غزل شمارهٔ ۱۰۱
گر جمله تویی همه جهان چیست
ور هیچ نیم من این فغان چیست
هم جمله تویی و هم همه تو
و آن چیست که غیر توست آن چیست
چون هست یقین که نیست جز تو
آوازهٔ این همه گمان چیست
چون نیست غلط کننده پیدا
چندین غلط یکان یکان چیست
چون کار جهان فنای محض است
چندین تک و پوی در جهان چیست
بر ما چو وجود نیست ما را
چندین غم و درد بی کران چیست
چون زنده به جان نیم به عشقم
پس زحمت جان درین میان چیست
جان در تو ز خویشتن فنا شد
زان بی خبر است جان که جان چیست
عطار ضعیف را ازین سر
جز گفت میان تهی نشان چیست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر جمله تویی همه جهان چیست
ور هیچ نیم من این فغان چیست
هوش مصنوعی: اگر تو تمام وجود و هستی هستی، پس چه جای دیگر در جهان باقی میماند؟ و اگر هیچ نیستی، این درد و فریاد من چرا وجود دارد؟
هم جمله تویی و هم همه تو
و آن چیست که غیر توست آن چیست
هوش مصنوعی: تو همه چیز هستی و هیچچیز جز تو وجود ندارد؛ پس آنچه غیر از توست چیست؟
چون هست یقین که نیست جز تو
آوازهٔ این همه گمان چیست
هوش مصنوعی: وقتی مطمئن هستیم که هیچکس جز تو شناخته شده نیست، پس این همه حدس و گمان بیمعناست.
چون نیست غلط کننده پیدا
چندین غلط یکان یکان چیست
هوش مصنوعی: وقتی کسی به اشتباهات اشاره نمیکند، چرا باید به طور جداگانه هر یک از آنها را بررسی کنیم؟
چون کار جهان فنای محض است
چندین تک و پوی در جهان چیست
هوش مصنوعی: زیرا که کارهای دنیا به نابودی ختم میشود، پس این همه تلاش و جنب و جوش در دنیا برای چیست؟
بر ما چو وجود نیست ما را
چندین غم و درد بی کران چیست
هوش مصنوعی: وقتی که وجودی برای ما نیست، پس چرا باید این همه غم و درد بیپایان را داشته باشیم؟
چون زنده به جان نیم به عشقم
پس زحمت جان درین میان چیست
هوش مصنوعی: وقتی که جانم به عشق زنده است، دیگر چه نیازی به زحمت کشیدن در این میان است؟
جان در تو ز خویشتن فنا شد
زان بی خبر است جان که جان چیست
هوش مصنوعی: جان من از خودش پا را فراتر گذاشته و در تو گم شده است، اما بیخبر است از اینکه جان چیست و چه معنایی دارد.
عطار ضعیف را ازین سر
جز گفت میان تهی نشان چیست
هوش مصنوعی: عطار به شخص ضعیف میگوید که از این طرف (زندگی یا مسائل) چه چیزی غیر از کلام بیمحتوا وجود دارد. به این مضمون، او به بیفایده بودن سخنان و اطلاعات بیاساس اشاره میکند و نشان میدهد که در حقیقت، آنچه در زندگی حائز اهمیت است، از عمق و معنا برخوردار است.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۰۱ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1398/03/20 02:06
..
جان در تو ز خویشتن فنا شد..