بخش ۶ - در بیان و شرح عقل فرماید
خرد شد کاشف سرّ الهی
به نور او شود روشن سیاهی
خرد شد پیشوای اهل ایمان
هم او شد رهنمای جمله نیکان
خرد شد قهرمان خانهٔ تن
اگرچه هست او بیگانهٔ تن
ازو گر نور نبود در دماغت
ز نادانی خلل گیرد چراغت
ندانی خالق خود را نه خود را
شناسا مینگردی نیک و بد را
دلیل و رهبر آمد مرد ره را
به نور او توانی دیده ره را
نگردد هیچ چیزش مانع نور
بود روشن بر او نزدیک و هم دور
گهی شعله زند بالای افلاک
گهی گردد به گرد تودهٔ خاک
نهایتها به نور خود ببیند
سعادتهای هر یک برگزیند
به پای خود بپوید گرد عالم
گشاید مشکلاتش را به یک دم
کند معلوم اسرار معانی
شود روشن بر او راز نهانی
بود محکوم احکام شریعت
شود منعم به انعام شریعت
به نور علم عقل آگاه باشی
اگر نه تا ابد گمراه باشی
تو با روحانیان همره به عقلی
مر ایشان را تو اندر خور به عقلی
بدان جوهر هرانکو نیست قایم
بود اندر صف جمع بهایم
تو محکوم شریعت بهر آنی
که داری در دماغ از در کانی
جدا گر مانی از وی روزگاری
شریعت را نباشد با تو کاری
زهی گوهر که او محکوم شرع است
اساس بندگی زان اصل و فرع است
سزای معرفت از بهر آنی
که آن جوهر تو داری در نهانی
همان جوهر اگر یادت نبودی
به درگاه خدا یادت نبودی
عجب نوریست نور عقل و ای جان
شود پیدا ز نورش جمله پنهان
همه چیزی به نور خود بداند
مگر در راه عشق او خیره ماند
خوشا مرغی که اصل کیمیا شد
به صورت درد و در معنی دوا شد
نشاید زندگی بی عشق کردن
نه هرگز بندگی بی عشق کردن
بخش ۵ - در شرح دل فرماید: بجدّ و سعی خود آن را طلب کنبخش ۷ - در شرح عشق فرماید: عجب مرغیست مرغ عشق جانا
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خرد شد کاشف سرّ الهی
به نور او شود روشن سیاهی
هوش مصنوعی: همانطور که عقل و درک انسان به حقیقت الهی پی میبرد، به واسطه نور او، تاریکیها و نادانیها روشن و آشکار میشوند.
خرد شد پیشوای اهل ایمان
هم او شد رهنمای جمله نیکان
هوش مصنوعی: عقل و خرد به عنوان راهنمایی برای مؤمنان شناخته میشود و به همین دلیل او به راهنمایی همه نیکوکاران پرداخته است.
خرد شد قهرمان خانهٔ تن
اگرچه هست او بیگانهٔ تن
هوش مصنوعی: هرچند که او قهرمان و قدرت اصلی بدن است، اما در حقیقت با آن بیگانه و جدا از آن به شمار میآید.
ازو گر نور نبود در دماغت
ز نادانی خلل گیرد چراغت
هوش مصنوعی: اگر در ذهنت نور و دانشی نباشد، به خاطر نادانی روشناییات کمنور خواهد شد.
ندانی خالق خود را نه خود را
شناسا مینگردی نیک و بد را
هوش مصنوعی: اگر خالق خود را نشناسی، نمیتوانی خودت را به درستی بشناسی و درک کنی که خوبی و بدی چیست.
دلیل و رهبر آمد مرد ره را
به نور او توانی دیده ره را
هوش مصنوعی: وقتی رهبر و دلیلی برای سفر به میدان میآید، با نور و روشناییاش میتوان راه را بهتر دید.
نگردد هیچ چیزش مانع نور
بود روشن بر او نزدیک و هم دور
هوش مصنوعی: هیچ چیز نمیتواند مانع تابش نور باشد. برو نزدیک و در عین حال دور بمان.
گهی شعله زند بالای افلاک
گهی گردد به گرد تودهٔ خاک
هوش مصنوعی: گاهی انسان به درجات عالی و بلندمرتبهای دست مییابد و مانند شعلهای در آسمان میدرخشد، و گاهی نیز به زمین بازمیگردد و در میان خاک و تودهها محو میشود.
نهایتها به نور خود ببیند
سعادتهای هر یک برگزیند
هوش مصنوعی: نهایتها با نور خود دیده میشوند و هر یک از سعادتها برگزیده خواهد شد.
به پای خود بپوید گرد عالم
گشاید مشکلاتش را به یک دم
هوش مصنوعی: با تلاش و پشتکار خود، مشکلات و چالشهای زندگی را به سادگی حل خواهی کرد و درهای جدیدی به سوی آیندهات باز خواهد شد.
کند معلوم اسرار معانی
شود روشن بر او راز نهانی
هوش مصنوعی: معانی پنهان و اسرار به تدریج مشخص میشود و رازهایی که در دل دارند، آشکار میگردند.
بود محکوم احکام شریعت
شود منعم به انعام شریعت
هوش مصنوعی: انسانی که تحت تأثیر قوانین و احکام دین قرار دارد، باید از نعمتهای آن دین بهرهمند شود.
به نور علم عقل آگاه باشی
اگر نه تا ابد گمراه باشی
هوش مصنوعی: اگر با نور علم و دانش آشنا باشی و عقل را به کار بگیری، راه و مسیر درست را میشناسی. اما اگر این آگاهی را نداشته باشی، همیشه در گمراهی خواهی بود.
تو با روحانیان همره به عقلی
مر ایشان را تو اندر خور به عقلی
هوش مصنوعی: تو با روحانیان همراه هستی، عقل خود را به آنها بسپار و به عقل آنها توجه کن.
بدان جوهر هرانکو نیست قایم
بود اندر صف جمع بهایم
هوش مصنوعی: بدان که هر کسی که در صف جمع حیوانات قرار ندارد، در واقع جوهر و ارزش او مشخص نیست.
تو محکوم شریعت بهر آنی
که داری در دماغ از در کانی
هوش مصنوعی: تو به خاطر آنچه در فکر و ذهنت داری، به قوانین و قواعد دینی پایبند و محکوم هستی.
جدا گر مانی از وی روزگاری
شریعت را نباشد با تو کاری
هوش مصنوعی: اگر از او جدا شوی، در طول زمان دیگر شریعت هیچ ارتباطی با تو نخواهد داشت.
زهی گوهر که او محکوم شرع است
اساس بندگی زان اصل و فرع است
هوش مصنوعی: چه گوهر با ارزشی که طبق احکام دین است و اساس بندگی بر پایه آن اصل و فروع بنا شده است.
سزای معرفت از بهر آنی
که آن جوهر تو داری در نهانی
هوش مصنوعی: مجازات آگاهی و شناخت به خاطر وجود گوهری است که در درون تو نهفته است.
همان جوهر اگر یادت نبودی
به درگاه خدا یادت نبودی
هوش مصنوعی: اگر آن حقیقت در درونت نبود، در پیشگاه خدا نیز یادت نمیبود.
عجب نوریست نور عقل و ای جان
شود پیدا ز نورش جمله پنهان
هوش مصنوعی: عجب نوری است که از عقل میتابد و جان انسان به وسیله آن روشن میشود، به طوری که همه چیز پنهان را نمایان میکند.
همه چیزی به نور خود بداند
مگر در راه عشق او خیره ماند
هوش مصنوعی: همه چیز به نور و روشنی خود آگاه است، جز در مسیر عشق او که در شگفتی و حیرت قرار دارد.
خوشا مرغی که اصل کیمیا شد
به صورت درد و در معنی دوا شد
هوش مصنوعی: خوشا به حال پرندهای که از آنِ طلا چون کیمیا به وجود آمد و در ظاهر به شکل درد و در باطن به صورت درمان نمود.
نشاید زندگی بی عشق کردن
نه هرگز بندگی بی عشق کردن
هوش مصنوعی: زندگی بدون عشق ارزش ندارد و همچنین بندگی و اطاعت بدون عشق معنی نخواهد داشت.

عطار