بخش ۱۸ - تمثیل آوردن بلبل منصور و اناالحق گفتن او را در حالت عشق
از آن یک جرعه میدادند منصور
اناالحق گفت و عالم کرد پر شور
چو جام وحدتش بر کف نهادند
به خونش مفتیان فتوی بدادند
دو صد کس ز آنکه فتوی داده بودند
در آن دم از حیات افتاده بودند
به بازارش برآوردند سر مست
نهاده بود سر مردانه بر دست
بگرد دار میگردید و میگفت
مرا غیرت گرفت اغیار نگرفت
بکوی دوست میرفتم سحرگاه
بدیدم سایهٔ افتاده بر راه
مرا آن یک نظر از خویشتن برد
علامت بر سر راه من آورد
نظر بر روی نامحرم که کردم
ز دست غیرت حق نیش خوردم
چرا عاشق چنین حیران نگردد
که جز گرد در جانان نگردد
کسی را کافتاب از در درآید
وجود ذره کی در چشمش آید
بدارش برکشیدند سنگساران
همی کردند هر سو سنگباران
ز دار و سنگ و رشته غم نمیخورد
سر موئی ز اناالحق کم نمیکرد
به آواز آمدند با او به یکبار
در و دیوار و چوب و رشته و دار
طناب عمر او آن دم گسستند
به آب و آتش عشقش بشستند
انانیت بذات خود فنا بود
انانیت نبود آنجا خدا بود
برآمد موجی از دریا به صحرا
صدف بگسست و گوهر شد بدریا
انای تنگنا برداشت حلاج
چو پر شد بر سر آمد شد بتاراج
سبوی آب در دریا چه سنجد
ولی درکوزهٔ کوچک نگنجد
ثبات کوه پیش از قوت باد
زهر بادی گیاه آید به فریاد
هزاران جام از آن می باز خوردند
ولی افشاء سر حق نکردند
همانگه کرد بلبل عهد در دم
ننوشم نیز می والله اعلم
دمی از عشق گل دارم خروشی
برآید در دلم هر لحظه جوشی
چو گل بر بست رخت از باغ و بستان
مرادم بسته شد چون زیردستان
بخش ۱۷ - گفتار بلبل به حضرت سلیمان که یا نبی الله مستی ما از جام معنی است نه از می صورت: جوابش داد بلبل کای پیمبربخش ۱۹ - ملامت کردن سلیمان مرغان را و ستایش بلبل بر جملۀ مرغان: سلیمان چون ز بلبل قصه بشنید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از آن یک جرعه میدادند منصور
اناالحق گفت و عالم کرد پر شور
هوش مصنوعی: از آن جرعهای مینوشیدند که منصور (حلاج) فریاد "من حقیقت هستم" سر داد و دنیا را پر از شور و حال کرد.
چو جام وحدتش بر کف نهادند
به خونش مفتیان فتوی بدادند
هوش مصنوعی: وقتی جام اتحاد را به دست گرفتند، علمای دین به خاطر او فتوا صادر کردند.
دو صد کس ز آنکه فتوی داده بودند
در آن دم از حیات افتاده بودند
هوش مصنوعی: در آن لحظه، دوصد نفر که بر اساس فتوای دیگران اقدام کرده بودند، از زندگی ساقط شده بودند.
به بازارش برآوردند سر مست
نهاده بود سر مردانه بر دست
هوش مصنوعی: او به بازار برده شد و در حالی که مست و خوشحال بود، سرش را به طرز مردانهای بر دستش گذاشته بود.
بگرد دار میگردید و میگفت
مرا غیرت گرفت اغیار نگرفت
هوش مصنوعی: او به دور میچرخید و میگفت که غیرت و غیرتخواهی او را تحت تاثیر قرار داده، اما دیگران نتوانستهاند بر او خیره شوند.
بکوی دوست میرفتم سحرگاه
بدیدم سایهٔ افتاده بر راه
هوش مصنوعی: در صبح زود به سمت خانه دوست میرفتم و ناگهان سایهای را که بر روی زمین افتاده بود، دیدم.
مرا آن یک نظر از خویشتن برد
علامت بر سر راه من آورد
هوش مصنوعی: نگاهی که تو به من انداختی، تمام زندگیام را تغییر داد و نشانهای در مسیرم قرار داد.
نظر بر روی نامحرم که کردم
ز دست غیرت حق نیش خوردم
هوش مصنوعی: وقتی که به نامحرمی نگاه کردم، به خاطر غیرتم از جانب خدا آسیب دیدم.
چرا عاشق چنین حیران نگردد
که جز گرد در جانان نگردد
هوش مصنوعی: چرا عاشق باید اینقدر گیج و حیران بگردد، در حالی که غیر از معشوق هیچ نقطهء دیگری برای گشتن ندارد؟
کسی را کافتاب از در درآید
وجود ذره کی در چشمش آید
هوش مصنوعی: اگر نور خورشید به کسی بتابد، چگونه ممکن است که وجود یک ذره در چشم او دیده شود؟
بدارش برکشیدند سنگساران
همی کردند هر سو سنگباران
هوش مصنوعی: در آن لحظه، مردم سنگسار، او را از خواب بیدار کردند و به اطرافش سنگپرانی میکردند.
ز دار و سنگ و رشته غم نمیخورد
سر موئی ز اناالحق کم نمیکرد
هوش مصنوعی: غم و اندوه در دل من تأثیری ندارد و مانند موئی از آن نمیکاهد؛ چرا که حقیقتی بزرگ و عمیقتر از آن در وجودم هست.
به آواز آمدند با او به یکبار
در و دیوار و چوب و رشته و دار
هوش مصنوعی: همه چیز به یکباره با صدای او به حرکت درآمد؛ دیوارها، چوبها و رشتهها و دارها نیز به صدا درآمدند.
طناب عمر او آن دم گسستند
به آب و آتش عشقش بشستند
هوش مصنوعی: عمر او در لحظهای به پایان رسید، و عشقش همچون آب و آتش او را پاک کرد.
انانیت بذات خود فنا بود
انانیت نبود آنجا خدا بود
هوش مصنوعی: خودپرستی و توجه به نفس در واقع نابود میشود؛ وقتی به حقیقت وجودی میرسیم، در آنجا خبری از خودخواهی نیست و تنها خداوند حضور دارد.
برآمد موجی از دریا به صحرا
صدف بگسست و گوهر شد بدریا
هوش مصنوعی: موجی از دریا به سمت صحرا حرکت کرد و صدفی شکست و گوهرش دوباره به دریا بازگشت.
انای تنگنا برداشت حلاج
چو پر شد بر سر آمد شد بتاراج
هوش مصنوعی: در هنگام دشواری، حلاج به اوج رسیده و زمانی که پر شده از موفقیت، به نابودی کشیده میشود.
سبوی آب در دریا چه سنجد
ولی درکوزهٔ کوچک نگنجد
هوش مصنوعی: آب دریا بسیار فراوان و بزرگ است، بنابراین یک سبوی کوچک در آن هیچ ارزشی ندارد. اما در یک کوزه کوچک، آب میتواند به خوبی جا بگیرد و اهمیت بیشتری پیدا کند.
ثبات کوه پیش از قوت باد
زهر بادی گیاه آید به فریاد
هوش مصنوعی: پایداری کوهها بر اثر قدرت باد نمیتواند تزلزلیابد، اما گیاهان در برابر وزش باد به شدت آسیبپذیر هستند و به راحتی گرفتار میشوند.
هزاران جام از آن می باز خوردند
ولی افشاء سر حق نکردند
هوش مصنوعی: هزاران جام شراب نوشیدند، اما کسی راز حقیقت را فاش نکرد.
همانگه کرد بلبل عهد در دم
ننوشم نیز می والله اعلم
هوش مصنوعی: در همان لحظه، بلبل پیمانی بست که من دیگر چیزی نخواهم نوشت، و تنها خداوند از این موضوع باخبر است.
دمی از عشق گل دارم خروشی
برآید در دلم هر لحظه جوشی
هوش مصنوعی: من لحظهای از عشق گل بهرهمند هستم که هر لحظه در دلم هیجانی و شور و نشاطی بهوجود میآورد.
چو گل بر بست رخت از باغ و بستان
مرادم بسته شد چون زیردستان
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهات مانند گل در باغ و بستان گل تمام شد، آرزوهایم نیز به همین اندازه کوچک و شکست خورده شدند.
حاشیه ها
1388/03/23 17:05
رسته
بیت 14
غلط : گستند
درست: گسستند
---
پاسخ: باتشکر، تصحیح شد.
1388/04/27 10:06
رسته
بیت: 18
غلط: در دریاچه سنجد
درست: در دریا چه سنجد
نوع غلط : تایپی
دلیل تصحیح: معنی
بیت: 22
غلط: گلی
درست: گل
دلیل تصحیح: وزنی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.