گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰

در دلم بنشسته‌ای بیرون میا
نی برون آی از دلم در خون میا
چون ز دل بیرون نمی‌آیی دمی
هر زمان در دیده دیگرگون میا
چون کست یک ذره هرگز پی نبرد
تو به یک یک ذره بوقلمون میا
غصه‌ای باشد که چون تو گوهری
آید از دریا برون بیرون میا
سرنگون غواص خود پیش آیدت
تو ز فقر بحر در هامون میا
گر پدید آیی دو عالم گم شود
بیش از این ای لولو مکنون میا
نی برون آی و دو عالم محو کن
گو برون از تو کسی اکنون، میا
چون تو پیدا می‌شوی گم می‌شوم
لطف کن وز وسع من افزون میا
چون به یک مویت ندارم دست رس
دست بر نه برتر از گردون میا
چون ز هشیاری به جان آمد دلم
بی‌شرابی پیش این مجنون میا
بدرهٔ موزون شعرت ای فرید
بستهٔ این بدرهٔ موزون میا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۰ به خوانش فرید حامد
غزل شمارهٔ ۱۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/01/06 15:04
نادر..

چالشی زیبا و ناگزیر..
عاشق، معشوق را به تمامی برای خود می خواهد .
عاشق، همه چیز را به تمامی برای معشوق می خواهد ..
عاشق و معشوق در "عشق" محو می شوند ...

1399/03/22 23:05
هیچکس بی نام

جالبه یکی به عظمت و بزرگی عطار میفرماید
چون تو پیدا میشوی گم می شوم
لطف کن وز وسع من افزون‌میا

1399/03/29 01:05
مریم

چقدر قشنگه این نزاعی که عطار با خودش داره مثل این بیت ها
گر پدید آیی دو عالم گم شود
بیش از این ای لولو مکنون میا
نی برون آی و دو عالم محو کن
گو برون از تو کسی اکنون، میا

1399/07/14 09:10
فرید حامد

تو ز فقر بحر در هامون میا
در این بیت "قعر" به جای "فقر" درست تر نیست؟
در یک نسخه چاپی هم فقر دیدم ولی نتوانستم ارتباطش را درک کنم.