گنجور

بخش ۱۶ - حکایت هاروت و ماروت

شنیدی قصهٔ هاروت و ماروت
که بودند خادم درگاه لاهوت
از اول بر فلک بودند فرشته
شدند آخر چو دیو از غم سرشته
ز حرص و آز و شهوت دور بودند
ز مستی بی‌خبر مستور بودند
چو آدم را به عالم می‌فرستاد
به جان هردوشان آتش درافتاد
به درگاه خدا رفتند و گفتند
هر آن رازی که در دل می‌نهفتند
از اول کرده بودند این حکایت
که بر ما هست اولی‌تر ولایت
فساد و خون کنند اولاد آدم
پر از آشوب دارند کار عالم
چو خود را بهتر از آدم بدیدند
از آن پس روی بهبودی ندیدند
خداوند جهان فرمانشان داد
بدارالملک دنیاشان فرستاد
چو روی زهرهٔ زهرا بدیدند
رقم را بر صلاح خود کشیدند
برو عاشق شدند از خود برفتند
نه روز آرامشان نی شب بخفتند
درآمد زهره گوش هر دو بگرفت
به گوش هر دوشان پوشیده می‌گفت
شما را گربه من میلی تمام است
بجز فرمان من بردن حرام است
لباس عاصیان بر خود بپوشید
فساد و خون کنید و می‌ بنوشید
مرا گر ز آنکه می‌خواهند همدم
درآموزید ما را اسم اعظم
فساد و خون نکردند می بخوردند
چو می‌ خوردند فساد و خون بکردند
به زهره اسم اعظم را بدادند
چو سنگ ایشان به چاه غم فتادند
چو زهره اسم اعظم را بیاموخت
در آتش یکسر مویش نمی‌سوخت
بخواند آن اسم را بر آسمان شد
مهش دربان و مهرش پاسبان شد
فرو ماندند ایشان بر سر خاک
به کام دشمنان سرمست و بی‌باک
ز مستی هر دو چون هشیار گشتند
وز آن خواب گران بیدار گشتند
قضا چون اقتضای نیک و بد کرد
نداند هیچ کس تدبیر خود کرد
برآورند آهی آتش اندود
چو کار افتاد آهش کی کند سود‌؟!
ستاده پای با جان عذر خواهان
گناه از بنده عفو از پادشاهان
چنان از کردهٔ خود شرمسار‌یم
که روی عذر خواهی هم نداریم
عذاب ما هم اینجا ده که اینجا
نه دی باشد نه امروز و نه فردا
عذاب این جهان دوران سرآرد
عذاب آن جهان پایان ندارد
به بابل سرنگون در چاه‌ِ آبند
ولیک از آب جز حسرت نیابند
روند مردم به بابل در سر چاه
به سحر آموختن وقت سحرگاه
بیاموزند از ایشان هرچه خواهند
کنند بر خود از ایشان هرچه خواهند
تو هاروت خودی در چاه هستی
همیشه از شراب حرص مستی
تو اول برتر از افلاک بودی
ز گرد خاک تیره پاک بودی
سرای خاکدان‌ت آرزو کرد
به فرش از عرش جانت سر فرو کرد
ز اصل خویشتن ببریده‌ای تو
تو آنجا را از اینجا دیده‌ای تو
مثالی خوش بگویم با تو بشنو
اگر تو بشنوی بر من به یک جو
ز گرد تو دو عالم نور دیده
که دیده کی بود همچون شنیده‌؟!
جهان چاه است و آتش مال دنیا
مثال زهره چون آمال دنیا
تو زین جا چون از آنجا باز گردی
شوی کبک دری یا باز گردی
اگر میلت بود با حشمت و جاه
همیشه سرنگون باشی درین چاه
به جان تشنه‌لب و تو بر سر آب
ز سر بگذشته آب و آب نایاب
بمانی دایماً جوینده بر در
ز دنیا دور دائم دل پر آذر
بمانی دایماً در محنت و غم
نیابی در دو عالم هیچ محرم
بمانی دایماً مجروح و دلتنگ
به درد و سوز و ناله مانده چون چنگ

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنیدی قصهٔ هاروت و ماروت
که بودند خادم درگاه لاهوت
هوش مصنوعی: آیا داستان هاروت و ماروت را شنیده‌ای که در خدمت درگاه الهی بودند؟
از اول بر فلک بودند فرشته
شدند آخر چو دیو از غم سرشته
هوش مصنوعی: در آغاز، موجوداتی با ویژگی‌های عالی و ملکوتی بودند، اما در نهایت به دلیل غم و اندوه، به موجوداتی شبیه دیو و اهریمن تبدیل شدند.
ز حرص و آز و شهوت دور بودند
ز مستی بی‌خبر مستور بودند
هوش مصنوعی: آن‌ها از حرص و ولع و خواسته‌های نفسانی دور بودند و از حالت مستی و شگفتی غافل و پنهان باقی مانده بودند.
چو آدم را به عالم می‌فرستاد
به جان هردوشان آتش درافتاد
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند آدم را به دنیا فرستاد، در وجود هر دوی آنها (آدم و حوا) شعله‌ای از عشق و اشتیاق روشن شد.
به درگاه خدا رفتند و گفتند
هر آن رازی که در دل می‌نهفتند
هوش مصنوعی: به پیشگاه خدا رفتند و گفتند هر رازی که در دل پنهان کرده بودند را بیان کردند.
از اول کرده بودند این حکایت
که بر ما هست اولی‌تر ولایت
هوش مصنوعی: از ابتدا این داستان را آغاز کرده بودند که متولی‌گری و سرپرستی بر ما سزاوارتر است.
فساد و خون کنند اولاد آدم
پر از آشوب دارند کار عالم
هوش مصنوعی: فرزندان آدم همیشه در حال ایجاد فساد و ناهماهنگی هستند و دنیا را پر از آشوب و هرج و مرج کرده‌اند.
چو خود را بهتر از آدم بدیدند
از آن پس روی بهبودی ندیدند
هوش مصنوعی: وقتی که خود را از آدم‌ها بهتر تصور کردند، دیگر به دنبال بهبودی و بهبود نرفتند.
خداوند جهان فرمانشان داد
بدارالملک دنیاشان فرستاد
هوش مصنوعی: خداوند به آنها دستور داد و آنها را به سرزمین دنیا فرستاد.
چو روی زهرهٔ زهرا بدیدند
رقم را بر صلاح خود کشیدند
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی و نور رخسار دختر فاطمه را دیدند، هر یک به اندازه صلاح و نیکویی خود به آن توجه کردند و تلاش کردند تا در مسیر درست قرار بگیرند.
برو عاشق شدند از خود برفتند
نه روز آرامشان نی شب بخفتند
هوش مصنوعی: برو، عاشقان به عشق خود مشغول شدند و از خود بی‌خبر گشتند. نه در روز آرامش دارند و نه در شب می‌توانند بخوابند.
درآمد زهره گوش هر دو بگرفت
به گوش هر دوشان پوشیده می‌گفت
هوش مصنوعی: در این بیت به معنا این است که زهره (گرده) نزدیک آمد و به آرامی در گوش هر دوی آنها سخنانی را گفت که در پرده بوده و پنهان بوده است.
شما را گربه من میلی تمام است
بجز فرمان من بردن حرام است
هوش مصنوعی: من تمام علاقه‌ام به شماست و هیچ چیز دیگری از شما جز پیروی از دستورات من پذیرفته نیست.
لباس عاصیان بر خود بپوشید
فساد و خون کنید و می‌ بنوشید
هوش مصنوعی: شما لباس گناهکاران را به تن کرده‌اید، به فساد و خونریزی مشغول هستید و مشروب می‌نوشید.
مرا گر ز آنکه می‌خواهند همدم
درآموزید ما را اسم اعظم
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهید من را به خودتان نزدیک کنید، بهتر است ما را با اسم بزرگ و عظیم آشنا کنید.
فساد و خون نکردند می بخوردند
چو می‌ خوردند فساد و خون بکردند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زمانی که مردم از مشروبات الکلی استفاده می‌کردند، فساد و خشونت به وجود می‌آمد. در واقع، آن‌ها در حالی که مشغول نوشیدن بودند، خود به خود به کارهای نادرست و خونی می‌پرداختند.
به زهره اسم اعظم را بدادند
چو سنگ ایشان به چاه غم فتادند
هوش مصنوعی: زهره نام بزرگ و مهمی را به آن‌ها داده‌اند، اما آن‌ها مانند سنگی که به چاه غم می‌افتد، در مشکلات و غم‌ها گرفتار شده‌اند.
چو زهره اسم اعظم را بیاموخت
در آتش یکسر مویش نمی‌سوخت
هوش مصنوعی: وقتی زهره اسم اعظم را یاد گرفت، هیچ نقطه ضعفی در او به وجود نیامد و حتی در آتش نیز مویش نسوخت.
بخواند آن اسم را بر آسمان شد
مهش دربان و مهرش پاسبان شد
هوش مصنوعی: او آن نام را طوری می‌خواند که آسمان به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرد و ماه به محافظی برای آن نام تبدیل می‌شود و خورشید نیز از آن محافظت می‌کند.
فرو ماندند ایشان بر سر خاک
به کام دشمنان سرمست و بی‌باک
هوش مصنوعی: آن‌ها بر روی خاک باقی ماندند و در حالتی سرشار از شادمانی و بی‌خوف، در برابر دشمنان ایستاده‌اند.
ز مستی هر دو چون هشیار گشتند
وز آن خواب گران بیدار گشتند
هوش مصنوعی: وقتی که هر دو از حالت مستی به هوشیاری رسیدند و از خواب سنگین خود بیدار شدند.
قضا چون اقتضای نیک و بد کرد
نداند هیچ کس تدبیر خود کرد
هوش مصنوعی: وقتی که سرنوشت خواسته‌های خوب و بدش را به جلو می‌برد، هیچ‌کس نمی‌تواند تدبیری برای خود بیندیشد.
برآورند آهی آتش اندود
چو کار افتاد آهش کی کند سود‌؟!
هوش مصنوعی: وقتی که کسی در دلش آتش حسرت و اندوه دارد و در نتیجه آه و ناله می‌کشد، باید بدانیم که این آه و ناله هیچ فایده‌ای نخواهد داشت و کار از کار گذشته است.
ستاده پای با جان عذر خواهان
گناه از بنده عفو از پادشاهان
هوش مصنوعی: بنده‌هایی که با اخلاص و از روی صداقت از خطاهای خود عذرخواهی می‌کنند، به درگاه پادشاهان (رهبران بزرگ) می‌روند و امیدوارند که مورد بخشش و رحمت قرار گیرند.
چنان از کردهٔ خود شرمسار‌یم
که روی عذر خواهی هم نداریم
هوش مصنوعی: آن‌قدر از عمل خود خجالت‌زده‌ایم که حتی جرأت عذرخواهی هم نداریم.
عذاب ما هم اینجا ده که اینجا
نه دی باشد نه امروز و نه فردا
هوش مصنوعی: عذاب ما اینجاست که در اینجا نه دیروز وجود دارد، نه امروز و نه فردا.
عذاب این جهان دوران سرآرد
عذاب آن جهان پایان ندارد
هوش مصنوعی: عذاب‌های این دنیا به مرور زمان تمام می‌شوند، اما دردها و عذاب‌های آن دنیا هرگز به پایان نمی‌رسند.
به بابل سرنگون در چاه‌ِ آبند
ولیک از آب جز حسرت نیابند
هوش مصنوعی: بابل به زمین افتاده و در چاه آب گرفتار شده، اما از آب فقط حسرت و اندوه نصیبش می‌شود.
روند مردم به بابل در سر چاه
به سحر آموختن وقت سحرگاه
هوش مصنوعی: مردم به سمت بابل شدند و در کنار چاه‌ها، در زمان صبح، به یادگیری و کسب علم پرداختند.
بیاموزند از ایشان هرچه خواهند
کنند بر خود از ایشان هرچه خواهند
هوش مصنوعی: از آن‌ها هر چه بخواهند یاد بگیرند، بر خود هر چه بخواهند انجام دهند.
تو هاروت خودی در چاه هستی
همیشه از شراب حرص مستی
هوش مصنوعی: تو در هر لحظه از زندگی‌ات به خودخواهی و حرص دچار هستی و در این حالت در چاهی گرفتار شده‌ای.
تو اول برتر از افلاک بودی
ز گرد خاک تیره پاک بودی
هوش مصنوعی: تو در آغاز برتر از آسمان‌ها بودی و از گرد و غبار زمین پاک و خالص بودی.
سرای خاکدان‌ت آرزو کرد
به فرش از عرش جانت سر فرو کرد
هوش مصنوعی: دیار خاکی تو آرزوی خود را به زمین آورد و جانت را از آسمان به زمین نزدیک کرد.
ز اصل خویشتن ببریده‌ای تو
تو آنجا را از اینجا دیده‌ای تو
هوش مصنوعی: تو از ریشه و هویت خود جدا شده‌ای و به همین خاطر، آن سوی را از اینجا مشاهده کرده‌ای.
مثالی خوش بگویم با تو بشنو
اگر تو بشنوی بر من به یک جو
هوش مصنوعی: من می‌خواهم مثالی زیبا برایت بزنم، اگر تو گوش کنی و توجه داشته باشی، به اندازه‌ی یک قرص کوچک به من ارزش خواهی داد.
ز گرد تو دو عالم نور دیده
که دیده کی بود همچون شنیده‌؟!
هوش مصنوعی: از دور تو دو جهان روشنایی می‌گیرند، اما آیا چشمی که این روشنایی را ببیند، مانند گوش شنیده‌هایش است؟
جهان چاه است و آتش مال دنیا
مثال زهره چون آمال دنیا
هوش مصنوعی: جهان مانند چاهی است و ثروت و دارایی‌های دنیوی مثل آتش، که می‌تواند آسیب‌زننده باشد. همچنین، آرزوها و خواسته‌های دنیوی شبیه به زهره هستند، که می‌توانند فریبنده و گمراه‌کننده باشند.
تو زین جا چون از آنجا باز گردی
شوی کبک دری یا باز گردی
هوش مصنوعی: وقتی از اینجا به آنجا برگردی، مانند کبک دری خواهی شد که پرواز می‌کند یا دوباره به آن مکان باز می‌گردی.
اگر میلت بود با حشمت و جاه
همیشه سرنگون باشی درین چاه
هوش مصنوعی: اگر بخواهی همیشه با ثروت و مقام زندگی کنی، ممکن است در مسیر خود به مشکلاتی برخورده و در چاهی بیفتی.
به جان تشنه‌لب و تو بر سر آب
ز سر بگذشته آب و آب نایاب
هوش مصنوعی: در اینجا شخصی از تشنگی و نیاز به آب سخن می‌گوید و می‌گوید که با وجود اینکه در کنار آب قرار دارد، دستیابی به آن برایش دشوار شده است. احساس ناتوانی و ناامیدی او نشان‌دهنده‌ی شدت تشنگی‌اش است و نشان می‌دهد که شرایطش برای رسیدن به آب مناسب نیست.
بمانی دایماً جوینده بر در
ز دنیا دور دائم دل پر آذر
هوش مصنوعی: اگر همیشه به دنبال دنیا باشی و از آن دور بمانی، دل پر از آتش و اشتیاق خواهی داشت.
بمانی دایماً در محنت و غم
نیابی در دو عالم هیچ محرم
هوش مصنوعی: اگر در زندگی همیشه در رنج و اندوه بمانی، در هیچ‌کدام از دو جهان نمی‌توانی هیچ یار و یاوری پیدا کنی.
بمانی دایماً مجروح و دلتنگ
به درد و سوز و ناله مانده چون چنگ
هوش مصنوعی: اگر همواره زخم‌خورده و غمگین بمانی و از درد و ناله مثل ساز چنگ ناله کنی، دردی جانکاه خواهی داشت.

حاشیه ها

1388/04/27 10:06
رسته

بیت: 16
غلط: نخوردند
درست: بخوردند
دلیل تصحیح: معنی

بیت: 37
غلط: جاهست
درست: چاه است / چاهست
دلیل تصحیح: معنی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.