گنجور

بخش ۶ - حکایت گفتن بلبل و عتاب کردن باغبان و عذر خواستن گل

شبی دور از لب و دندان اغیار
به دندان می‌گزیدم من لب یار
درآمد باغبان با گل همی‌گفت
بگو تا خود که بود امشب ترا جفت
نقاب از روی خوبت که کشیده است‌؟
لب و لعلت به دندان که گزیده است‌؟
دم باد صبا خوردی شکفتی
به دست هر کس و ناکس بیفتی
لبانم نیم شب تا روز تر کرد
نسیم آمد دهانم پر ز زر کرد
دهانم خون بلبل می‌مکیده است
از آن خون قطره‌ای بر لب چکیده است
مکن عهد و وفا‌داری فراموش
بیا چون جان شیرینم در آغوش
ترا چون من هزاران بنده باشد
که سر در پای تو افکنده باشد
مرا چون تو به عالم هیچ کس نیست
شکیبم از وصالت یک نفس نیست
ترا بهتر ز من عاشق هزار است
مرا بی روی خوبت کار زار است
لبانم خشک و چشمم اشگباران
زمین خشک را جان است باران
همی ترسم ازین دوران گردون
که دون را نیک کرده نیک را دون
به یک گردش که گرد خود بگردد
نظام کار نیک و بد بگردد
ترا در کورهٔ آتش بسوزد
مرا آتش به دل در بر فروزد
ترا باد خزان پژمرده دارد
مرا هجران تو افسرده دارد
مبادا روز ما را روشنایی
شب وصل ترا روز جدایی
مبادا بی وصالت روز ما خوش
که از هجران تو باشم بر آتش
مبادا بی وصالت زندگانی
که تو هستی مراد جاودانی
درین اندیشه بودند تا سحرگاه
نبودند از قضا آگه که ناگاه

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبی دور از لب و دندان اغیار
به دندان می‌گزیدم من لب یار
هوش مصنوعی: شبی دور از محبوبم، به جای او به دندان گیر می‌کردم لب دیگران.
درآمد باغبان با گل همی‌گفت
بگو تا خود که بود امشب ترا جفت
هوش مصنوعی: باغبان با گل صحبت می‌کند و می‌گوید: بگو که امشب همراه تو چه کسی خواهد بود؟
نقاب از روی خوبت که کشیده است‌؟
لب و لعلت به دندان که گزیده است‌؟
هوش مصنوعی: کیست که زیبایی تو را پنهان کرده است؟ آیا آن لب و لعل شیرینت را کسی چشیده است؟
دم باد صبا خوردی شکفتی
به دست هر کس و ناکس بیفتی
هوش مصنوعی: وقتی نسیم صبحگاهی به تو وزید، شکوفا شدی و اکنون ممکن است در دست هر کسی بیفتی.
لبانم نیم شب تا روز تر کرد
نسیم آمد دهانم پر ز زر کرد
هوش مصنوعی: نسیم شب تا به صبح لبانم را تر کرد و وقتی صبح شد، دهانم پر از طلا شد.
دهانم خون بلبل می‌مکیده است
از آن خون قطره‌ای بر لب چکیده است
هوش مصنوعی: لب‌هایم خونی را که بلبل جاری کرده، می‌مکید و از آن خون، قطره‌ای بر لب‌هایم رسیده است.
مکن عهد و وفا‌داری فراموش
بیا چون جان شیرینم در آغوش
هوش مصنوعی: روابط و وعده‌های خود را فراموش نکن و به یاد داشته باش که من همچون جان شیرینم به تو وابسته‌ام و نیازمند محبت و حضور تو هستم.
ترا چون من هزاران بنده باشد
که سر در پای تو افکنده باشد
هوش مصنوعی: در دنیا افرادی زیادی هستند که مانند من عاشق و مطیع تو هستند و خود را به پای تو می‌اندازند.
مرا چون تو به عالم هیچ کس نیست
شکیبم از وصالت یک نفس نیست
هوش مصنوعی: هیچ کس در دنیا مانند تو برای من وجود ندارد و صبرم برای دیدن تو حتی به اندازه یک لحظه هم نیست.
ترا بهتر ز من عاشق هزار است
مرا بی روی خوبت کار زار است
هوش مصنوعی: عشاق بسیار زیادی هستند که از من به تو علاقه‌مندترند، ولی برای من بدون دیدن روی زیبایت، زندگی سخت و دشوار است.
لبانم خشک و چشمم اشگباران
زمین خشک را جان است باران
هوش مصنوعی: لب‌های من خشک شده و چشمانم پر از اشک است. زمین خشک به باران نیاز دارد تا جان بگیرد.
همی ترسم ازین دوران گردون
که دون را نیک کرده نیک را دون
هوش مصنوعی: من از این دوره‌ی زمانه می‌ترسم که بر افراد نیکو، قدر و مقام نیکو قائل نمی‌شود و بر افرادی که ارزش کمتری دارند، امتیاز و احترام بیشتری داده می‌شود.
به یک گردش که گرد خود بگردد
نظام کار نیک و بد بگردد
هوش مصنوعی: با یک چرخش که دور خود بزند، نظم و ترتیب کارهای خوب و بد تغییر می‌کند.
ترا در کورهٔ آتش بسوزد
مرا آتش به دل در بر فروزد
هوش مصنوعی: من آرزو دارم که تو در آتش بسوزی، در حالی که آتش عشق در دل من شعله‌ور است.
ترا باد خزان پژمرده دارد
مرا هجران تو افسرده دارد
هوش مصنوعی: تو را باد خزان پژمرده و ناتوان کرده، و جدایی تو مرا هم غمگین و اندوهگین کرده است.
مبادا روز ما را روشنایی
شب وصل ترا روز جدایی
هوش مصنوعی: مبادا که روز وصال تو برای ما به روشنی تبدیل شود، چرا که این روز، همان روز جدایی ما خواهد بود.
مبادا بی وصالت روز ما خوش
که از هجران تو باشم بر آتش
هوش مصنوعی: مبادا روزی خوشی و شادی به من دست دهد در حالی که از دوری تو رنج می‌کشم و قلبم در آتش می‌سوزد.
مبادا بی وصالت زندگانی
که تو هستی مراد جاودانی
هوش مصنوعی: مراقب باش که زندگی بدون تو به درد نمی‌خورد، چون تو تنها آرزوی جاودانه منی.
درین اندیشه بودند تا سحرگاه
نبودند از قضا آگه که ناگاه
هوش مصنوعی: آنها تا سحر در فکر و خیال بودند و ناگهان به طور ناخواسته از چیزی آگاه شدند.

حاشیه ها

1388/04/27 10:06
رسته

بیت: 9
غلط: توبه
درست: تو به
نوع غلط : تایپی

بیت: 14
غلط: فر وزد
درست: فروزد
نوع غلط : تایپی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1388/09/28 16:11
تجلی کشاورز

بنظر میآید که یک اشتباه تایپی در مصرع اول از بیت چهارم وجود دارد. بجای "شگفتی"، "شکفتی" صحیح است. یعنی "گ" باید که با "ک" عوض شود.
شاد باشید
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1389/12/24 11:02
علی حاجی بلند

با سلام و تشکر از سایت بسیار زیبایتان.
بیت سوم لب و لعل باید تصحیح شود به:لب لعل