گنجور

بخش ۱۳ - فغان کردن گل در هجر بلبل و شکایت از روزگار

نسیم صبحدم آمد به گلشن
به چشمش گلش آمد همچو گلخن
گل از بلبل بکلی دست شسته
دریده پیرهن در خون نشسته
هزاران خار در پا دست در گل
فراق بلبلش بنشسته در دل
چو سرو اندر چمن افتان و خیزان
به زاری زار می‌گفت ای عزیزان
به هم خوش بود ما را در گلستان
حسد بردند بر ما جمله مرغان
حسودان را به جز کوری مبادا
میان همدمان دوری مبادا
همینش کار باشد چرخ گردان
که دوری افکند با دوستداران

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نسیم صبحدم آمد به گلشن
به چشمش گلش آمد همچو گلخن
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی به باغ آمد و در چشمش گل‌ها را مانند یک بوی خوش حس کرد.
گل از بلبل بکلی دست شسته
دریده پیرهن در خون نشسته
هوش مصنوعی: بلبل از گل completely دست کشیده و با غم و اندوه، لباسش در خون آغشته شده است.
هزاران خار در پا دست در گل
فراق بلبلش بنشسته در دل
هوش مصنوعی: در دل من بلبل ناراحت و غمگین نشسته است، در حالی که هزاران خار در پاهایم وجود دارد و دستم در خاک گِل و ناراحتی گرفتار شده است.
چو سرو اندر چمن افتان و خیزان
به زاری زار می‌گفت ای عزیزان
هوش مصنوعی: مانند سرو در باغ، که در حالتی سست و نازک به زمین می‌افتد و دوباره بر می‌خیزد، با صدای اندوهگین و ناله‌ای بی‌قرار، به دوستانش پیغام می‌دهد.
به هم خوش بود ما را در گلستان
حسد بردند بر ما جمله مرغان
هوش مصنوعی: ما در گلستان با هم خوش و شاد بودیم، اما حسادت باعث شد که همه پرندگان به ما حمله کنند.
حسودان را به جز کوری مبادا
میان همدمان دوری مبادا
هوش مصنوعی: حسودان را جز بی‌خبری و کوری چیزی نماند. نباید در میان دوستان و همراهان جدایی باشد.
همینش کار باشد چرخ گردان
که دوری افکند با دوستداران
هوش مصنوعی: این موضوع به این اشاره دارد که زندگی و سرنوشت به گونه‌ای است که برخی افراد با عشق و محبت به دور هم می‌چرخند و از نشاط و خوبی‌های یکدیگر بهره‌مند می‌شوند. این چرخش و دوری که به وجود می‌آید، نشان‌دهنده روابط عمیق و تاثیرگذار میان دوستان است.