بخش ۱۲ - در بیان مرد دین و شرح پیر فرماید
چو دولت همنشین مرد باشد
همیشه او قرین درد باشد
چو درد دین نماید وی ترا راه
شوی از خواب غفلت زود آگاه
پدید آید ترا در سینه شوقی
که یابد نفس تو زان شوق ذوقی
پس آنگه شوق و ذوقت سوز گردد
شبت زان سوز همچون روز گردد
شوی طالب که تا خود کیستی تو
درین دنیا ز بهر چیستی تو
شب و روزت بود این درد دایم
وجود تو بود زین درد قایم
مشایخ درد دین دانند این درد
کنند از جمله آلایش ترا فرد
عجب دردیست این درد مبارک
بود در خورد هر مرد مبارک
مبادا هیچکس زین درد خالی
که ماند از سعادت فرد و خالی
دوای جملهٔ انسی و جنی
همین درد است میباید که دانی
خوشا دردا که آخر او دوا شد
تمامت رنجها را او شفا شد
همان دل کو ز دین بی درد باشد
یقین دان کو ز معنی فرد باشد
درونت گر دمی از وی جدا شد
بصد گونه بلاها مبتلا شد
اگرچه نفست از وی در عذابست
ولیکن جان و دل را فتح بابست
چو درد دین ترا در دل اثر کرد
ز خویشت خواجگی باید بدر کرد
بباید یک نظر کردن در آفاق
تفکر کردن اندر عهد و میثاق
پس آنگه زان نظر باید بریدن
تمامت پرده هستی دریدن
بفکرت باید اندر خود نظر کرد
پس آنگه بیخود اندر خود سفر کرد
چو آن چیزی که تو جویای آنی
برون از تو نباشد تا تودانی
در آفاقش نیابی گرچه جوئی
ولی در خود بیابی گر بجوئی
ولی تنها ندانی کار کردن
بباید این سفر ناچار کردن
بخود گر برنشینی گم کنی راه
بدان این تا نیفتی در بن چاه
بسا طالب که بر خود برنشستند
تمامت راه را بر خود ببستند
نشاید بیدلیلی رفتن این راه
که درهومنزلش باشد دو صد چاه
در آن هر یک بود غولی خطرناک
شده در رهزدن گستاخ و چالاک
بآواز خوشت خواند فراچاه
نهد بر دست و پایت بند از آن چاه
در آنچاه طبیعت ار بمانی
شود یکباره تلخت زندگانی
بباید رهبر چابک طلب کرد
که او داند ترا در ره ادب کرد
برایش خویشتن تسلیم میکن
رسوم و راه از آن تعلیم میکن
شریعت ورز باشد مرد هشیار
شده مکشوف بروی جمله اسرار
قدم اندر شریعت داشته او
نه هرگز سنتی بگذاشته او
نکرده یک نفس با او مدارا
همه آفاق بر وی آشکارا
شده او مطمئن اندر همه حال
بکرده ترک نفس و جاه با مال
نه هرگز ره زده بر وی هوائی
نه صادر گشته زاعمالش ریائی
گذشته از مقامات و ز تلوین
شده قایم بحالات و بتمکین
منازل قطع کرده ره بریده
تمامت پردهٔ هستی دریده
اجازت یافته در کارها او
بجان ودل کشیده بارها او
علوم ظاهر و باطن برش جمع
گدازان گشته اندر راه چون شمع
که تا با او دراین ره در بدایت
بنور شمع او یابی هدایت
صلاح کار او یکسر بجوید
ز نفست زنگ خود بینی بشوید
ترا در ره بهمّت پاس دارد
منازل یک بیک بر تو شمارد
بگوید آفت هر منزلی چیست
همان همره ترا در هر قدم کیست
نشان قرب و بعدو وصل هجران
از آن یکسر بیاموزی او ای جان
چو دولت پایمرد کار باشد
همان بخت تو هر دم یار باشد
بدست آور چنین صاحب دلی را
که بگشائی ازو هر مشکلی را
همان چیزی که فرماید تو زنهار
بجان و دل کن استقبال آن کار
ز دست ظاهر او خرقه در پوش
بباطن رو بجان و دل همی کوش
بخش ۱۱ - در بیان و شرف علم فرماید: شرف از علم حاصل کن تو جانابخش ۱۳ - در بیان نمایش و روش و کشش: کسی کو صاحب این درد باشد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو دولت همنشین مرد باشد
همیشه او قرین درد باشد
هوش مصنوعی: وقتی که سرنوشت با انسانهای نیکوکار همراه باشد، همیشه با آنها مشکلات و دشواریها نیز وجود دارد.
چو درد دین نماید وی ترا راه
شوی از خواب غفلت زود آگاه
هوش مصنوعی: وقتی که درد و مشکلات دینی تو را بیدار کند، از خواب غفلت سریعاً آگاه میشوی.
پدید آید ترا در سینه شوقی
که یابد نفس تو زان شوق ذوقی
هوش مصنوعی: در دل تو شوقی پیدا میشود که از این شوق، نفس تو طعم و لذتی خواهد یافت.
پس آنگه شوق و ذوقت سوز گردد
شبت زان سوز همچون روز گردد
هوش مصنوعی: سپس شوق و لذت تو به قدری افزایش مییابد که شب تو نیز مانند روز پرنور و روشن خواهد شد.
شوی طالب که تا خود کیستی تو
درین دنیا ز بهر چیستی تو
هوش مصنوعی: به خودت بیا و بفهم که در این دنیا چه هدفی داری و برای چه چیزی تلاش میکنی.
شب و روزت بود این درد دایم
وجود تو بود زین درد قایم
هوش مصنوعی: شب و روزت پر از این درد بود و این رنج همیشه همراه تو بود و نمیتوانستی از آن پنهان شوی.
مشایخ درد دین دانند این درد
کنند از جمله آلایش ترا فرد
هوش مصنوعی: پیران و بزرگان از درک و شناخت درد دین آگاهاند و میدانند که این درد، به نوعی زوایای ناپسند و آلودگیهای درونی انسان را نمایان میکند.
عجب دردیست این درد مبارک
بود در خورد هر مرد مبارک
هوش مصنوعی: این درد عجیب و غریب، دردی است خوشایند که هر فرد خوشبختی باید آن را تحمّل کند.
مبادا هیچکس زین درد خالی
که ماند از سعادت فرد و خالی
هوش مصنوعی: مبادا کسی از این اندوهی که به خاطر نبودن خوشبختی برای او باقی مانده، خالی باشد.
دوای جملهٔ انسی و جنی
همین درد است میباید که دانی
هوش مصنوعی: به طور کلی، درمان همهٔ مشکلات انسانی و جنهای دیگر همین درد و رنجی است که باید از آن آگاه بود.
خوشا دردا که آخر او دوا شد
تمامت رنجها را او شفا شد
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که در نهایت درد و رنجهایش به آرامش و درمان دست یافته است. تمام مشکلاتش بهبود یافته و به سلامتی رسیده است.
همان دل کو ز دین بی درد باشد
یقین دان کو ز معنی فرد باشد
هوش مصنوعی: دلهایی که از دین بیدرد هستند، مطمئن باش که به معنی انسانیت و فردیت واقعی دست نیافتهاند.
درونت گر دمی از وی جدا شد
بصد گونه بلاها مبتلا شد
هوش مصنوعی: اگر لحظهای از او جدا شوی، به انواع مشکلات و مصائب دچار خواهی شد.
اگرچه نفست از وی در عذابست
ولیکن جان و دل را فتح بابست
هوش مصنوعی: اگرچه نفس تو به خاطر چیزهایی که دلت نمیخواهد، عذاب و زحمت زیادی به تو میدهد، اما روح و دل تو از این مسأله آزاد و آسوده است.
چو درد دین ترا در دل اثر کرد
ز خویشت خواجگی باید بدر کرد
هوش مصنوعی: وقتی که درد دین در دل تو تاثیر گذاشت، باید از خودخواهی و خودبینی دست برداری و به خواستههای بالاتر فکر کنی.
بباید یک نظر کردن در آفاق
تفکر کردن اندر عهد و میثاق
هوش مصنوعی: باید نگاهی به دور و بر خود بیندازیم و درباره عهد و پیمانی که با خود و دیگران داریم، فکر کنیم.
پس آنگه زان نظر باید بریدن
تمامت پرده هستی دریدن
هوش مصنوعی: بنابراین باید از آن دیدگاه رها شد و به کلی پردهی وجود را کنار زد.
بفکرت باید اندر خود نظر کرد
پس آنگه بیخود اندر خود سفر کرد
هوش مصنوعی: برای درک و تسلط بر خود، باید ابتدا به درون خود نگاه کنیم و پس از آن، در عمق وجود خود گام برداریم و خود را فراموش کنیم.
چو آن چیزی که تو جویای آنی
برون از تو نباشد تا تودانی
هوش مصنوعی: هر آنچه را که تو به دنبالش هستی، در خارج از وجود تو نیست تا بتوانی آن را درک کنی.
در آفاقش نیابی گرچه جوئی
ولی در خود بیابی گر بجوئی
هوش مصنوعی: اگرچه در دنیا و اطراف نمیتوانی چیزی را پیدا کنی، اما اگر به درون خود نگاهی بیندازی، میتوانی آن را در درون خود بیابی.
ولی تنها ندانی کار کردن
بباید این سفر ناچار کردن
هوش مصنوعی: اما نمیتوانی تنها بمانی، به کار کردن ادامه بده، زیرا این سفر اجتنابناپذیر است.
بخود گر برنشینی گم کنی راه
بدان این تا نیفتی در بن چاه
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به خودت توجه کنی و در مسیری دقیق و درست حرکت کنی، نباید ناگهان دلسرد شوی و از هدف اصلیات دور بیفتی، چون این کار ممکن است تو را به مشکلات و چالشهای جدی برساند.
بسا طالب که بر خود برنشستند
تمامت راه را بر خود ببستند
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که به دنبال علم و دانش هستند، خود را به قید و بندهایی گرفتار کرده و در نتیجه، تمام مسیرها و فرصتهای پیش رویشان را بستهاند.
نشاید بیدلیلی رفتن این راه
که درهومنزلش باشد دو صد چاه
هوش مصنوعی: نباید با بیدلی و بیهدف وارد این راه شد، چرا که در سر راه دو صد چاه وجود دارد که میتواند مانع رسیدن به مقصد شود.
در آن هر یک بود غولی خطرناک
شده در رهزدن گستاخ و چالاک
هوش مصنوعی: در آن مکان، هر یک از آن موجودات، به صورت غولهایی خطرناک درآمدهاند که در دزدیدن و حمله به دیگران بسیار جسور و چابک هستند.
بآواز خوشت خواند فراچاه
نهد بر دست و پایت بند از آن چاه
هوش مصنوعی: با صدای خوشت، آواز میخوانی و در کنار چاه بر دستان و پاهایت قید و بندی میزند که از آن چاه خارج نشوی.
در آنچاه طبیعت ار بمانی
شود یکباره تلخت زندگانی
هوش مصنوعی: اگر در چاه طبیعت بمانی، ناگهان زندگی برایت تلخ میشود.
بباید رهبر چابک طلب کرد
که او داند ترا در ره ادب کرد
هوش مصنوعی: باید کسی را به عنوان راهنمایی هوشمند و چابک انتخاب کرد که بتواند تو را در مسیر آداب و رفتار صحیح هدایت کند.
برایش خویشتن تسلیم میکن
رسوم و راه از آن تعلیم میکن
هوش مصنوعی: برای او خود را تسلیم میکنم و از آنجا آداب و روشها را یاد میگیرم.
شریعت ورز باشد مرد هشیار
شده مکشوف بروی جمله اسرار
هوش مصنوعی: آیین و اصول راهنمایی برای مردان هوشیار است که بر اساس آنها به رازها و حقایق زندگی پی میبرند.
قدم اندر شریعت داشته او
نه هرگز سنتی بگذاشته او
هوش مصنوعی: او همیشه در مسیر دین و شریعت قدم برداشته و هرگز از سنتها و روشهای درست خود دور نشده است.
نکرده یک نفس با او مدارا
همه آفاق بر وی آشکارا
هوش مصنوعی: هیچگاه در یک لحظه با او نرمش نداشتهام، به همین خاطر تمام جهان بر او نمایان شده است.
شده او مطمئن اندر همه حال
بکرده ترک نفس و جاه با مال
هوش مصنوعی: او در همهی شرایط به آرامش دست یافته و از نفس و جاه و ثروت دوری کرده است.
نه هرگز ره زده بر وی هوائی
نه صادر گشته زاعمالش ریائی
هوش مصنوعی: هیچگاه کسی که در راه حق قرار دارد، دچار وسوسه و تردید نمیشود و هیچ عمل زشت و ریاکاری از او صادر نمیشود.
گذشته از مقامات و ز تلوین
شده قایم بحالات و بتمکین
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فراتر از رتبهها و مقامها، و همچنین از تغییر و تحولاتی که در حالتها و ویژگیها به وجود میآید، باید به قدرت و تسلط بر موقعیتها توجه کرد. این تأکید بر اهمیت توانمندی و تسلط بر شرایط در مقایسه با جایگاههای ظاهری است.
منازل قطع کرده ره بریده
تمامت پردهٔ هستی دریده
هوش مصنوعی: تمام مراحل را پشت سر گذاشتهای و راه را ترک کردهای، در واقع پردهٔ وجود را شکستهای.
اجازت یافته در کارها او
بجان ودل کشیده بارها او
هوش مصنوعی: او در کارها به خوبی مجاز است و بارها با جان و دل تلاش کرده است.
علوم ظاهر و باطن برش جمع
گدازان گشته اندر راه چون شمع
هوش مصنوعی: دانشهای ظاهری و باطنی در او جمع شده و مانند شمعی که در راه میذوب شود، به آرامی در حال نابود شدن است.
که تا با او دراین ره در بدایت
بنور شمع او یابی هدایت
هوش مصنوعی: برای اینکه در این مسیر به درستی راه را پیدا کنی، باید نور و راهنمایی او را در ابتدا پیدا کنی.
صلاح کار او یکسر بجوید
ز نفست زنگ خود بینی بشوید
هوش مصنوعی: برای اصلاح کارهای خود، به سراغ نفس و درون خود برو و کدورتهای درونت را پاک کن.
ترا در ره بهمّت پاس دارد
منازل یک بیک بر تو شمارد
هوش مصنوعی: در مسیر تلاش و کوشش تو، منزلگاهها را یکی یکی برایت شمارش میکند و از تو مراقبت میکند.
بگوید آفت هر منزلی چیست
همان همره ترا در هر قدم کیست
هوش مصنوعی: بگو چه چیزی میتواند باعث آسیب و ویرانی هر خانهای شود و چه کسی در هر گام همراه توست.
نشان قرب و بعدو وصل هجران
از آن یکسر بیاموزی او ای جان
هوش مصنوعی: ای جان، تو میتوانی تمام نشانههای نزدیک شدن و دور شدن، وصل و جدایی را از یک جا بیاموزی.
چو دولت پایمرد کار باشد
همان بخت تو هر دم یار باشد
هوش مصنوعی: وقتی که تلاش و ارادهام در کارها قوی باشد، بخت و شانس دریغ نمیشود و هر لحظه همراه من خواهد بود.
بدست آور چنین صاحب دلی را
که بگشائی ازو هر مشکلی را
هوش مصنوعی: کسی را بیاب که دلش به وسعت و فهمش به عمق باشد، تا با او هر دشواری و مشکلی را بتوانی حل کنی.
همان چیزی که فرماید تو زنهار
بجان و دل کن استقبال آن کار
هوش مصنوعی: آنچه را که میگوید، با جان و دل آمادهی پذیرش آن باش و مواظب باش.
ز دست ظاهر او خرقه در پوش
بباطن رو بجان و دل همی کوش
هوش مصنوعی: از چهره بیرونی او دور شو و به باطن و عمق خودت بپرداز؛ تمام همت خود را به جان و دل بگذار.