گنجور

بخش ۵ - در شرح دل فرماید

بجدّ و سعی خود آن را طلب کن
اگر یابی دل آنگاهی طرب کن
همی جو دل اگر دل باز یابی
که خود را محرم هر راز یابی
چو روی دل ببینی شادگردی
به یک ره از خودی آزاد گردی
برآید جمله ی کار تو از دل
مراد تو شود زو جمله حاصل
تو جان از دل به جز نامی ندانی
که در قالب همیشه قلب خوانی
مدان جانا تو دل آن گوشت پاره
که کافر را بود چون سنگ خاره
بود هر خوک و سگ را آنچنان دل
از آن دل هیچ نتوان کرد حاصل
بود دل نور الطاف الهی
نماید از سپیدی تا سیاهی
بود منزلگهش آن گوشت بی‌ شک
نگیرد نور او از پوست تا رگ
همان نور لطیف روشن پاک
بدین منزل فرود آمد بدین خاک
جمالش چون که بنماید ز بالا
درین منزل شود نورش هویدا
بود چون قالبی آن قلب روحش
بود زان روح هر دم صد فتوحش
منور گردد اعضا ها از آن نور
وجود تو شود زان نور مسرور
نماید نورش اول پاره پاره
پس آنگه جمع گردد چون ستاره
پس آن گه همچو مهتابی نماید
درو هر لحظه نوری می‌ فزاید
ببینی آن گهی چون آفتابش
شود روشن وجود از نور تابش
بگیرد نور او نزدیک و هم دور
شود کار تو زان نور علی نور
فرو گیرد تمامی سینه ی تو
شود شادی غم دیرینه ی تو
بود آیینه وجه الهی
درو بینی هر آن چیزی که خواهی
نزول لطف حق را منزل اوست
اگر تو طالبی دل را دل اوست
چو وسعت یابد از نور الهی
بود منظور لطف پادشاهی
گهی ارضی بود گاهی سمائی
گهی صدقی بود گاهی صفایی
از آن خوانند قلب او را که هر دم
بگردد صد ره اندر گرد عالم
ز وجهی قلب انوار آمد آن نور
بدین اسم او شد اندر جمع مشهور
هم او شد ملک خاص حضرت شاه
نباشد دیو را هرگز در او راه
بود آیینه کل ممالک
نماید اندرو رضوان و مالک
ز روح او روح می‌یابد پیاپی
پس آنگه عقل راحت یابد از وی
هر آنکس را که بخشیدند آن دل
مراد او شود یک سر بحاصل
اگر داری خبر از دل تو مردی
وگرنه از معانی جمله فردی
وجودی را که از خود آگهی نیست
سزای حضرت شاهنشهی نیست
بدل یابی خبر از سرّ هر کار
بدل گردی قرین جمله احرار
تو صاحب دل شو ای مرد معانی
که تا اسرار هر کاری بدانی
به گوش دل شنیدن جمله اسرار
به چشم عقل دیدن سر هر کار
اگر آن چشم و آن گوشت نباشد
بجز شیطان در آغوشت نباشد
اگر از اهل دل آگه نباشی
یقین می دان که جز گمره نباشی
تو غافل دان هر آنک س را که پیوست
بود از حب مال و جاه سرمست
به جمع مال دنیا هر که کوشد
چینن کس چشم عقل خویش پوشد
تو عاقل آن کسی را دان که عقبی
گزیند بر نعیم و ملک دنیا
به دنیا دار اگر معلول باشد
بکار آخرت مشغول باشد
تو آن کس را که او آساید از کبر
همیشه خویش را بزداید از کبر
به جان و دل شود جویای دنیا
زبانش دائماً گویای دنیا
چنین کس را نشاید خواند عاقل
بود دیوانه و مجنون و غافل
از آن عالی تر آمد جوهر عقل
که باشد هر سری اندر خور عقل
نخستین گوهر پاک گزیده
که هست ایزد تعالی آفریده

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بجدّ و سعی خود آن را طلب کن
اگر یابی دل آنگاهی طرب کن
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش خود آن را جستجو کن، اگر آن را پیدا کردی دل را شاد کن و خوشحال باش.
همی جو دل اگر دل باز یابی
که خود را محرم هر راز یابی
هوش مصنوعی: اگر به دنبال دل خود هستی و بتوانی آن را پیدا کنی، آنگاه به رازی که در درون خود داری، پی خواهی برد و به تمام اسرار خود آگاهی پیدا خواهی کرد.
چو روی دل ببینی شادگردی
به یک ره از خودی آزاد گردی
هوش مصنوعی: وقتی چهره‌ات را شاد ببینی، به‌راحتی می‌توانی از خودگذشتی کنی و از اندیشه‌های خودتان رها شوی.
برآید جمله ی کار تو از دل
مراد تو شود زو جمله حاصل
هوش مصنوعی: تمام کارهایت به خواسته‌ات می‌رسد و از آن، همه چیز به دست می‌آید.
تو جان از دل به جز نامی ندانی
که در قالب همیشه قلب خوانی
هوش مصنوعی: تو از درون خود جز یک نام شناختی نداری که همیشه آن را قلب می‌نامی.
مدان جانا تو دل آن گوشت پاره
که کافر را بود چون سنگ خاره
هوش مصنوعی: عزیزم، تو دل آن تکه گوشتی را نداشته باش که مانند سنگی خارا، برای کافر بی‌احساس و بی‌احساس باشد.
بود هر خوک و سگ را آنچنان دل
از آن دل هیچ نتوان کرد حاصل
هوش مصنوعی: هر کس به طبیعت و سرشت خود رفتار می‌کند و نمی‌تواند به سادگی تغییر کند.
بود دل نور الطاف الهی
نماید از سپیدی تا سیاهی
هوش مصنوعی: دل انسان تحت تاثیر رحمت و لطف الهی قرار دارد و این نور الهی می‌تواند در تمام حال‌ها، از روشنایی تا تاریکی، در آن نمایان شود.
بود منزلگهش آن گوشت بی‌ شک
نگیرد نور او از پوست تا رگ
هوش مصنوعی: منزل او فقط از گوشت ساخته نشده است، بلکه نور او از عمق وجودش می‌تابد و نه تنها از پوست، بلکه تا رگ‌هایش نیز ادامه دارد.
همان نور لطیف روشن پاک
بدین منزل فرود آمد بدین خاک
هوش مصنوعی: همان نور لطیف و روشن و پاک به این مکان و زمین نازل شد.
جمالش چون که بنماید ز بالا
درین منزل شود نورش هویدا
هوش مصنوعی: زیبایی‌اش وقتی از بالا نمایش داده شود، در این مکان، نورش آشکار می‌گردد.
بود چون قالبی آن قلب روحش
بود زان روح هر دم صد فتوحش
هوش مصنوعی: قلب او مانند یک قالب است و روحش در آن قرار دارد، و از این روح هر لحظه به ظهور تازه‌ای نائل می‌شود.
منور گردد اعضا ها از آن نور
وجود تو شود زان نور مسرور
هوش مصنوعی: وجود تو همچون نوری است که اعضای بدن را روشن و شاداب می‌کند و باعث خوشحالی و سرور آنها می‌شود.
نماید نورش اول پاره پاره
پس آنگه جمع گردد چون ستاره
هوش مصنوعی: نور او در ابتدا به صورت پراکنده می‌تابد و سپس مانند ستاره‌ها به‌صورت یکجا و منسجم درمی‌آید.
پس آن گه همچو مهتابی نماید
درو هر لحظه نوری می‌ فزاید
هوش مصنوعی: در این لحظه، مانند ماه تابان در دل شب، لحظه به لحظه روشنی و نور او بیشتر می‌شود.
ببینی آن گهی چون آفتابش
شود روشن وجود از نور تابش
هوش مصنوعی: وقتی او را ببینی، همچون آفتابی خواهد شد که وجودش از نور درخشش روشن می‌شود.
بگیرد نور او نزدیک و هم دور
شود کار تو زان نور علی نور
هوش مصنوعی: نور او نزدیک را بگیر، و از آن نور کار تو دور شود. نور علی نور، باعث روشنایی بیشتر است.
فرو گیرد تمامی سینه ی تو
شود شادی غم دیرینه ی تو
هوش مصنوعی: تمامی دردها و غم‌های گذشته‌ات را در دل خود نگه‌دار و همه آن‌ها موجب شادی و آرامش تو خواهند شد.
بود آیینه وجه الهی
درو بینی هر آن چیزی که خواهی
هوش مصنوعی: در این دنیا، اگر به خوبی نگاه کنی و با دقت بنگری، در آینه‌ای که وجود دارد، می‌توانی هر چیزی را که می‌خواهی ببینی و درک کنی. این آینه نماد وجود الهی است که در آن هرچه بخواهی به نمایش درمی‌آید.
نزول لطف حق را منزل اوست
اگر تو طالبی دل را دل اوست
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی که لطف خدا بر تو نازل شود، باید به خانه او بروی و دل خود را به عشق او بسپاری.
چو وسعت یابد از نور الهی
بود منظور لطف پادشاهی
هوش مصنوعی: زمانی که فضا و گستره وجود، با نور رحمت الهی پر شود، هدف و منظور از آن، بزرگواری و لطف پادشاهی خواهد بود.
گهی ارضی بود گاهی سمائی
گهی صدقی بود گاهی صفایی
هوش مصنوعی: گاهی دنیا به زمین شبیه است و گاهی به آسمان. زمانی واقعیات صداقت را نشان می‌دهند و در زمانی دیگر صفا و پاکی را نمایان می‌سازند.
از آن خوانند قلب او را که هر دم
بگردد صد ره اندر گرد عالم
هوش مصنوعی: دل او را می‌خوانند، زیرا که هر لحظه در مسیرهای مختلفی در جستجوی حقیقت و معناست و به دور دنیا می‌چرخد.
ز وجهی قلب انوار آمد آن نور
بدین اسم او شد اندر جمع مشهور
هوش مصنوعی: از دلی که روشنایی‌ها بر آن تابیده، نوری به وجود آمد که به واسطه‌ی این نام، در میان مردم شناخته شده و مشهور شد.
هم او شد ملک خاص حضرت شاه
نباشد دیو را هرگز در او راه
هوش مصنوعی: او (خدا) به عنوان ملک خاص و محبوب شاه (فتح و درخشش) است و هرگز دیو (شر و بدی) جایی در او ندارد.
بود آیینه کل ممالک
نماید اندرو رضوان و مالک
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که آینه نماد نمایاننده تمامی سرزمین‌هاست و در آن می‌توان به تماشای بهشت و مالکیت آگاهی یافت. به عبارتی، آینه بازتابی از زیبایی‌ها و نعمت‌های بهشت را به نمایش می‌گذارد.
ز روح او روح می‌یابد پیاپی
پس آنگه عقل راحت یابد از وی
هوش مصنوعی: از روح او پیوسته روحی ساطع می‌شود و پس از آن عقل از او آرامش می‌یابد.
هر آنکس را که بخشیدند آن دل
مراد او شود یک سر بحاصل
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش را بخشیدند، تمام خواسته‌ها و آرزوهای او برآورده می‌شود.
اگر داری خبر از دل تو مردی
وگرنه از معانی جمله فردی
هوش مصنوعی: اگر از احساسات درون خود باخبر هستی، مردی؛ و اگر نیستی، فقط به ظاهر کلمات توجه داری.
وجودی را که از خود آگهی نیست
سزای حضرت شاهنشهی نیست
هوش مصنوعی: کسی که نسبت به خود و وجودش آگاهی ندارد، شایسته مقام و عظمت پادشاهی نیست.
بدل یابی خبر از سرّ هر کار
بدل گردی قرین جمله احرار
هوش مصنوعی: یافتن بدل، نشان‌دهنده‌ی راز هر کاری است و تو با پیدا کردن آن، به همه‌ی آزادگان نزدیک می‌شوی.
تو صاحب دل شو ای مرد معانی
که تا اسرار هر کاری بدانی
هوش مصنوعی: ای مرد دانا، برای دستیابی به رازهای هر کار، باید صاحب دل و درک عمیق باشی.
به گوش دل شنیدن جمله اسرار
به چشم عقل دیدن سر هر کار
هوش مصنوعی: به دل خود به دقت به همه رازها گوش فرا ده و با عقل خود به روشنی هر کاری را ببین.
اگر آن چشم و آن گوشت نباشد
بجز شیطان در آغوشت نباشد
هوش مصنوعی: اگر چشمان و گوش‌های تو نباشند، تنها شیطان خواهد بود که در آغوش تو قرار می‌گیرد.
اگر از اهل دل آگه نباشی
یقین می دان که جز گمره نباشی
هوش مصنوعی: اگر به عمق احساسات و روحیات بزرگ‌مردان آگاه نباشی، مطمئن باش که جز در گمراهی نخواهی بود.
تو غافل دان هر آنک س را که پیوست
بود از حب مال و جاه سرمست
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر عشق به مال و مقام دچار خُودپسند‌ی و سرمستی شده، غافل از واقعیات است.
به جمع مال دنیا هر که کوشد
چینن کس چشم عقل خویش پوشد
هوش مصنوعی: هر کسی که تمام تلاشش را برای جمع‌آوری ثروت و دارایی‌های دنیوی به کار ببندد، در واقع چشم عقل و درک خود را می‌بندد و نمی‌تواند حقیقت را ببیند.
تو عاقل آن کسی را دان که عقبی
گزیند بر نعیم و ملک دنیا
هوش مصنوعی: کسی که انتخاب کند زندگی خوب در آخرت را به جای لذت‌های زودگذر و مادی این دنیا، در واقع آدم باهوش و عاقلی است.
به دنیا دار اگر معلول باشد
بکار آخرت مشغول باشد
هوش مصنوعی: اگر فردی در زندگی دنیا دچار نواقص و کاستی‌هایی باشد، باید تمام توجه و انرژی‌اش را به کارهای آخرت معطوف کند.
تو آن کس را که او آساید از کبر
همیشه خویش را بزداید از کبر
هوش مصنوعی: تو باید به آن کسی که از بزرگی و تفاخر خود آرامش می‌گیرد، یاد بدهی که باید تفاخر را از خود دور کند.
به جان و دل شود جویای دنیا
زبانش دائماً گویای دنیا
هوش مصنوعی: انسانی که به شدت عاشق دنیا و مادیات است، همواره با گفتار خود این عشق و خواسته‌های دنیوی‌اش را نشان می‌دهد.
چنین کس را نشاید خواند عاقل
بود دیوانه و مجنون و غافل
هوش مصنوعی: این شخص را نمی‌توان عاقل نامید، زیرا او دیوانه، مجنون و غافل است.
از آن عالی تر آمد جوهر عقل
که باشد هر سری اندر خور عقل
هوش مصنوعی: عقل و فهم بالاترین موهبت است و هر انسانی متناسب با ظرفیت خود از آن بهره‌مند می‌شود.
نخستین گوهر پاک گزیده
که هست ایزد تعالی آفریده
هوش مصنوعی: اولین و بهترین چیزهای خالص و ارزشمندی که خداوند خلق کرده، در میان آن‌ها وجود دارد.

حاشیه ها

1399/11/22 10:01
محمدمهدی مرادی

عطار در پی نوری ، پنهانی بوده که هر شب ، به شب در خلوتش رویت میکرده ، و این نور هر لحظه بیشتر و به شکل هایی از تصاویر به وی میشده است . این انوار از آینده به وی خبر میداده.خوش به سعادتش