غزل شمارهٔ ۱۰
در دلم بنشستهای بیرون میا
نی برون آی از دلم در خون میا
چون ز دل بیرون نمیآیی دمی
هر زمان در دیده دیگرگون میا
چون کست یک ذره هرگز پی نبرد
تو به یک یک ذره بوقلمون میا
غصهای باشد که چون تو گوهری
آید از دریا برون بیرون میا
سرنگون غواص خود پیش آیدت
تو ز فقر بحر در هامون میا
گر پدید آیی دو عالم گم شود
بیش از این ای لولو مکنون میا
نی برون آی و دو عالم محو کن
گو برون از تو کسی اکنون، میا
چون تو پیدا میشوی گم میشوم
لطف کن وز وسع من افزون میا
چون به یک مویت ندارم دست رس
دست بر نه برتر از گردون میا
چون ز هشیاری به جان آمد دلم
بیشرابی پیش این مجنون میا
بدرهٔ موزون شعرت ای فرید
بستهٔ این بدرهٔ موزون میا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در دلم بنشستهای بیرون میا
نی برون آی از دلم در خون میا
هوش مصنوعی: میگوید: تو در قلب من جا داری، اما چرا بیرون نمیآیی؟ بیا از قلبم خارج شو و نگذار در درونم غم و اندوه راه پیدا کند.
چون ز دل بیرون نمیآیی دمی
هر زمان در دیده دیگرگون میا
هوش مصنوعی: هر وقت از دل بیرون نمیروی، لطفاً هر لحظه در چهرهای دیگر ظاهر نشو.
چون کست یک ذره هرگز پی نبرد
تو به یک یک ذره بوقلمون میا
هوش مصنوعی: وقتی که یک ذره را نمیشناسی، هرگز نمیتوانی به دقت به جزئیات بوقلمون پی ببری.
غصهای باشد که چون تو گوهری
آید از دریا برون بیرون میا
هوش مصنوعی: غم و اندوهی وجود دارد که مانند جواهر گرانبهایی از دل دریا به سطح میآید، اما نباید آن را از خود دور کنی.
سرنگون غواص خود پیش آیدت
تو ز فقر بحر در هامون میا
هوش مصنوعی: اگر غواص مربیات در شرایط سخت و تنگنا قرار بگیرد، تو هم نباید از فقر و تنگدستی شکایت کنی.
گر پدید آیی دو عالم گم شود
بیش از این ای لولو مکنون میا
هوش مصنوعی: اگر تو در عالم ظاهر شوی، این دو جهان بیشتر از این گم خواهد شد، پس ای لولو پنهان، به عالم بیرون نیا.
نی برون آی و دو عالم محو کن
گو برون از تو کسی اکنون، میا
هوش مصنوعی: ای نی، به بیرون بیا و هر دو جهان را به حیرت بینداز، اما بدان که اکنون کسی جز تو در درون نیست، پس بیرون نیا!
چون تو پیدا میشوی گم میشوم
لطف کن وز وسع من افزون میا
هوش مصنوعی: زمانی که تو ظاهر میشوی، من ناپدید میشوم. لطفاً کمال خود را از وسع من فراتر نبر.
چون به یک مویت ندارم دست رس
دست بر نه برتر از گردون میا
هوش مصنوعی: زمانی که به یک موی تو دسترسی ندارم، دست بر چه چیزی بگذارم که از آسمان بالاتر باشد.
چون ز هشیاری به جان آمد دلم
بیشرابی پیش این مجنون میا
هوش مصنوعی: وقتی که از هشیاری خارج شوم و دلم بیشراب شود، نزد این مجنون نیا.
بدرهٔ موزون شعرت ای فرید
بستهٔ این بدرهٔ موزون میا
هوش مصنوعی: ای فرید، شعر موزون تو مانند یک کیسهٔ پر از زیبایی است، اما این کیسه را نبند، چون زیبایی اش را از دست میدهد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۰ به خوانش فرید حامد
غزل شمارهٔ ۱۰ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1396/01/06 15:04
نادر..
چالشی زیبا و ناگزیر..
عاشق، معشوق را به تمامی برای خود می خواهد .
عاشق، همه چیز را به تمامی برای معشوق می خواهد ..
عاشق و معشوق در "عشق" محو می شوند ...
1399/03/22 23:05
هیچکس بی نام
جالبه یکی به عظمت و بزرگی عطار میفرماید
چون تو پیدا میشوی گم می شوم
لطف کن وز وسع من افزونمیا
1399/03/29 01:05
مریم
چقدر قشنگه این نزاعی که عطار با خودش داره مثل این بیت ها
گر پدید آیی دو عالم گم شود
بیش از این ای لولو مکنون میا
نی برون آی و دو عالم محو کن
گو برون از تو کسی اکنون، میا
1399/07/14 09:10
فرید حامد
تو ز فقر بحر در هامون میا
در این بیت "قعر" به جای "فقر" درست تر نیست؟
در یک نسخه چاپی هم فقر دیدم ولی نتوانستم ارتباطش را درک کنم.