گنجور

بخش ۳ - فرستادن سلیمان(ع) باز را باحضار بلبل ومراعات او ازتشویش

ز مرغان چون سلیمان قصه بشنید
بتندید و ببالید و بجوشید
یکی از خشم آتش را برافروخت
گهی بر آب و آتش را فرو سوخت
همان دم باز را فرمود هان زود
برو چون آتش و باز آی چون دود
به بین خود تا چه مرغ است آنکه مرغان
ز دست او همی دارند افغان
ز دانش بهره دارد یا ندارد
چو شیران زهره دارد یا ندارد
چرا آرد به بین نفرت ز کثرت
که داد او را بگو منشور وحدت
نمی‌گردد دمی خالی ز غوغا
نمی‌بندد کمر در خدمت ما
چرا از خدمت ما مستمند است
وزین دوری گزیدن دردمند است
مگر دیوانه و مستست و بی خود
که دائم غافلست از نیک و از بد
به تن زار و نزارش می‌نمایند
به هر گلزار زارش می‌نمایند
ز استغناء او بسیار گفتند
همه مرغان ز عشقش درشگفتند
چو نزدیکش رسی میکن تبسم
مبادا کو بمیرد از توهم
مگو سختش بنه انگشت بر لب
نگه می‌دارش از منقار و مخلب

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1388/04/27 10:06
رسته

بیت: 1
غلط: به تندید
درست: بتندید
دلیل : تایپی

بیت: 6
غلط: ارد
درست: آرد
دلیل : تایپی

بیت: 13
غلط: تو هم
درست: توهّم
دلیل : تایپی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.