گنجور

بخش ۲۱ - در بیان اقسام اهل ایمان

نخستین عام وانگه خاص باشد
مهین جمله خاص الخاص باشد
بلوغ عام چون او گشت رهرو
باول حالت خاص است بشنو
بلوغ خاص خاص اندر فتوت
بود با اول طور نبوت
مکن خود را تو اندر دین پریشان
کزین بر تو نباشد سیر ایشان
اگر گیرد نبی دست گدائی
که تا با خود برد او را بجائی
نماندش قوتی در آخر کار
بباید بست بر فتراک ناچار
چو او بگذشت اورا بگذراند
کسی باید که این معنی بداند
قدم چون منقطع گردد ولی را
درین رتبت بود رتبت نبی را
بود سیر نبی چون سیر درویش
برفت او بلکه او را برد با خویش
یقین داند هر آنکو هست عاقل
شرف اینجا نبی را گشت حاصل
مرا و شاهست و اینها لشگر او
بباید بودشان بیشک بر او
بلوغ خاص و خاص الخاش از دین
بتلوین باشد و وقتی بتمکین
چو در تلوین بود آن دولتی مرد
بافعالش نشاید اقتدا کرد
که دارد حالتش هر لحظه رنگی
نسازد یک نفس جائی درنگی
گهی دعوی کند چون من کسی نیست
به از من اندرین عالم بسی نیست
گهی سبحان و گه گاهی اناالحق
از او بی او شود زاینده مطلق
در این حالت مکن تو اقتدایش
ولیکن سرمه کن از خاکپایش
نباید دستش از دامن جدا کرد
در این سر وقت نتوان اقتدا کرد
چو تمکین در نهادش گشت پیدا
نباشد واله و حیران و شیدا
بغیر از ظاهر قول شریعت
نگوید نکتهٔ اندر حقیقت
بقول و فعل او کن کارها را
که بردارد ز جانت بارها را
بجان و دل شنو زو هر نفس بند
که بردارد ز تو هر لحظه صد بند
بسی فرق است در تلوین و تمکین
میان خاص و خاص الخاص مسکین
اگر مشروح گویم بس دراز است
که راهش در نیازو راز نازاست
نیابد سر هر کس هم بدو راه
ازین معنی سخن کردیم کوتاه
چو کردی اقتدا اندر ره دین
بشیخی کو بود قایم بتمکین
متابع بایدت بود از دل و جان
بقدر جهد و جهد و سعی و امکان
یقین باید بدن هم مذهب پیر
هر آن مذهب که او دارد همان گیر
ملایم باش پیش او تو دائم
بخدمت روز و شب میباش قائم
بکلی اختیار خویش بگذار
تمامت کرد و کار خویش بگذار
فدای خاکپایش را تو جان کن
هر آن چیزی که او فرماید آن کن
مکن کاری که او را او نگوید
که جز گرد صلاح تو نپوید
ز ظاهر تا بباطن هیچ انکار
مکن برگفت و کرد پیر زنهار
تو بیماری طبیبت مرد ره رو
بجان و دل ز من این راز بشنو
ز گفت و کرد او یابی تو بهبود
علاجی که کند دارد ترا سود
نباید دستش از دامن جدا کرد
بعهد او بجان باید وفا کرد
بنادر گر ترا دادند این خیر
که گشتی همقدم با شیخ درسیر
چو بینا باشد آن شیخ یگانه
ترا در حال گرداند روانه
بود دانا و فرق از تست تا او
کند درد ترا درمان و دارو
اگر شیخ تو زین عالم برون شد
ترا ناگفته احوالت که چون شد
بباید پیش دیگر شیخ رفتن
همه حالات او با خود بگفتن
که تا او مر ترا با خود نوازد
تمامت کارهای تو بسازد
ازین صورت اگر خواهی جدائی
بیابی از خودی خود رهائی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نخستین عام وانگه خاص باشد
مهین جمله خاص الخاص باشد
هوش مصنوعی: ابتدا همگانی است و سپس به خاصی می‌رسد، در حالی که تمام خاص‌ها از آن خاص‌تر هستند.
بلوغ عام چون او گشت رهرو
باول حالت خاص است بشنو
هوش مصنوعی: زمانی که به کمال و بلوغ عمومی رسیدی، سفر و پیشرفت شما در شرایط خاص نیازمند گوش دادن و یادگیری است.
بلوغ خاص خاص اندر فتوت
بود با اول طور نبوت
هوش مصنوعی: بلوغ ویژه و خاص، در جوانمردی و جوانمردی واقعی به وجود می‌آید، همانطور که در آغاز نبوت نیز چنین حالتی وجود داشت.
مکن خود را تو اندر دین پریشان
کزین بر تو نباشد سیر ایشان
هوش مصنوعی: خود را در دین بی‌ثبات نکن، زیرا از این روند، این افراد به تو نفعی نخواهند رساند.
اگر گیرد نبی دست گدائی
که تا با خود برد او را بجائی
هوش مصنوعی: اگر نبی دست نیازمندی را بگیرد، او را به جایی می‌برد.
نماندش قوتی در آخر کار
بباید بست بر فتراک ناچار
هوش مصنوعی: در پایان کار، دیگر هیچ قدرتی برای او نمی‌ماند و ناچار باید بر روی کالسکه‌ای بنشیند.
چو او بگذشت اورا بگذراند
کسی باید که این معنی بداند
هوش مصنوعی: وقتی او عبور کرد، باید کسی او را راهی کند که مفهوم این موضوع را درک کند.
قدم چون منقطع گردد ولی را
درین رتبت بود رتبت نبی را
هوش مصنوعی: زمانی که قدم منقطع شود، اما در این مقام همچنان جایگاه نبی باقی خواهد ماند.
بود سیر نبی چون سیر درویش
برفت او بلکه او را برد با خویش
هوش مصنوعی: سیر و سفر پیامبر مانند سیر و سفر درویش بود، اما او نه‌تنها به مقصد رسید، بلکه خود را نیز با خود برد.
یقین داند هر آنکو هست عاقل
شرف اینجا نبی را گشت حاصل
هوش مصنوعی: هر کس که دارای عقل و خرد باشد به خوبی می‌داند که مقام و منزلت نبی (پیغمبر) در اینجا به کمال رسیده است.
مرا و شاهست و اینها لشگر او
بباید بودشان بیشک بر او
هوش مصنوعی: من و شاه باید در کنار هم باشیم و این افراد نیز از سپاه او هستند، بدون شک باید در کنار او بایستیم.
بلوغ خاص و خاص الخاش از دین
بتلوین باشد و وقتی بتمکین
هوش مصنوعی: پختگی ویژه و خلوص در عبادت به تغییر و تحول در بینش بستگی دارد و زمانی تحقق می‌یابد که به قدرت درونی خود دست پیدا کنیم.
چو در تلوین بود آن دولتی مرد
بافعالش نشاید اقتدا کرد
هوش مصنوعی: وقتی که آن شخص دارای مقام و قدرت، به شیوه‌ای خاص و منحصر به فرد عمل می‌کند، نباید از او تقلید کرد.
که دارد حالتش هر لحظه رنگی
نسازد یک نفس جائی درنگی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی در حالتی است که هر لحظه تغییر می‌کند و نمی‌تواند به‌طور ثابت در یک جا بماند یا به یک وضعیت پایدار دست پیدا کند. او به دنبال یک لحظه استراحت و توقف در میان تغییرات مداوم و بی‌ثباتی است.
گهی دعوی کند چون من کسی نیست
به از من اندرین عالم بسی نیست
هوش مصنوعی: گاهی ادعا می‌کند که هیچ‌کس به اندازه من نیست، اما در این جهان افرادی زیادی وجود دارند که از من بهترند.
گهی سبحان و گه گاهی اناالحق
از او بی او شود زاینده مطلق
هوش مصنوعی: گاهی انسان به ستایش خداوند می‌پردازد و در لحظاتی دیگر به حقیقت وجود خود پی‌می‌برد؛ این حالات مختلف نشان‌دهنده‌ی خالقیت مطلق اوست که از هیچ، همه‌چیز را ایجاد می‌کند.
در این حالت مکن تو اقتدایش
ولیکن سرمه کن از خاکپایش
هوش مصنوعی: در این وضعیت، از او پیروی نکن؛ اما به خاطر جایگاهش، از زیر پایش بهره ببر.
نباید دستش از دامن جدا کرد
در این سر وقت نتوان اقتدا کرد
هوش مصنوعی: در این زمان نباید از دامن او جدا شد زیرا نمی‌توان به کسی دیگر روی آورد و از او پیروی کرد.
چو تمکین در نهادش گشت پیدا
نباشد واله و حیران و شیدا
هوش مصنوعی: وقتی که او به خود باوری و قدرت درونی برسد، دیگر در حالت بی‌تابی، سردرگمی و عشق شدید نخواهد بود.
بغیر از ظاهر قول شریعت
نگوید نکتهٔ اندر حقیقت
هوش مصنوعی: جز ظواهر دین، حقیقتی در کلام شریعت بیان نمی‌شود.
بقول و فعل او کن کارها را
که بردارد ز جانت بارها را
هوش مصنوعی: کارهایت را به گفته و عمل او انجام بده تا او بارها و مشکلات را از دوش تو بردارد.
بجان و دل شنو زو هر نفس بند
که بردارد ز تو هر لحظه صد بند
هوش مصنوعی: با تمام وجودت به آنچه می‌گوید گوش کن، زیرا هر بار که نفس می‌کشد، ممکن است تو را از هر نوع محدودیتی آزاد کند.
بسی فرق است در تلوین و تمکین
میان خاص و خاص الخاص مسکین
هوش مصنوعی: در بین تزیین و توانمندی، تفاوت زیادی وجود دارد که میان افراد خاص و خاص‌تر از خودشان احساس می‌شود.
اگر مشروح گویم بس دراز است
که راهش در نیازو راز نازاست
هوش مصنوعی: اگر بخواهم این موضوع را به تفصیل بیان کنم، بسیار طولانی می‌شود، زیرا در آن نیازها و اسراری وجود دارد که به راحتی نمی‌توان آن‌ها را بیان کرد.
نیابد سر هر کس هم بدو راه
ازین معنی سخن کردیم کوتاه
هوش مصنوعی: هر کسی نمی‌تواند در هر چیزی به راحتی راهی پیدا کند، بنابراین درباره این موضوع به اختصار صحبت کردیم.
چو کردی اقتدا اندر ره دین
بشیخی کو بود قایم بتمکین
هوش مصنوعی: وقتی در مسیر دین به کسی اقتدا کردی، باید به یک پیشوای حقیقی و با ثبات که پایدار است، توجه کنی.
متابع بایدت بود از دل و جان
بقدر جهد و جهد و سعی و امکان
هوش مصنوعی: باید با تمام وجود و تلاش خود همراه و همراهی کننده‌ات باشی، به اندازه توانایی و کوشش خود.
یقین باید بدن هم مذهب پیر
هر آن مذهب که او دارد همان گیر
هوش مصنوعی: برای رسیدن به یقین، باید آرزوها و تفکرات‌تان را با باورها و آموزه‌های کسی که به او اعتقاد دارید همسو کنید. به همین خاطر، هر مذهبی که او دارد، باید مورد قبول شما هم باشد.
ملایم باش پیش او تو دائم
بخدمت روز و شب میباش قائم
هوش مصنوعی: با او همیشه با نرمی و مهربانی رفتار کن و هر روز و شب در خدمت او باش.
بکلی اختیار خویش بگذار
تمامت کرد و کار خویش بگذار
هوش مصنوعی: تمامی اختیارات و اعمال خود را به او بسپار و کارهای خود را به او واگذار کن.
فدای خاکپایش را تو جان کن
هر آن چیزی که او فرماید آن کن
هوش مصنوعی: برای خدایی که به پاهای او احترام می‌گذاری، جان خود را فدای آن کن و هر کاری که او دستور دهد، انجام بده.
مکن کاری که او را او نگوید
که جز گرد صلاح تو نپوید
هوش مصنوعی: کاری نکن که او(خدا) تو را سرزنش کند و فقط برای خیر و نیکی تو چیز دیگری را نبیند.
ز ظاهر تا بباطن هیچ انکار
مکن برگفت و کرد پیر زنهار
هوش مصنوعی: هر چیزی که در ظاهر وجود دارد، تا عمق و باطن آن را انکار نکن. به سخنان و اعمال افراد با دقت گوش کن و از تجربه‌های آنان بهره ببر.
تو بیماری طبیبت مرد ره رو
بجان و دل ز من این راز بشنو
هوش مصنوعی: تو دردی هستی که طبیب به آن آگاه است. برای درمان او، به جان و دل به سمت من بیا و این راز را بشنو.
ز گفت و کرد او یابی تو بهبود
علاجی که کند دارد ترا سود
هوش مصنوعی: با شنیدن و عمل کردن به صحبت‌ها و رفتار او، می‌توانی بهبودی را پیدا کنی که برای تو مفید است.
نباید دستش از دامن جدا کرد
بعهد او بجان باید وفا کرد
هوش مصنوعی: نباید از پیمانی که بسته‌ایم جدا شویم، بلکه باید با تمام وجود به آن وفادار بمانیم.
بنادر گر ترا دادند این خیر
که گشتی همقدم با شیخ درسیر
هوش مصنوعی: اگر این نعمت را به تو دادند که همقدم با استاد در سفر باشی، باید بدان که این خود یک خیر بزرگ است.
چو بینا باشد آن شیخ یگانه
ترا در حال گرداند روانه
هوش مصنوعی: وقتی که آن شیخ آگاه و بینا باشد، روح تو را به چرخش در می‌آورد.
بود دانا و فرق از تست تا او
کند درد ترا درمان و دارو
هوش مصنوعی: شخص دانا و آگاه است که می‌تواند از دانش خود برای بهبود وضعیت تو استفاده کند و دردهای تو را درمان کند.
اگر شیخ تو زین عالم برون شد
ترا ناگفته احوالت که چون شد
هوش مصنوعی: اگر زاهد یا پیشوای تو از این دنیا برود، بدون اینکه چیزی به تو بگوید، حالت بی‌خبر خواهد ماند و نخواهی فهمید که چه بر سرت آمده است.
بباید پیش دیگر شیخ رفتن
همه حالات او با خود بگفتن
هوش مصنوعی: باید به پیش شیخ دیگری رفت و همه احوال او را با خود بیان کرد.
که تا او مر ترا با خود نوازد
تمامت کارهای تو بسازد
هوش مصنوعی: تا زمانی که او تو را با محبت خود در آغوش بگیرد، تمامی امور و کارهایت سامان می‌گیرد.
ازین صورت اگر خواهی جدائی
بیابی از خودی خود رهائی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از این دنیا و خودت جدا شوی، باید از این ماهیت و ظاهر فاصله بگیری.