بخش ۲۰ - حکایت گربه و موش و باده
شبی موشی طلب میکرد روزی
چو موران پا نهاده بهر روزی
به گرد خانهٔ خمار گردید
ز بهر گندم و گندم نمیدید
شراب ناب دید استاده در خم
بخورد آن باده را از حرص گندم
دو سه باده بخورد و مست شد گفت
ندارم من به مردی در جهان جفت
چو من دیگر کجا باشد به مردی؟
بود عالم به پیش من به گردی
اگر عالم همه گردد زره پوش
به نزد من کنند مردی فراموش
بگیرم جمله عالم را به شمشیر
ببندم پای شیران را به زنجیر
همه عالم به زیر حکم آرم
ز کس من یکسر مو غم ندارم
نباشد هیچ شاهی همسر من
ندارد کوه پای لشکر من
پلنگان جمله از من ترسناکند
به پیش پای من مانند خاکند
ازین پس گربهٔ گرگین که باشد؟!
که موشان را به پنجه سر خراشد؟
بفرمایم به موشان وقت غیرت
که آویزند سرش از دار عبرت
قضا را گربه میآمد ز نخجیر
به خون موش میغرید چون شیر
همان دستان همیزد موش سرمست
درآمد گربه و در موش زد دست
همیمالید گربه موش را گوش
همیبوسید دست گربه را موش
به زیر پای کامش نرم میکرد
همی افزود او را محنت و درد
ز حسرت دستها بر سر همیگفت
ز دیده اشک میبارید و میگفت
خدا را ای شه شیران عالم
ستم بر ما مکن بنگر به حالم
اگر من نیستم آخر تو هستی
مکن بر نیستی چندین تو هستی
اگر خونم بریزی میتوانی
به پای خود سر آوردم تو دانی
ز چاکر چون خطا آید به مستی
کند عفو خداوندیش هستی
به مستی ژاژ خاییدم من اینجا
نگویم من دگر هرگز چنینها
به مستی جمله رندان در خرابات
همی گویند بیهوده خرافات
به مستی هرچه گفتم عذر خواهم
اگر بیراه رفتم هم به راهم
ازین پس بندهٔ کوی تو باشم
اگر باشم دعاگوی تو باشم
چو کار از دست رفت و مرد شد مست
نداند هرچه گوید مرد سرمست
نباشد در حسابی هرچه گوید
مراد خاطر خود هرزه جوید
کنونم عفو کن از روی یاری
که ما را از ترحم غمگساری
جوابی داد گربه موش را گفت
تو دزدی، نیست در دزدی ترا جفت
بخش ۱۹ - ملامت کردن سلیمان مرغان را و ستایش بلبل بر جملۀ مرغان: سلیمان چون ز بلبل قصه بشنیدبخش ۲۱ - پاسخ دادن گربه موش را و ندامت کردن موش از افعال خود و راضی شدن به قضا: مگو بیهوده هان ای موش خاموش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شبی موشی طلب میکرد روزی
چو موران پا نهاده بهر روزی
هوش مصنوعی: روزی موشی به دنبال غذا بود و در جستجوی روزی تازه، پا بر زمین گذاشت مانند مورچهها.
به گرد خانهٔ خمار گردید
ز بهر گندم و گندم نمیدید
هوش مصنوعی: دور خانهٔ مستی گشته بود، اما به خاطر پیدا کردن گندم، چیزی از گندم نمیدید.
شراب ناب دید استاده در خم
بخورد آن باده را از حرص گندم
هوش مصنوعی: در اینجا به نوشیدن شراب با کیفیت عالی اشاره شده است. شخصی که در کنار ظرف شراب ایستاده، به خاطر حسادت یا طمع به دانههایی مانند گندم، به آن شراب لطیف و خوشمزه علاقهمند شده و آن را مینوشد. این تصویر از جذابیت و وسوسه شراب در دل انسان حکایت میکند.
دو سه باده بخورد و مست شد گفت
ندارم من به مردی در جهان جفت
هوش مصنوعی: او چند جرعه شراب نوشید و مست شد و گفت که در این دنیا هیچ کسی را همتراز خود نمیبیند.
چو من دیگر کجا باشد به مردی؟
بود عالم به پیش من به گردی
هوش مصنوعی: کجا میتوان مردی چون من پیدا کرد؟ مگر اینکه علم و دانش به گرد من باشد.
اگر عالم همه گردد زره پوش
به نزد من کنند مردی فراموش
هوش مصنوعی: اگر همه ی مردم در دنیا هم زره بپوشند و بخواهند خود را به عنوان یک پهلوان یا جنگجو معرفی کنند، در نهایت من از یادخواهم برد که آنها چه اهمیتی دارند.
بگیرم جمله عالم را به شمشیر
ببندم پای شیران را به زنجیر
هوش مصنوعی: میخواهم تمام دنیا را زیر سلطه خود درآورم و قدرت را به دست بگیرم تا شیران را در بند کنم.
همه عالم به زیر حکم آرم
ز کس من یکسر مو غم ندارم
هوش مصنوعی: من تمام جهان را تحت کنترل خود میآورم و از هیچکس نگران نیستم.
نباشد هیچ شاهی همسر من
ندارد کوه پای لشکر من
هوش مصنوعی: هیچ پادشاهی نمیتواند همسری داشته باشد که کوه را در پای لشکر من ببیند.
پلنگان جمله از من ترسناکند
به پیش پای من مانند خاکند
هوش مصنوعی: همه پلنگها از من میترسند و در مقابل من مانند خاک بیاهمیت و بیارزش هستند.
ازین پس گربهٔ گرگین که باشد؟!
که موشان را به پنجه سر خراشد؟
هوش مصنوعی: از این به بعد، گربهٔ گرگ (گرگینه) چه معنایی خواهد داشت؟ وقتی که موشها را با پنجهاش میخراشد؟
بفرمایم به موشان وقت غیرت
که آویزند سرش از دار عبرت
هوش مصنوعی: به موشها بگویم که زمانی برای غیرت و شجاعت فرامیرسد، که سرِ کسی که عبرت میآموزد را از دار آویزان میکنند.
قضا را گربه میآمد ز نخجیر
به خون موش میغرید چون شیر
هوش مصنوعی: قضا و سرنوشت با قدرت و شدت به سوی من میآید، همانطور که یک گربه در حال شکار موش، با غرشی شبیه به شیر به دنبال آن است.
همان دستان همیزد موش سرمست
درآمد گربه و در موش زد دست
هوش مصنوعی: موش مست و شادان در حال بازی و سرگرمی بود که گربه ناگهان ظاهر شد و به او حمله کرد.
همیمالید گربه موش را گوش
همیبوسید دست گربه را موش
هوش مصنوعی: گربه به آرامی موش را در آغوش میکشید و با محبت به او نزدیک میشد، در حالی که موش هم از سر نیاز و عجز دست گربه را میبوسید.
به زیر پای کامش نرم میکرد
همی افزود او را محنت و درد
هوش مصنوعی: او به آرامی زیر پای خوشبختیاش را نرم میکرد و به این ترتیب، رنج و درد او بیشتر میشد.
ز حسرت دستها بر سر همیگفت
ز دیده اشک میبارید و میگفت
هوش مصنوعی: از حسرت، دستانش را بر سر میزد و با اشکی که از چشمانش میریخت، صحبت میکرد.
خدا را ای شه شیران عالم
ستم بر ما مکن بنگر به حالم
هوش مصنوعی: ای خداوند بزرگ، ای سلطان دلیران، بر ما ستم نکن و به وضعیت من نگاه کن.
اگر من نیستم آخر تو هستی
مکن بر نیستی چندین تو هستی
هوش مصنوعی: اگر من وجود ندارم، تو که هستی، پس بیدلیل به فکر نبودن من نباش.
اگر خونم بریزی میتوانی
به پای خود سر آوردم تو دانی
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی میتوانی به خاطر خودت من را از بین ببری، اما این را میدانی که من تاب تحمل این کار را دارم.
ز چاکر چون خطا آید به مستی
کند عفو خداوندیش هستی
هوش مصنوعی: اگر خادم در زمان مستی خطایی کرد، باید خداوند او را ببخشد.
به مستی ژاژ خاییدم من اینجا
نگویم من دگر هرگز چنینها
هوش مصنوعی: من در حالتی مستی و نشئگی هستم و نمیخواهم بگویم که دیگر هرگز چنین حالتی را تجربه نخواهم کرد.
به مستی جمله رندان در خرابات
همی گویند بیهوده خرافات
هوش مصنوعی: در حال حاضر، همهی دلباختگان در مکانهای شلوغ و پر از شور و حال، حرفهای بیمورد و بیپایه میزنند.
به مستی هرچه گفتم عذر خواهم
اگر بیراه رفتم هم به راهم
هوش مصنوعی: در حالت شنگی و بیخود بودن هر چه گفتهام را فراموش کن و ببخش. اگر گاهی به بیراهه رفتهام، باز هم مسیر خودم را ادامه میدهم.
ازین پس بندهٔ کوی تو باشم
اگر باشم دعاگوی تو باشم
هوش مصنوعی: از این به بعد، اگر قرار باشد وجود داشته باشم، میخواهم فقط در خدمت تو باشم و برای تو دعا کنم.
چو کار از دست رفت و مرد شد مست
نداند هرچه گوید مرد سرمست
هوش مصنوعی: وقتی که کار از دست رفت و مرد به حالت مستی درآمد، او نمیداند هر چه که میگوید.
نباشد در حسابی هرچه گوید
مراد خاطر خود هرزه جوید
هوش مصنوعی: هر چیزی که شخص بخواهد و بخواهد به آن دست یابد، در حساب و کتاب ندارد و نمیتواند واقعیت را تغییر دهد.
کنونم عفو کن از روی یاری
که ما را از ترحم غمگساری
هوش مصنوعی: حالا از روی محبت و دوستی، مرا ببخش، زیرا تو ما را با دلسوزی و مهربانی درک و همراهی کردی.
جوابی داد گربه موش را گفت
تو دزدی، نیست در دزدی ترا جفت
هوش مصنوعی: گربه به موش گفت: تو دزد هستی و در دزدی همتیمی نداری.
حاشیه ها
1388/04/27 10:06
رسته
بیت: 22
غلط: خابیده
درست: خاییده
نوع غلط : تایپی
دلیل تصحیح: معنی
1400/04/29 12:06
میــــرِ سلطان احمـــد
جوابی داد گربه موش را گفت
تو دزدی نیست در دزدی ترا جفت!!
.