گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۱

گر جمله تویی همه جهان چیست
ور هیچ نیم من این فغان چیست
هم جمله تویی و هم همه تو
و آن چیست که غیر توست آن چیست
چون هست یقین که نیست جز تو
آوازهٔ این همه گمان چیست
چون نیست غلط کننده پیدا
چندین غلط یکان یکان چیست
چون کار جهان فنای محض است
چندین تک و پوی در جهان چیست
بر ما چو وجود نیست ما را
چندین غم و درد بی کران چیست
چون زنده به جان نیم به عشقم
پس زحمت جان درین میان چیست
جان در تو ز خویشتن فنا شد
زان بی خبر است جان که جان چیست
عطار ضعیف را ازین سر
جز گفت میان تهی نشان چیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1398/03/20 02:06
..

جان در تو ز خویشتن فنا شد..