بخش ۳۲ - در بیان شاهد بازی و اینکه شاهد بازی که را مسلم باشد
ز سر بیرون کن انکار ای برادر
چو هستی طالب کار ای برادر
ترا گفتم مشو منکر بر ایشان
که تاکارت نگردد زان پریشان
ز اصحاب بزرگ این جماعت
بود قومی که دارد استطاعت
که با ایشان نظر باشد بشاهد
که تا شاهد بود یکباره زاهد
بود عالی مقام و حال ایشان
نداند هیچکس احوال ایشان
نباشد رهگذرهاشان بشهوت
بود خالی نظرهاشان ز شهوت
بود پیوندشان از روی معنی
که باشد میل ایشان سوی معنی
ز بهر آنکه ایشان را در این کار
نماند پردهٔ بر روی اسرار
خودی خویش در وی غرق دانند
میان جام و باده فرق دانند
چنین دانم نباشد حال ایشان
بود این اوسط احوال ایشان
درنگ آنجا کند سال سه و چار
که تا خو گر شود در سر اسرار
کند اندر فضای خویش پرواز
بسر حد بلوغ خود رسد باز
از آن پس شاهد و زاهد نگویند
بجز اندر ره وحدت نپویند
نشانها باشد ایشان را درین کار
که تا منکر نگردد کس ز اعیار
بگویم زو نشانی زود دریاب
که تا بیدار گردی یک ره از خواب
نشان آنکه شاهد باز باشد
بشاهد بر ازو صد ناز باشد
کشد هر لحظه صد درد و بلایش
درافتد هر دمی صد ره بپایش
بصد زنجیر او را بست نتوان
بسر آید بر او ازدل و جان
نه زو وصل و کنار و بوس جوید
همیشه بر طریق شرع پوید
بدیدار مجرد زو بود خوش
نگردد هرگز از چیزی مشوش
نشان دیگر آن باشد در آن حال
که شاهد باصلاح آید ز احوال
اگر باشد ز عصیان اندرو دود
صلاحیت درو پیدا شود زود
کند یک ره بترک او فسق و عصیان
نپوید جز براه شرع و ایمان
شود صاحب ولایت شاهد او
بر او یابد هدایت شاهد او
اگر او از پی شاهد دهد جان
بود در عشق او مدهوش و حیران
رود او از پی شاهد پیاپی
ازو بگریز و میکن از وی انکار
بود شیطان همیشه هم براو
نباشد هیچ چیزی در سر او
بگفتم با تو سرّ کار شاهد
بجان ودل شنو این راز زاهد
بود نادر چنین مرد یگانه
که شاهد باشد او را زین بهانه
بود این حال خاص الخاص مردان
کسی را نبود انکاری بر ایشان
نباشد کار ایشان جز عطائی
ز عیبی دور و خالی از ریائی
ز من گر طالبی بشنو تو یارا
دو فرنه دان تمامت اولیا را
بخش ۳۱ - در بیان سماع و کیفیت آن: سماع اصلی بزرگست اندرین رهبخش ۳۳ - در بیان اولیائی که تحصیل علم کرده باشند و اولیائی که امی باشند: گروهی علم ظاهر را بخوانند
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز سر بیرون کن انکار ای برادر
چو هستی طالب کار ای برادر
هوش مصنوعی: ای برادر، انکار و تردید را کنار بگذار و اقدام کن، چون اگر به چیزی تمایل داری، باید برای آن تلاش کنی.
ترا گفتم مشو منکر بر ایشان
که تاکارت نگردد زان پریشان
هوش مصنوعی: به او گفتم که نسبت به این موضوع انکار نکن، چون این کار باعث نمیشود که وضعیت تو بهتر شود و فقط بیشتر دچار سردرگمی خواهی شد.
ز اصحاب بزرگ این جماعت
بود قومی که دارد استطاعت
هوش مصنوعی: در میان اعضای برجسته این گروه، افرادی هستند که توانایی و استطاعت لازم را دارند.
که با ایشان نظر باشد بشاهد
که تا شاهد بود یکباره زاهد
هوش مصنوعی: کسی که با آنها ارتباط دارد، با نگاهی به معشوق، زاهد و متعهد میشود، زیرا وقتی شاهد زیباییها باشد، تمام دنیا را فراموش کرده و به راحتی از دنیا فاصله میگیرد.
بود عالی مقام و حال ایشان
نداند هیچکس احوال ایشان
هوش مصنوعی: مقام و جایگاه آنها بسیار بلند است، اما هیچکس از وضعیت و حال آنها خبر ندارد.
نباشد رهگذرهاشان بشهوت
بود خالی نظرهاشان ز شهوت
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد به راهی برود که پر از هوس و خواستههای نفسانی باشد، نباید در آن مسیر به دیگران نگاه کند؛ زیرا دیدگاهشان تحت تأثیر همان هوسها قرار دارد و خالی از حقیقت و عفت است.
بود پیوندشان از روی معنی
که باشد میل ایشان سوی معنی
هوش مصنوعی: پیوند آنها بر اساس معنا و حقیقت است، بنابراین تمایلشان به سوی معنا و حقیقت نیز هست.
ز بهر آنکه ایشان را در این کار
نماند پردهٔ بر روی اسرار
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه آنها در این کار بیپرده و بدون پوشش باقی نمانند، باید اسرارشان فاش نشود.
خودی خویش در وی غرق دانند
میان جام و باده فرق دانند
هوش مصنوعی: انسانها خود را در موجودات دیگر جستجو میکنند و تفاوت میان شراب و جام را درک میکنند.
چنین دانم نباشد حال ایشان
بود این اوسط احوال ایشان
هوش مصنوعی: من میدانم که حال و روز این افراد به این شکل نیست؛ این فقط بخشی از وضعیت آنهاست.
درنگ آنجا کند سال سه و چار
که تا خو گر شود در سر اسرار
هوش مصنوعی: سه یا چهار سال در آنجا صبر کن تا اینکه از خواب غفلت بیدار شوی و به عمق رازها و حقیقتها پی ببری.
کند اندر فضای خویش پرواز
بسر حد بلوغ خود رسد باز
هوش مصنوعی: در فضای زندگیاش به پروازی مشغول است و سپس به مرحلهای از پختگی و رشد میرسد.
از آن پس شاهد و زاهد نگویند
بجز اندر ره وحدت نپویند
هوش مصنوعی: از آن زمان به بعد، نه شاهد (عاشق) و نه زاهد (زاهد و پرهیزکار) چیزی نخواهند گفت، مگر اینکه در مسیر وحدت قدم بگذارند.
نشانها باشد ایشان را درین کار
که تا منکر نگردد کس ز اعیار
هوش مصنوعی: این افراد برای این کار نشانههایی دارند که هیچکس نتواند آنها را انکار کند.
بگویم زو نشانی زود دریاب
که تا بیدار گردی یک ره از خواب
هوش مصنوعی: بگو تا بفهمی و متوجه شوی که اگر دیر بجنبی، ممکن است فرصتی برای بیدار شدن از خواب غفلت نداشته باشی.
نشان آنکه شاهد باز باشد
بشاهد بر ازو صد ناز باشد
هوش مصنوعی: نشان آن که معشوق دلربا باشد، این است که از او صدها ناز و کرشمه به نمایش گذاشته میشود.
کشد هر لحظه صد درد و بلایش
درافتد هر دمی صد ره بپایش
هوش مصنوعی: در هر لحظه میتواند صدها درد و رنج به سراغم بیاید و هر آن ممکن است مشکلات و بحرانهای جدیدی برایم پیش بیاید.
بصد زنجیر او را بست نتوان
بسر آید بر او ازدل و جان
هوش مصنوعی: او را با صد زنجیر بستن، از دل و جان نمیتوان از او رهایی یافت.
نه زو وصل و کنار و بوس جوید
همیشه بر طریق شرع پوید
هوش مصنوعی: او همیشه به دنبال وصل و نزدیکی و بوسه نیست، بلکه بر راهی که مطابق با دین و شریعت باشد، قدم میگذارد.
بدیدار مجرد زو بود خوش
نگردد هرگز از چیزی مشوش
هوش مصنوعی: دیدار با شخصی که تنها و بینظیر است، خوشایند است و هیچ چیز نمیتواند این خوشحالی را تحت تأثیر قرار دهد.
نشان دیگر آن باشد در آن حال
که شاهد باصلاح آید ز احوال
هوش مصنوعی: این نشان دیگری است که در زمانی خاص اتفاق میافتد، وقتی که معشوق به زیبایی و کمال در میآید و حالتی خاص را پیدا میکند.
اگر باشد ز عصیان اندرو دود
صلاحیت درو پیدا شود زود
هوش مصنوعی: اگر در دل کسی نافرمانی وجود داشته باشد، به زودی نشانههای نیکی و شایستگی در او نمایان خواهد شد.
کند یک ره بترک او فسق و عصیان
نپوید جز براه شرع و ایمان
هوش مصنوعی: اگر فردی بخواهد راهی را در پیش بگیرد که از گناه و نافرمانی دور باشد، فقط میتواند از مسیری که مطابق با قوانین دین و ایمان است، حرکت کند.
شود صاحب ولایت شاهد او
بر او یابد هدایت شاهد او
هوش مصنوعی: کسی که به مقام ولایت میرسد، با توجه به مشاهدهای که از او دارد، راهنمایی و هدایت میشود.
اگر او از پی شاهد دهد جان
بود در عشق او مدهوش و حیران
هوش مصنوعی: اگر او با دیدنش برای من نشانهای بفرستد، در عشق او جانم را در خطر میاندازم و کاملاً متعجب و شگفتزده میشوم.
رود او از پی شاهد پیاپی
ازو بگریز و میکن از وی انکار
هوش مصنوعی: رود به خاطر عشق و زیبایی مداوم او به سوی جایی میرود، اما تو باید از او دوری کنی و انکارش کنی.
بود شیطان همیشه هم براو
نباشد هیچ چیزی در سر او
هوش مصنوعی: همیشه شیطان به فکر بدیهاست و هیچ چیز غیر از این در ذهنش نمیگنجد.
بگفتم با تو سرّ کار شاهد
بجان ودل شنو این راز زاهد
هوش مصنوعی: گفتم که با تو بیپرده دربارهی کار محبت و عشق صحبت کنم، به جان و دلت گوش کن که این راز را از زاهدان و پرهیزکاران بشنو.
بود نادر چنین مرد یگانه
که شاهد باشد او را زین بهانه
هوش مصنوعی: نادر مردی بینظیر بود که به خاطر این دلیل، شاهدی بر او وجود داشت.
بود این حال خاص الخاص مردان
کسی را نبود انکاری بر ایشان
هوش مصنوعی: این وضعیت ویژه و خاص مردان، به گونهای است که هیچکس نمیتواند بر آنها اعتراضی بکند یا آن را انکار کند.
نباشد کار ایشان جز عطائی
ز عیبی دور و خالی از ریائی
هوش مصنوعی: کار آنها تنها باید بخشش و عطا باشد، بدون هیچ عیب و نقصی و خالی از هرگونه ریا و تظاهر.
ز من گر طالبی بشنو تو یارا
دو فرنه دان تمامت اولیا را
هوش مصنوعی: اگر در جستجوی من هستی، ای دوست، به شنیدن بپرداز! تمام آگاهان و اولیای الهی را بشناس.