گنجور

بخش ۲۰ - در تحقیق مقامات اهل سلوک

مراد رهروان در فعل و طاعات
مقاماتست و اوقاتست و حالات
مقامات اختصاص خاص باشد
که صاحب وقت خاص الخاص باشد
چو صاحب حال گشت و مرتبت یافت
ورای فقر ذوق و مسکنت یافت
چو مسکین گشت و شد یکباره آزاد
بیارد از زمان و از مکان یاد
تصوف رو بحال او نهد رود
شود حضرت ازو راضی و خوشنود
شود صاحب سخن اندر معانی
بود قوتش چو آب زندگانی
ز خورد و گفت و خفت و کردو کارش
شود یکباره بیرون اختیارش
عدوی خسروان زو دفع گردد
تمامت فتنه‌ها زو رفع گردد
برند ارواح قوت خود ز جودش
بود آسایش خلق از وجودش
همه احوال او از اصل تا فرع
بود مستحسن اندر ظاهر شرع
بود نادر چنین مرد یگانه
بدو ناجی شوند اهل زمانه
نداند هیچکس از حیرت او را
که پوشد حق قبای غیرت او را
تمامت رهروان هفتادگانه
ببوسند خاکپایش عاشقانه
نباید پیش او چون و چرا گفت
که هر چیزی که او گوید خدا گفت
مقاماتش همه درجات گوید
همه اوقات از حالات گوید
خلافی نیست ای جان در مناجات
میان رهروان اندر مقامات
مفصل نام هر یک گر بخوانی
یکایک را بحال خود بدانی
ولی در وقت و در حالت خبرهاست
که هر یک را درین معنی نظرهاست
بسی گفتند در اوقات و حالات
ز سر خویشتن هر یک مقالات
بر من آن بود کان شاه گوید
من آن گویم که آن دلخواه گوید
بر او صاحب وقت آن زمان است
که بر وقت خودش حکمی روانست
چو همت بر زمان خود گمارد
همان ساعت برنگ خود گذارد
نباشد هرگز او را انتظاری
ز بهر وقتی وز بهر کاری
هر آن کو انتظار وقت دارد
که تا وقتش برنگ خود برارد
چو وقت اندر درون او اثر کرد
چو برقی زود از تیری گذر کرد
بیابد او ز وقت خویش ذوقی
زیادت گرددش زان ذوق شوقی
دگر ره منتظر باشد همان را
که تا کی باز یابد آن زمان را
درین گفتن بسی سرها عیانست
همی گویم ته این معنی نهانست
همی دان هست صاحب حال آنکس
که بیند حالها از پیش و از پس
تمامت حال ز اول تا آخر
بود بر وی همه مکشوف و ظاهر
در آن حالت که او بودست در حال
وقوفی باشدش بر جمله احوال
برون زین او نه صاحب حال باشد
بود کز جملهٔ ابدال باشد
چو شرط اختصار آمد ز اول
نمی‌گویم سخن‌های مطول
هر آن چیزی که او اصلست گفتم
فروع هر یک اندر وی نهفتم
اگر اهلی تو و جویای آنی
شود مکشوف بر تو این معانی
اگر ذوقی ازین معنی نداری
حدیثم را همه بازی شماری
شناس این معانی هست مشکل
کسی داند که باشد صاحب دل
سخن بنگر که ما را میکشد زور
که تا پیدا شود این راز مستور
چو اهل این معانی را ندیدم
عنان این سخن با خود کشیدم
بجان و دل شنو هر دم ندا را
سه فرقت دان تو اصحاب هدی را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مراد رهروان در فعل و طاعات
مقاماتست و اوقاتست و حالات
هوش مصنوعی: هدفی که افرادی که در مسیر رشد و معنویت حرکت می‌کنند، دارند، رسیدن به درجات و مقام‌های بالا و همچنین بهره‌برداری از زمان‌ها و شرایط مناسب است.
مقامات اختصاص خاص باشد
که صاحب وقت خاص الخاص باشد
هوش مصنوعی: درجه‌ها و مقامات به افرادی تعلق دارد که در زمان خاص و با ویژگی‌های منحصر به فرد، دارای مقام و منزلت هستند.
چو صاحب حال گشت و مرتبت یافت
ورای فقر ذوق و مسکنت یافت
هوش مصنوعی: وقتی کسی به مقام و حالتی خاص دست پیدا کند و از فقر و تنگدستی رهایی یابد، طعم خوشی و لذت را خواهد چشید.
چو مسکین گشت و شد یکباره آزاد
بیارد از زمان و از مکان یاد
هوش مصنوعی: زمانی که انسان در حالتی از ناتوانی و بیچارگی قرار می‌گیرد، ناگهان احساس آزادی و رهایی می‌کند و از محدودیت‌های زمانی و مکانیش فراتر می‌رود.
تصوف رو بحال او نهد رود
شود حضرت ازو راضی و خوشنود
هوش مصنوعی: توصیف روحانی باعث می‌شود تا اطرافیان از او خوشنود و راضی باشند.
شود صاحب سخن اندر معانی
بود قوتش چو آب زندگانی
هوش مصنوعی: اگر کسی به معنی‌ها و عمق کلام تسلط پیدا کند، قدرت او مانند آب زندگی‌بخش خواهد بود.
ز خورد و گفت و خفت و کردو کارش
شود یکباره بیرون اختیارش
هوش مصنوعی: از خوردن و صحبت کردن و خوابیدن و انجام دادن کارها، ناگهان از دستش خارج می‌شود و کنترلی بر او نخواهد بود.
عدوی خسروان زو دفع گردد
تمامت فتنه‌ها زو رفع گردد
هوش مصنوعی: دشمنان اقتدار و سلطنت به طور کامل از میان می‌روند و تمام مشکلات و آشفتگی‌ها برطرف می‌شود.
برند ارواح قوت خود ز جودش
بود آسایش خلق از وجودش
هوش مصنوعی: روح‌ها از بخشش او قدرت می‌گیرند و وجودش باعث آرامش مردم می‌شود.
همه احوال او از اصل تا فرع
بود مستحسن اندر ظاهر شرع
هوش مصنوعی: تمام ویژگی‌های او از ریشه تا شاخه به‌گونه‌ای است که در ظاهر دین و شریعت پسندیده و مورد توجه است.
بود نادر چنین مرد یگانه
بدو ناجی شوند اهل زمانه
هوش مصنوعی: نادر، چنین مرد بی‌نظیری بود که مردم زمانه‌اش به او امید داشتند و به او پناه می‌بردند.
نداند هیچکس از حیرت او را
که پوشد حق قبای غیرت او را
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌داند که چگونه می‌تواند او را از حالت حیرت و شگفتی خارج کند، زیرا کسی نمی‌تواند شایسته‌ی غیرت و احساسات عمیق او باشد.
تمامت رهروان هفتادگانه
ببوسند خاکپایش عاشقانه
هوش مصنوعی: همه رهروان و پیروان با عشق و احترام، به پای او بوسه می‌زنند.
نباید پیش او چون و چرا گفت
که هر چیزی که او گوید خدا گفت
هوش مصنوعی: نباید در برابر او سوال و بحث کرد، زیرا هر آنچه او بگوید، سخنی است که از سوی خداوند آمده است.
مقاماتش همه درجات گوید
همه اوقات از حالات گوید
هوش مصنوعی: او در هر شرایط و زمانی درباره مقام‌ها و درجات مختلف صحبت می‌کند و از حالاتی که تجربه کرده، سخن می‌گوید.
خلافی نیست ای جان در مناجات
میان رهروان اندر مقامات
هوش مصنوعی: در دعای عاشقانه‌ای که میان سالکان و در مراحل سیر و سلوک وجود دارد، هیچ اختلافی وجود ندارد، ای جان.
مفصل نام هر یک گر بخوانی
یکایک را بحال خود بدانی
هوش مصنوعی: اگر نام هر یک از آن‌ها را جداگانه بخوانی، به حال و وضعیت خودشان پی می‌بری.
ولی در وقت و در حالت خبرهاست
که هر یک را درین معنی نظرهاست
هوش مصنوعی: اما در زمان و شرایط خاص، خبرها هستند که هر یک در این موضوع توجه‌ها و نظرات متفاوتی دارند.
بسی گفتند در اوقات و حالات
ز سر خویشتن هر یک مقالات
هوش مصنوعی: در زمان‌ها و موقعیت‌های مختلف، هر شخص نظری درباره خود و وضعیت خود ارائه داده است.
بر من آن بود کان شاه گوید
من آن گویم که آن دلخواه گوید
هوش مصنوعی: من خواسته‌ام که آنچه را که شاه می‌گوید، بگویم؛ زیرا من فقط آن چیزی را می‌گویم که او از دل می‌خواهد.
بر او صاحب وقت آن زمان است
که بر وقت خودش حکمی روانست
هوش مصنوعی: سخن از این است که زمانی که شخصی صاحب مقام و اختیار باشد، در واقع هنگامی است که دستورات و قوانین زمان خود را به درستی اجرا کند و بر او حاکم باشد.
چو همت بر زمان خود گمارد
همان ساعت برنگ خود گذارد
هوش مصنوعی: وقتی انسان عزم خود را بر هدفی مشخص بگذارد، در همان لحظه می‌تواند به وضعیت و تبدیل واقعی خود در نقطه‌ای جدید برسد.
نباشد هرگز او را انتظاری
ز بهر وقتی وز بهر کاری
هوش مصنوعی: او هرگز انتظار ندارد که به خاطر زمانی یا کاری خاص کسی به سراغش بیاید.
هر آن کو انتظار وقت دارد
که تا وقتش برنگ خود برارد
هوش مصنوعی: هر کسی که منتظر زمان مناسب باشد، باید صبر کند تا آن زمان فرا برسد و سپس عمل کند.
چو وقت اندر درون او اثر کرد
چو برقی زود از تیری گذر کرد
هوش مصنوعی: زمانی که تاثیر زمان در وجود او به وجود آمد، مانند رعد و برقی به سرعت از تیر عبور کرد.
بیابد او ز وقت خویش ذوقی
زیادت گرددش زان ذوق شوقی
هوش مصنوعی: اگر کسی از وقت خود بهره‌مند شود، لذت بیشتری از آن می‌برد و این لذت باعث افزایش شوق و علاقه‌ی او می‌شود.
دگر ره منتظر باشد همان را
که تا کی باز یابد آن زمان را
هوش مصنوعی: دیگر منتظر نشو، چون باید منتظر بمانی تا زمانی که آنچه می‌خواهی به دست آوری، بیاید.
درین گفتن بسی سرها عیانست
همی گویم ته این معنی نهانست
هوش مصنوعی: در این صحبت، بسیاری از نکته‌ها روشن و مشخص است، اما من در تلاش هستم که بگویم در این مفهوم، یک معنای پنهان وجود دارد.
همی دان هست صاحب حال آنکس
که بیند حالها از پیش و از پس
هوش مصنوعی: آن کس که حالات و وضعیت‌ها را از گذشته و آینده ببیند، به راستی صاحب حال و آگاهی است.
تمامت حال ز اول تا آخر
بود بر وی همه مکشوف و ظاهر
هوش مصنوعی: تمام حال و وضعیت از ابتدا تا انتها بر او روشن و آشکار بود.
در آن حالت که او بودست در حال
وقوفی باشدش بر جمله احوال
هوش مصنوعی: در آن وضعیت که او قرار دارد، در حالتی به سر می‌برد که به تمامی وضعیت‌ها آگاه است.
برون زین او نه صاحب حال باشد
بود کز جملهٔ ابدال باشد
هوش مصنوعی: هیچ کس که از حال و مقام خودش بی‌خبر باشد، نمی‌تواند صاحب حال یا مقام واقعی باشد. او باید از میان دیگران برگزیده شود تا به درک واقعی برسد.
چو شرط اختصار آمد ز اول
نمی‌گویم سخن‌های مطول
هوش مصنوعی: وقتی قرار است اختصار و خلاصه‌گویی باشد، از ابتدا از بیان سخن‌های طولانی خودداری می‌کنم.
هر آن چیزی که او اصلست گفتم
فروع هر یک اندر وی نهفتم
هوش مصنوعی: هر آنچه که او اصل و بنیاد است، من درباره‌اش سخن گفتم و هر یک از جزئیات و شاخه‌های آن را در درون او پنهان کردم.
اگر اهلی تو و جویای آنی
شود مکشوف بر تو این معانی
هوش مصنوعی: اگر تو آماده و مشتاق شناخت آن معانی شوی، این مطالب برای تو روشن و آشکار خواهد شد.
اگر ذوقی ازین معنی نداری
حدیثم را همه بازی شماری
هوش مصنوعی: اگر درک و لذتی از این موضوع نداری، پس همه سخنانم را به شوخی بگیر.
شناس این معانی هست مشکل
کسی داند که باشد صاحب دل
هوش مصنوعی: فهم این مفاهیم برای کسی دشوار است که دل و احساسات عمیق دارد؛ فقط اوست که می‌تواند این معناها را درک کند.
سخن بنگر که ما را میکشد زور
که تا پیدا شود این راز مستور
هوش مصنوعی: به گفتار توجه کن که ما را به شدت تحت فشار قرار می‌دهد تا راز پنهانی ما آشکار شود.
چو اهل این معانی را ندیدم
عنان این سخن با خود کشیدم
هوش مصنوعی: وقتی افرادی را که می‌توانند این مطالب را درک کنند نیافتم، تصمیم گرفتم که این گفتگو را به تنهایی ادامه دهم.
بجان و دل شنو هر دم ندا را
سه فرقت دان تو اصحاب هدی را
هوش مصنوعی: هر لحظه صدای ندا را با جان و دل بشنو، بدان که سه تفاوت در میان کسانی که هدایت یافته‌اند وجود دارد.