گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶

ای روی درکشیده به بازار آمده
خلقی بدین طلسم گرفتار آمده
غیر تو هرچه هست سراب و نمایش است
کانجا نه اندک است و نه بسیار آمده
اینجا حلول کفر بود اتحاد هم
کین وحدتی است لیک به تکرار آمده
یک صانع است و صنع هزاران هزار بیش
جمله ز نقد علم نمودار آمده
بحری است غیر ساخته از موج‌های خویش
ابری است عین قطره به بازار آمده
این را مثال هست به عینه یک آفتاب
کز عکس او دو کون پر انوار آمده
دیدی کلام حق، که علی‌الحق یک است و بس
پس در نزول، مختلف آثار آمده
سنگ سیه مبین و یمین اللهش ببین
کانجا جهان است محو جهاندار آمده
یک عین متفق که جز او ذره‌ای نبود
چون گشت ظاهر این همه اغیار آمده
عکسی ز زیر پردهٔ وحدت علم زده
در صد هزار پردهٔ پندار آمده
برخود پدید کرده ز خود سر خود دمی
هجده هزار عالم اسرار آمده
یک پرتو اوفکنده جهان گشته پر چراغ
یک تخم کشته این همه بربار آمده
در باغ عشق یک احدیت که تافته است
شاخ و درخت و برگ گل و خار آمده
بر خویش جلوه دادن خود بود کار تو
تا صد هزار کار ز یک کار آمده
از قهر دور مانده و انکار خواسته
وز لطف قرب یافته اقرار آمده
چون در دو کون از تو برون نیست هیچ کار
صد شور از تو در تو پدیدار آمده
زلف تو پیش روی تو افتاده دادخواه
روی تو پیش زلف به زنهار آمده
بر خود جهان فروخته از روی خویشتن
خود را به زیر پرده خریدار آمده
ای ظاهر تو عاشق و معشوق باطنت
مطلوب را که دید طلب کار آمده
این خود چه نقطه‌ای است که عرق طواف اوست
هفت آسمان مقیم چو پرگار آمده
آن کیست و از کجاست چنین جلوه‌گر شده
این چیست و آن چبود در اظهار آمده
بویی به جان هر که رسیده ازین حدیث
از کفر و دین هرآینه بیزار آمده
گر هر دو کون موج برآورد صد هزار
جمله یکی است لیک به صد بار آمده
غیری چگونه روی نماید چو هرچه هست
عین دگر یکی است سزاوار آمده
این آن قلندر است که در من یزید او
تسبیح در حمایت زنار آمده
اینجا فقیر سوخته بگریخته ز کفر
در چین شده به علم و ز کفار آمده
دستم ازین حدیث شده زیر ملحفه
پس چون زنان روی به دیوار آمده
بر هر که یک نفس شده این راز آشکار
انفاس بر دهانش چو مسمار آمده
با این ستاره‌های پر اسرار چون فلک
سرگشتگی نصیبهٔ عطار آمده

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای روی درکشیده به بازار آمده
خلقی بدین طلسم گرفتار آمده
هوش مصنوعی: ای آنکس که با چهره‌ات در بازار ظاهر شده‌ای، مردمی به خاطر جاذبه و زیبایی تو فریب خورده‌اند.
غیر تو هرچه هست سراب و نمایش است
کانجا نه اندک است و نه بسیار آمده
هوش مصنوعی: هر آنچه غیر از تو وجود دارد، فقط توهم و ظاهرگرایی است؛ چرا که در آنجا نه چیزی کم است و نه زیاد.
اینجا حلول کفر بود اتحاد هم
کین وحدتی است لیک به تکرار آمده
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در اینجا اتحاد و همبستگی وجود ندارد و به نوعی کفر و جدا بودن از حقیقت حاکم است. هرچند که به ظاهر ممکن است وحدتی وجود داشته باشد، اما این وحدت تنها به دلیل تکرار و رویه‌های مشابه است و در واقع عمق واقعی ندارد.
یک صانع است و صنع هزاران هزار بیش
جمله ز نقد علم نمودار آمده
هوش مصنوعی: یک سازنده وجود دارد که آثار و دست‌ساخته‌های بی‌شماری را خلق کرده است و همه این‌ها به وضوح نشان‌دهنده‌ی دانش و مهارت اوست.
بحری است غیر ساخته از موج‌های خویش
ابری است عین قطره به بازار آمده
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف موجودیتی می‌پردازد که مانند دریا، ویژگی‌هایی خاص دارد، اما این ویژگی‌ها به خود او تعلق ندارند. در واقع، این موجود ترکیبی است از عناصر دیگر و نه آنچه که خودش خلق کرده. همچنین، مانند ابری که در حقیقت قطره‌ای کوچک است، این موجود به دنیا آمده و در حال حاضر در بستر جامعه یا زندگی قرار دارد.
این را مثال هست به عینه یک آفتاب
کز عکس او دو کون پر انوار آمده
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که مانند خورشیدی که نور خود را به همه جا منتشر می‌کند، وجود نیکو و والای انسانی می‌تواند تاثیر روشنی بر دو جهان (جسم و روح) بگذارد. انگار که از انعکاس نور او، دنیا پر از روشنایی شده است.
دیدی کلام حق، که علی‌الحق یک است و بس
پس در نزول، مختلف آثار آمده
هوش مصنوعی: می‌بینی که کلام حقی وجود دارد که تنها یک حقیقت است و در زمینه‌های مختلف، آثار متفاوتی از آن نازل شده است.
سنگ سیه مبین و یمین اللهش ببین
کانجا جهان است محو جهاندار آمده
هوش مصنوعی: به سنگ سیاه توجه نکن و به دست راست خداوند نگاه کن؛ زیرا آنجا جهانی وجود دارد که در آن، آفریننده جهان به تماشا نشسته است.
یک عین متفق که جز او ذره‌ای نبود
چون گشت ظاهر این همه اغیار آمده
هوش مصنوعی: وقتی که حقیقتی واحد و یگانه به شکل واضحی نمایان شد، دیگر هیچ چیز جز آن حقیقت وجود نداشت و تمام پدیده‌های دیگر در مقابل آن حقیقت معنادار شدند.
عکسی ز زیر پردهٔ وحدت علم زده
در صد هزار پردهٔ پندار آمده
هوش مصنوعی: عکسی از حقیقت واحد در میان بسیار پرده‌های خیالات و تصورات ظاهر شده است.
برخود پدید کرده ز خود سر خود دمی
هجده هزار عالم اسرار آمده
هوش مصنوعی: خداوند از وجود خودش، هستی و رازهای بی‌شمار عالم را به وجود آورده است.
یک پرتو اوفکنده جهان گشته پر چراغ
یک تخم کشته این همه بربار آمده
هوش مصنوعی: یک نور از او منتشر شده و جهان را روشن کرده است، و این همه میوه و برکت از یک دانه خفه شده رشد کرده و آمده است.
در باغ عشق یک احدیت که تافته است
شاخ و درخت و برگ گل و خار آمده
هوش مصنوعی: در باغ عشق، موجودی یکتایی وجود دارد که همه‌ی عناصر طبیعی از جمله درختان، گل‌ها و حتی خاردارها را به وجود آورده است.
بر خویش جلوه دادن خود بود کار تو
تا صد هزار کار ز یک کار آمده
هوش مصنوعی: شما برای نشان دادن خودتان تلاش کرده‌اید، به‌طوری که صدها کار از یک کار ناشی می‌شود.
از قهر دور مانده و انکار خواسته
وز لطف قرب یافته اقرار آمده
هوش مصنوعی: از خشم دور مانده و خواسته‌اش را انکار کرده است، اما با لطف و محبت به او نزدیک شده و در نتیجه به حقیقت اعتراف کرده است.
چون در دو کون از تو برون نیست هیچ کار
صد شور از تو در تو پدیدار آمده
هوش مصنوعی: وقتی که هیچ کاری در عالم خارج از تو وجود ندارد، همه این تلاطم‌ها و احساسات از درون تو سرچشمه می‌گیرند.
زلف تو پیش روی تو افتاده دادخواه
روی تو پیش زلف به زنهار آمده
هوش مصنوعی: زلف تو به زمین افتاده و از خوبی‌های تو شکایت می‌کند، و در عوض، چهره تو به سمت آن زلف برای کمک و نجات آمده است.
بر خود جهان فروخته از روی خویشتن
خود را به زیر پرده خریدار آمده
هوش مصنوعی: شخصی که خود را به دنیا فروخته، اینک از روی هویت خود تحت نقاب خریدار آمده است.
ای ظاهر تو عاشق و معشوق باطنت
مطلوب را که دید طلب کار آمده
هوش مصنوعی: ای کسی که در ظاهر، عاشق و محبوب به نظر می‌رسی، در باطن، به دنبال خواسته‌های واقعی‌ات هستی و اکنون کسی که دنبال تو آمده، از تمام اینها آگاه است.
این خود چه نقطه‌ای است که عرق طواف اوست
هفت آسمان مقیم چو پرگار آمده
هوش مصنوعی: این چه نقطه‌ای است که در اطراف آن، عرق و احاطه‌اش وجود دارد، همانند هفت آسمان که به دور آن می‌چرخند و به نوعی زیر تاثیر آن نقطه قرار دارند.
آن کیست و از کجاست چنین جلوه‌گر شده
این چیست و آن چبود در اظهار آمده
هوش مصنوعی: این فرد کیست و از کجا آمده که این‌گونه درخشیده است؟ این چه چیز و چه حالتی است که در برابر دیده‌ها ظاهر شده؟
بویی به جان هر که رسیده ازین حدیث
از کفر و دین هرآینه بیزار آمده
هوش مصنوعی: هر کسی که از این داستان بویی برده باشد، بی‌تردید از دین و کفر بیزار شده است.
گر هر دو کون موج برآورد صد هزار
جمله یکی است لیک به صد بار آمده
هوش مصنوعی: اگرچه هر دو جهان به طور یکنواخت و پیوسته به وجود می‌آیند و موجی از حوادث و تغییرات را به وجود می‌آورند، اما در نهایت همه آن‌ها به یک حقیقت واحد منتهی می‌شوند که بارها و بارها در پهنه وجود تکرار شده است.
غیری چگونه روی نماید چو هرچه هست
عین دگر یکی است سزاوار آمده
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند به غیر خودشان جلوه‌گر شود، چون هر چیزی در واقعیتی که هست، همانند دیگری است و این موضوع طبیعی است.
این آن قلندر است که در من یزید او
تسبیح در حمایت زنار آمده
هوش مصنوعی: این فرد، همان قلندری است که در درون من یزید، تسبیحش را در حمایت از زنجیر قرار داده است.
اینجا فقیر سوخته بگریخته ز کفر
در چین شده به علم و ز کفار آمده
هوش مصنوعی: در اینجا شخصی که به فقر دچار شده و از کفر و ناپاکی فرار کرده، به علم و دانش روی آورده و به جمع کافران پیوسته است.
دستم ازین حدیث شده زیر ملحفه
پس چون زنان روی به دیوار آمده
هوش مصنوعی: دستم به خاطر این موضوع پشت پرده رفته و به همین خاطر مانند زنان، سمت دیوار قرار گرفته‌ام.
بر هر که یک نفس شده این راز آشکار
انفاس بر دهانش چو مسمار آمده
هوش مصنوعی: هر کس که دمی از این راز آگاه شده، کلماتش مانند میخ بر زبانش قرار می‌گیرد.
با این ستاره‌های پر اسرار چون فلک
سرگشتگی نصیبهٔ عطار آمده
هوش مصنوعی: عطار با این ستاره‌های رازآلود و پر از ابهام، به نوعی در مدار سرگشتگی و حیرت قرار گرفته است.

حاشیه ها

1387/02/07 07:05
ف-ش

هو
این قصیده مخصوصا دو بیت اولش ممکن است کمک کند که انسان تاحدی خود گم کرده را باز یابد
در کلام علی ع آمده که تعجب میکنم از کسیکه دنبال گمشده اش میگردد وخود را که گم کرده نمیجوید

1395/03/22 06:05
حامد

این شعر شاهکار هست و چکیده نظریه فراکتال در ریاضیات و فیزیک نوین رو در خودش داره عالی عالی بهتر از این وجود ندارد

1395/03/22 14:05
عیسی

حامد عزیز، درود. من هم از خوندنش لذت شدیدی بردم. میشه اتصالش داد به وحدت وجود و بارها راجع بهش صحبت کرد. اما باور کنید اثری از برخال‌ها در این شعر زیبا ندیدم.

1395/03/25 22:05
حامد

برخود پدید کرده ز خود سر خود دمی
هجده هزار عالم اسرار آمده
درود عیسی جان این بیت با یکی دو بیت دیگه بیانگر تکرار قوانین درون خود هستند که فرمول ساخت برخال هست

1395/03/25 23:05
عیسی

درود حامد عزیز. خوشوقتم که با شما همکلام میشم. مشخصه که مطالعه دارید راجع به هندسه. اما روابطی که برخال‌ها رو تولید میکنن به لحاظ ساختار، کاملا تعریف شده هستن و ایهامی درمورد اونها وجود نداره. گرچه یک مطالعه تاریخی نشون میده این روابط از ابتدای کشف، دسته بندی شدن و بعدا متوجه شدن که ابعاد فضاهائی که برخال‌ها در اونها قرار دارن، اعداد شمارشی نیستن. من ریزبینی شما رو کاملا درک می‌کنم. اما باید مراقب باشیم که این نوع تفسیر در جامعه علمی قابل پذیرش نیست. درواقع اونها از پذیرش هرچیزی که بجز با روابط ریاضی بیان بشه، معذورن. حتی اگر این شعر فاخر عطار باشه.

1395/03/26 21:05
حامد

بحری است غیر ساخته از موج‌های خویش
ابری است عین قطره به بازار آمده
شکی نیست که همه علوم از یک چشمه منشعب میشه و هر کسی از دیدگاه خودش به حقیقت نگا میکنه یکی به نام فیزیک دیگری ادیبات یا حتی مکتب دینی
از نظر من این فضا سازی زیبا از حقیقت هستی در شعر عطار شبیه بحث فراکتال هست و کما اینکه هیچ دلیلی نداره که مرجع و میزان هر چیز رو علم امروز بشر دانست ای بسا نظر عطار به حقیقت نزیکتر باشه

1395/03/27 00:05
عیسی

دقیقا. آنچه که شما گفتید رو هرگز نمیشه نقض کرد. احسنت.

1395/03/27 11:05
حامد

درود بر شما دوست عزیز

1395/03/27 12:05
سیدمحمد

دوستان درود
آیا در مصرع 15 : از قهر دور مانده و انکار خواسته
نباید به این صورت باشد : از قهر دور مانده و انکار خاسته
درین مانا که : نه قهری بوده و نه انکاری ؟
ممنونم نظرتان را بدانم
زنده باشید

1395/03/28 12:05
روفیا

از دوستان دعوت میکنم فیلم کوتاه nature by math را مشاهده نمایند تا ببینند ریاضیات چه حضور پررنگی در طبیعت دارد!
و چگونه همه دانش ها در حقیقت با یکدیگر درآمیخته اند!
هندسه، زیست شناسی، هنر، اخلاق...
هیچ پدیده به راستی از پدیده های دیگر مستقل نیست...
به یاد دارم در مقاله علمی ای خوانده بودم که حضور نسبت طلایی در شاخ و برگ درختان تنها کارکرد زیبایی ندارد بلکه زمینه برخورداری عادلانه برگ ها از نور را فراهم کرده موجب بقای آن فرم و ساختار می شود!!

1395/03/29 00:05
گمنام

آسید ممد گرامی ،
به نظر نمی آید عطار آن گونه که در بیت تخلص میگوید سر گشته شده باشد!
دو بیت جلو تر از دست و ملحفه و زنان سخن میگوید
آیا اینگونه زشت گویی ها بخشی از جهان بینی آقایان است؟
پس از بلخی چشممان به ایشان روشن،
مگر که ملحفه و زنان را در عرفان ماناهایی است که این کمترین نمی داند.

1395/03/29 10:05
سیدمحمد

آری گمنام گرامی
زن ستیزی ، لکه ی ننگی ست از بزرگان ما بر پیشانی ادب ، که بنیانش در تربیت منحرف و تعصب دیده میشود،
یاد دارم که بانی اعتراض به چنین نگرشی ، فرهیخته بانویی {سمانه ، م } بودند که با شمشیر آخته ی دریده زبانان تحدید می شدند ، و سپر ِ کلام ِ گمنام گرامی بلاگردان شد
عمر ایشان و شما دراز باد

1395/03/29 19:05
عیسی

درود سیدمحمد عزیز. البته فکر می کنم "تحدید"ی که نوشتین، غلط چاپی نیست و منظورتون "تهدید" نبوده. چه، اگر اون رو هم بکار ببریم، ساختار جمله معنادار هست. اما شما و گمنام عزیز تندروی کردید. دلیل اصلیش برمیگرده به "بت کردن" گهرهای ادبی و فرهنگیمون (مثل عطار). اینها ببت نیستند. انسان هایی مثل ما هستند که دریچه بینششون وسیع نره. اونها حق دارن هرچه دوست دارن رو بسرایند. اما ما حق نداریم به صورت یکپارچه و از دریچه صفر و یکی به اونها نگاه کنیم. حقیقت اینه که راحت باشیم. در جائی درنگ کنیم که از بودن و تنفس در اون فضا لذت میبریم. فراموش نکنیم که این بزرگان، طفیلی ما نیستند و لازم نییست مطابق میل ما سروده باشن. مضافا اساسا ادبیات ایران برمبنای عشقه و بر محور عشق. چقدر اشعار و غزلیات عالی که در مدح و تمجید از مقام زن سروده شده و با امتنان تقدیم شده. همواره هم حتی بهترین غزلیات افرادی همچون سعدی و حافظ در تیررس اتهام عشق زمینی هستن ( که اگر هم واقعا همشون حتی اینگونه باشن، هیچ ابائی نیست). به نظرر من این تهییج راجع‌به موضوع زن‌ستیزی کاملا مردوده و تصور می‌کنم ییک ذهن سالم و منصف به نفع چنین اتهامی به ادبیات ایران رای نده.

1395/03/30 02:05
گنجی

سید محمد، آن سمانه بانو هم خود شما هستید چنانکه گمنام و حسین و...
دست کم "مانا" ها را در نظرهایتان تکرار نکنید تا دیرتر شناخته شوید.
دو رویی بد است. شما توان درک ادبیات فارسی را ندارید بی جهت بر بزرگان، نیرنگ و تهمت و اهانت روا ندارید.

1395/03/30 03:05
گمنام

جناب عیسا ،
گرچه روی سخنتان با آسید ممد است ، اما چون از من نیز نام برده اید به عرض میرساند:
لطفا در وسعت دریچه بینش کسان از زبان خود سخن بگویید و آنرا به همه تعمیم ندهید.
دو دیگر این کمترین مانای جمله : "تصور میکنم به یک ذهن سالم و منصف به نفع چنین اتهامی به ادبیات ایران رای نده" را درنیافتم.
به ذهن سالم و منصف خویش بپردازید.

1395/03/30 03:05
گمنام

جناب کنجی،
سرکار که توان درک ادبیات فارسی را به کمال دارید ، انشاالله مانا ی نیرنگ، تهمت و اهانت را نیز میدانید.

1395/03/30 05:05
گنجی

حتی اگر معنای ادبیات را ندانم این اندازه می فهمم که این فضا را با سخنان توهین آمیز خود آلوده نکنم و به بزرگان ادبیات ما با عبارت های نازیبا، اهانت نکنم.
آن هم با اسامی مختلف و تایید خود به وسیلۀ خود.
نمردیم و بالاخره معنای «خودکار» را هم فهمیدیم.
خوب است از این شیوۀ خود کمی خجالت بکشید و فکر نکنید مردم احمق تشریف دارند و نمی فهمند.
خسته نمی شوید واقعا؟

1395/03/30 05:05
گنجی

حتی اگر معنای ادبیات را ندانم این اندازه می فهمم که این فضا را با سخنان توهین آمیز خود آلوده نکنم و به بزرگان ادبیات ما با عبارت های نازیبا، اهانت نکنم.
آن هم با اسامی مختلف و تایید خود به وسیلۀ خود.
نمردیم و بالاخره معنای «خودکار» را هم فهمیدیم.
خوب است از این شیوۀ خود کمی خجالت بکشید و فکر نکنید مردم احـ.مق تشریف دارند و نمی فهمند.
خسته نمی شوید واقعا؟

1395/03/30 17:05
گمنام

جناب کنجی،
سپاس از روشنگری، خوانندگان نیک در خواهند یافت زبان چه کسی از حاشیه نویسان ( و چه کسانی از بزرگان ) به زشت گویی آلوده است،
در بحث حماقت پای مردم را به میان نکشید،

1395/03/31 01:05
سید محمد

عیسی جان
بادرود
همان تحدید منظورم بود چون درین حاشیه ها کسی قدرت تهدید دیگری را ندارد ، ولی با ذهن ناسالم و نامنصف خواندن دیگران میتوان تحدید کرد که در کلام حضرت عالی بدانها ملقب شدیم
ما برون را ننگریم و قال را
بل درون را بنگریم و حال را
آنجا که حضرات وصف مادران و زنان را چون استاد توس گفته اند ، میستائیم و آنجاکه شیخ گفته
چو زن راه بازار گیرد بزن
وگرنه تو در خانه بنشین چو زن
بپوشانش از چشم بیگانه روی
وگر نشنود چه زن آنگه چه شوی
زن نو کن ای دوست هر نوبهار
که تقویم پاری نیاید بکار
تقبیح می کنیم
بت نمی تراشیم هیچ مقدسی وجود ندارد که قابل انتقاد نباشد
گهر های ادبی را هم میتوان نقد کرد ، تا انتقاد نباشد نیک و بد به یک چوب رانده میشوند
زنده باشی

1396/07/19 10:10
م.م

جناب استاد دکتر الهی قمشه ای در یکی از سخنرانی های خود که از تلویزیون پخش آنرا دیدم فرموده بودند این بیت را اینگونه تشریح نمودند :
زلف تو پیش روی تو افتاده دادخواه
روی تو پیش زلف به زهار آمده
خود را به زیر پرده خریدار آمده
......................................ا
.......................................ه
سپس فرمودند اصل این ابیات از یک قصیده 700 بیتی یک شاعر عرب بنام مشارق الدراری است که آقای سیف الدین خرقانی آنرا بصور شعر به فارسی برگردانده اند.

1397/11/15 14:02
نادر..

مطلوب را که دید طلب‌کار آمده!..

1398/07/07 21:10
فاطمه تسلیم

این قصیدۀ عطار به قصیدۀ طلسمیه نیز معروف است و فردی به نام مولانا حافظ علی جامی که از اقارب جامی بوده, آن ر اشرح کرد. متاسفان با وجود تصریح جامی در کتاب نفحات‌الانس برخی مصححان عطار چون سعید نفیسی راه به اشتباه رفتند و شرج این قصیده را به تشابه نام به جامی شاعر قرن نهم نسبت دادند. نفیسی شرح این قصیده را در سال 1319 در انتشارات اقبال به همراه قصاید و غزلیات عطار منتشر کرده است.