشکلات و نگرانی‌های خودش را دارد، اما هیچ‌کس نیست که به فکر من و غم‌هایم باشد.
محرومم ازین طلب که دارم
مطلوب حرم‌سرای من کیست
هوش مصنوعی: من از آنچه که می‌خواهم محرومم، چون کسی که در دلش آرزوی حرم را دارد، نمی‌داند سراینده‌اش کیست.
گر من سجلی کنم درین کار
جز زردی رخ گوای من کیست
هوش مصنوعی: اگر من در این کار تظاهر به سجود کنم، تنها کسی که می‌تواند رنگ زردی چهره‌ام را ببیند، کیست؟
بر گفت فرید ماجرایی
اشنودهٔ ماجرای من کیست
هوش مصنوعی: فرید داستانی را مطرح کرد که شنیده بود، و حالا کسی نمی‌داند که داستان من چیست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۲ به خوانش عندلیب