گنجور

بخش ۴ - در توحید فرماید

امانت کلمهٔ توحید میدان
که از وی زنده می‌ماند ترا جان
حیات انس و جن دایم بجانست
وجود جمله‌شان قایم بجانست
حیات جان بود از نور کلمه
مبادا هیچکس مهجور کلمه
کتاب چارگانه با صحایف
همان تفسیر و تحقیق و لطایف
همان اخبار و آن آثار مشهور
که هست اندر کتب آن جمله مسطور
تمامت شرح توحید است جانا
که تا بینا شود زان مرد دانا
بقای اهل کفرو اهل ایمان
ز نور کلمه توحید میدان
بدنیا در بدان نورند قایم
به عقبی در بقا یابند دایم
بنفیش اهل کفر اندر جحیمند
باثباتش محبان در نعیمند
شراب نفی خوردند اهل خذلان
باثباتند دایم اهل ایمان
بود هم مرهم ریش اندران گنج
بودهم نوش و هم نیش اندران گنج
درو هم دارو و درد است مدفون
درو هم لطف و هم قهر است مخزون
بود مدفونش اندر نفی و اثبات
شقاوتهای جمله با سعادات
امین می‌باش در حفظ امانت
مکن یک لحظه اند روی خیانت
که تا از جملهٔ احرار باشی
ابد دل زمرهٔ ابرار باشی
تو حق صحبت گنج امانت
توانی از خود ای صاحب دیانت
بخوان آن را ز قرآن وز اخبار
براه شرع در میباش هشیار
سر مویی مشو دور از شریعت
که تا حقش گذاری در حقیقت
چو صاحب شرع ز تو خوشنود گردد
زیانهای تو یکسر سود گردد
بچشم اندر ز تو جویند امانت
درو گر کرده باشی یک خیانت
بقدر آن خیانت دور گردی
ز اصل دوستی مهجور گردی
نشاید خواندت آنگه ز انسان
شوی ز انعام از قرآن توبرخوان
بجان رنجور و از حضرت شوی دور
مقامت نار باشد خالی از نور
هر آنکس کو نگهدارد امانت
بجای آوردن حق در دیانت
توان خواندن مر او را آدمیزاد
بود آدم از آن فرزند دلشاد
نسب ز آدم بود او را بمعنی
بصورت می‌کند خود جمله دعوی
چو شد آدم صفت باشد ز اخبار
بود از جمله احرار و ابرار
پسر باشد یقین اندر حقیقت
بود نسبت همین اندر طریقت
همیشه نسبت معنی نگهدار
بمحشر تا نباشی تو گنهکار
نسب گر منقطع گردد ز معنی
بصورت او نماند جز که دعوی
ز دعوی کار مردم برنیاید
که کار هر یک از معنی گشاید
شناس جوهر و حفظ امانت
بجا آوردن حق دیانت
قبائی بود بر بالای احمد
که شد پوشیده سر تا پای احمد
امانت را بحق دارنده او بود
چوشد آزاد از خود بنده اوبود
کمال آن شناس و حفظ آن کار
نبد جز در خور سالار مختار
ز هر یک او نصیب بیکران یافت
شد از اهل سعادت هر که آن یافت
چو بخشیدت نصیبی زان سعادت
پی دل گیر در کوی ارادت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امانت کلمهٔ توحید میدان
که از وی زنده می‌ماند ترا جان
هوش مصنوعی: این کلمهٔ توحید را گنجینه‌ای بدان که زندگی و وجود تو به آن وابسته است.
حیات انس و جن دایم بجانست
وجود جمله‌شان قایم بجانست
هوش مصنوعی: تنها وجود انسان و جن همواره به حیات وابسته است و همگی وجودشان به زندگی متکی است.
حیات جان بود از نور کلمه
مبادا هیچکس مهجور کلمه
هوش مصنوعی: زندگی روحی است که از نور واژه و کلمه برخوردار است، پس نباید هیچ‌کس از کلمه و واژه دور بماند.
کتاب چارگانه با صحایف
همان تفسیر و تحقیق و لطایف
هوش مصنوعی: کتاب‌های چهارگانه با اوراق خود، همانند تفسیر و تحقیق و نکته‌های لطیف هستند.
همان اخبار و آن آثار مشهور
که هست اندر کتب آن جمله مسطور
هوش مصنوعی: همه‌ی خبرها و نشانه‌های معروفی که در کتاب‌ها نوشته شده و موجود است.
تمامت شرح توحید است جانا
که تا بینا شود زان مرد دانا
هوش مصنوعی: تمامی توضیحات و تعاریف مربوط به یکتاپرستی و توحید به تو مربوط می‌شود، که با دانایی و بصیرت آن مرد بزرگ، روشن می‌شود.
بقای اهل کفرو اهل ایمان
ز نور کلمه توحید میدان
هوش مصنوعی: زندگی و دوام کافران و مومنان را تنها به نور کلمه‌ى توحید می‌توان سنجید.
بدنیا در بدان نورند قایم
به عقبی در بقا یابند دایم
هوش مصنوعی: در این دنیا، افراد ناپاک و بد در نور و روشنایی پایداری دارند، و در عاقبت، به بقای ابدی دست خواهند یافت.
بنفیش اهل کفر اندر جحیمند
باثباتش محبان در نعیمند
هوش مصنوعی: بنفشه یکی از گل‌های زیباست که اهل کفر و بی‌ایمانی در جهنم قرار دارند، در حالی که کسانی که او را دوست دارند و از محبت او بهره‌مند هستند، در نعمت و خوشی زندگی می‌کنند.
شراب نفی خوردند اهل خذلان
باثباتند دایم اهل ایمان
هوش مصنوعی: اهل خذلان (کسانی که در تنگنا و مشکلات هستند) به دلیل نوشیدن شراب (نمادی از خوشی‌های زودگذر و فانی) در حال نابودی و عدم ثبات‌اند، اما اهل ایمان با وجود چالش‌ها و مشکلات، همیشه بر ایمان و ثبات خود پایدارند.
بود هم مرهم ریش اندران گنج
بودهم نوش و هم نیش اندران گنج
هوش مصنوعی: در دل این گنج، پر از دارو و درمان است و همچنین هم شیرینی و هم تلخی.
درو هم دارو و درد است مدفون
درو هم لطف و هم قهر است مخزون
هوش مصنوعی: در درون یک چیز، هم دارو و هم درد وجود دارد؛ همچنین هم محبت و هم خشم در آن پنهان است.
بود مدفونش اندر نفی و اثبات
شقاوتهای جمله با سعادات
هوش مصنوعی: او در دنیای نفی و اثبات، نهفته است و تمام مشکلات و سختی‌ها در کنار خوشبختی‌ها در آنجا وجود دارند.
امین می‌باش در حفظ امانت
مکن یک لحظه اند روی خیانت
هوش مصنوعی: به امانت داری وفادار باش و حتی برای یک لحظه هم به خیانت فکر نکن.
که تا از جملهٔ احرار باشی
ابد دل زمرهٔ ابرار باشی
هوش مصنوعی: برای اینکه از افراد آزاد به حساب بیایی و در دستهٔ نیکان قرار گیری، باید دل پاک و نیکی داشته باشی.
تو حق صحبت گنج امانت
توانی از خود ای صاحب دیانت
هوش مصنوعی: تو می‌توانی راز گنج را با صداقت و دیانت خود در میان بگذاری.
بخوان آن را ز قرآن وز اخبار
براه شرع در میباش هشیار
هوش مصنوعی: آن را از قرآن و اخبار بخوان و در راه شرع با هوشیاری رفتار کن.
سر مویی مشو دور از شریعت
که تا حقش گذاری در حقیقت
هوش مصنوعی: از اصول و قوانین شرع دور نشو، چون اگر بخواهی به حقیقت و درستی دست پیدا کنی، باید دقت و احتیاط کنی.
چو صاحب شرع ز تو خوشنود گردد
زیانهای تو یکسر سود گردد
هوش مصنوعی: وقتی که فردی که مسئولیت دین را بر عهده دارد از تو راضی باشد، همه خسارت‌ها و ضررهای تو به طور کامل به نفع تو تبدیل می‌شود.
بچشم اندر ز تو جویند امانت
درو گر کرده باشی یک خیانت
هوش مصنوعی: اگر کسی خیانت کرده باشد، دیگران در نگاه او به دنبال امانت و صداقت نخواهند بود.
بقدر آن خیانت دور گردی
ز اصل دوستی مهجور گردی
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای که به دوستی خیانت کنی، از اصل و ریشه آن دور می‌شوی و به انزوا می‌روی.
نشاید خواندت آنگه ز انسان
شوی ز انعام از قرآن توبرخوان
هوش مصنوعی: اگر بخواهی انسانی شوی، نباید فقط تحت تأثیر تعالیم کتاب مقدس باشی، بلکه باید از رفتارهای خوب و انعام الهی الهام بگیری.
بجان رنجور و از حضرت شوی دور
مقامت نار باشد خالی از نور
هوش مصنوعی: اگر به خاطر بیماری و رنجوری، از خدا دور شوی، مقام تو به مانند آتشی خواهد بود که از نور تهی است.
هر آنکس کو نگهدارد امانت
بجای آوردن حق در دیانت
هوش مصنوعی: هر کسی که امانت را نگه دارد و به درستی وظایف دیانت خود را انجام دهد، باید مورد احترام و ستایش قرار گیرد.
توان خواندن مر او را آدمیزاد
بود آدم از آن فرزند دلشاد
هوش مصنوعی: انسان می‌تواند فرزند خوشحال را بخواند و بفهمد که از او ساخته شده است.
نسب ز آدم بود او را بمعنی
بصورت می‌کند خود جمله دعوی
هوش مصنوعی: او از نسل آدم است و به این معنا، تمام ادعاهای او را به خود می‌گیرد.
چو شد آدم صفت باشد ز اخبار
بود از جمله احرار و ابرار
هوش مصنوعی: وقتی انسان به ویژگی‌های انسانی خود پی می‌برد، از دستاوردهای گذشته‌اش و اخبار اطرافش باخبر می‌شود و به جمع آزادگان و نیکوکاران می‌پیوندد.
پسر باشد یقین اندر حقیقت
بود نسبت همین اندر طریقت
هوش مصنوعی: پسر به طور قطع در واقعیت وجود دارد و همین رابطه در مسیر معنوی نیز صدق می‌کند.
همیشه نسبت معنی نگهدار
بمحشر تا نباشی تو گنهکار
هوش مصنوعی: همیشه به یاد داشته باش که در روز قیامت، به خاطر اعمالت مسئول هستی، پس سعی کن که گناهکار نباشی.
نسب گر منقطع گردد ز معنی
بصورت او نماند جز که دعوی
هوش مصنوعی: وقتی نسب و پیوند به مفهوم واقعی خود قطع شود، تنها چیزی که باقی می‌ماند، ادعاها و ظواهر است.
ز دعوی کار مردم برنیاید
که کار هر یک از معنی گشاید
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد در مورد کار دیگران حرف و دعوا کند، نتیجه‌ای نخواهد گرفت؛ زیرا هر کس باید به معنی و مفهوم کار خود بپردازد تا داستان و حقیقت آن روشن شود.
شناس جوهر و حفظ امانت
بجا آوردن حق دیانت
هوش مصنوعی: جوهر و حقیقت هر چیز را بشناس و در حفظ امانت کوشا باش تا به وظیفه‌ی دیانت خود عمل کرده باشی.
قبائی بود بر بالای احمد
که شد پوشیده سر تا پای احمد
هوش مصنوعی: لباسی بر تن احمد بود که تمام وجود او را پوشاند.
امانت را بحق دارنده او بود
چوشد آزاد از خود بنده اوبود
هوش مصنوعی: امانت فقط متعلق به صاحبش است، زیرا کسی که آن را در اختیار دارد، باید آن را با دقت و صداقت حفظ کند. اگر فردی بدون هیچ وابستگی و جلب توجهی، به امانتداری بپردازد، نشان از وفاداری و مسئولیت‌پذیری اوست.
کمال آن شناس و حفظ آن کار
نبد جز در خور سالار مختار
هوش مصنوعی: رسیدن به کمال و شناخت درست آن تنها در توان افرادی است که به مقام رهبری و اختیارداری دست پیدا کرده باشند.
ز هر یک او نصیب بیکران یافت
شد از اهل سعادت هر که آن یافت
هوش مصنوعی: هر کسی که از اهل سعادت و خوشبختی باشد، از آنچه که به او تعلق دارد، بهره‌ی فراوانی خواهد برد.
چو بخشیدت نصیبی زان سعادت
پی دل گیر در کوی ارادت
هوش مصنوعی: اگر بخششی از خوشبختی به تو عطا شد، دل‌ت را در مسیر محبت و ارادت مستحکم کن.