بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
به گورستان یکی دیوانه بگریست
بدو گفتند اندر گورها کیست؟
چنین گفت او که مشتی خلقِ مردار
ولیکن اوفتاده در نمک سار
چو زیرِ خاک یکسر خاک گردند
نمک گردند و یکسر پاک گردند
ولی گر نبود از ایمان نمکشان
در آتش افکند دور فلکشان
سفر اینست و راه این و قرار این
ز خود بگذر که کار اینست و بار این
دریغا کاین سفر را دستگه نیست
به تاریکی در افتادیم و ره نیست
یقین میدان که راهی بیکرانست
رهی تیره چراغش نور جانست
برو برکش خوشی ناخن ز دنیا
دل و جان را منوّر کن به عقبی
اگر بیدانش از گیتی شوی دور
بماند چشم جان جاوید بینور
جهان پاک را چشمی دگر دان
که چشم آنست وین یک سایهی آن
اگر خواهی که آن چشمت شود باز
برو جان در کمال دانش انداز
که بعد از مرگ جان مرد دانا
بود بر هرچ رای آرد توانا
چو تن را قوت باید تا فزاید
ز دانش نیز جان را قوت باید
مرو بی دانشی در راه گمراه
که راه دور و تاریکست و پر چاه
چراغ علم و دانش پیش خود دار
وگرنه در چه افتی سرنگونسار
کسی کاو را چراغی مستقیم است
چراغش را ز باد تند بیم است
کسی کاو را چراغ دانشی نیست
یقین دانم که در آسایشی نیست
ز دو چیزت کمالست اندرین راه
فنای محض یا نه جانت آگاه
وگر دانش بود کردار نبود
ترا و دانشت را بار نبود
سخن چون از سر دانش برآید
از آن دل نور آسایش برآید
سخن گر گویی و آهسته گویی
ترا هرگز نیارد زرد رویی
حکیمی خوش زبان پاکیزه گفتهست
که در زیر زبان مردم نهفتهست
تو گر داننده باشی و نگویی
نخواهی بنده حق را نکویی
چو یزدان گوهرت دادهست بسیار
به شکر آن زبان را کن گهر بار
به دانش کوش گر بینا دلی تو
چرا آخر چنین بی حاصلی تو؟
اگر بر هم نهی صد پارسایی
چو علمت نیست کی یابی رهایی!؟
بود بیعلم زاهد سخرهی دیو
قدم در علم زن ای مرد کالیو
بخش ۲ - الحکایه و التمثیل: شنودم من که بودست اوستادیبخش ۴ - الحکایه و التمثیل: به مسجد در بخفت آن عالم راه
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به گورستان یکی دیوانه بگریست
بدو گفتند اندر گورها کیست؟
هوش مصنوعی: یک دیوانه به گورستان رفت و به قبری نگاه کرد. از او پرسیدند که در این قبرها چه کسانی هستند؟
چنین گفت او که مشتی خلقِ مردار
ولیکن اوفتاده در نمک سار
هوش مصنوعی: او گفت که عدهای از مردم به ظاهر زندهاند، اما در حقیقت مانند مردگانند که در نمکی گرفتار شدهاند.
چو زیرِ خاک یکسر خاک گردند
نمک گردند و یکسر پاک گردند
هوش مصنوعی: وقتی که زیر خاک بروند، همه چیز به یک شکل تغییر میکند؛ تبدیل به خاک میشوند و از آلودگیها پاک میشوند.
ولی گر نبود از ایمان نمکشان
در آتش افکند دور فلکشان
هوش مصنوعی: اگر ایمان و وفاداریشان نباشد، آنگاه گویی در آتش میسوزند و از آسمان دور میشوند.
سفر اینست و راه این و قرار این
ز خود بگذر که کار اینست و بار این
هوش مصنوعی: سفر همین است و این هم راهی که در پیش داریم. در مقابل سختیها و چالشها قرار بگیر و از خودگذشتگی کن، زیرا این مسیر و وظیفهای است که باید انجام دهیم.
دریغا کاین سفر را دستگه نیست
به تاریکی در افتادیم و ره نیست
هوش مصنوعی: ای کاش این سفر را پایان و هدفی نبود، ما در تاریکی غرق شدهایم و هیچ راهی برای نجات نداریم.
یقین میدان که راهی بیکرانست
رهی تیره چراغش نور جانست
هوش مصنوعی: بدان که راهی که در پیش داری بسیار گسترده و بیپایان است، و در این مسیر تاریک، نوری که تو را هدایت میکند، وجود جان و روح توست.
برو برکش خوشی ناخن ز دنیا
دل و جان را منوّر کن به عقبی
هوش مصنوعی: برو و زیباییهای دنیا را فراموش کن و دل و جان خود را با نور معنویت آراسته کن تا به زندگی بعد از این دنیا دست یابی.
اگر بیدانش از گیتی شوی دور
بماند چشم جان جاوید بینور
هوش مصنوعی: اگر بدون کسب دانش و علم از دنیا دور شوی، چشم باطن و حقیقت تو همواره در تاریکی خواهد ماند.
جهان پاک را چشمی دگر دان
که چشم آنست وین یک سایهی آن
هوش مصنوعی: جهان بینقص و زیبا را باید با نگاهی دیگر دید؛ چرا که آن نگاه، حقیقت را نمایان میسازد و این تنها تصویر و سایهای از آن حقیقت است.
اگر خواهی که آن چشمت شود باز
برو جان در کمال دانش انداز
هوش مصنوعی: اگر میخواهی چشمانت به حقیقت باز شود و روشنایی را بهتر درک کنی، باید جان و وجودت را در مسیر یادگیری و دانایی قرار دهی.
که بعد از مرگ جان مرد دانا
بود بر هرچ رای آرد توانا
هوش مصنوعی: پس از مرگ، روح شخص دانا بر هر نظری که بدهد از قدرت و توانمندی خاصی برخوردار است.
چو تن را قوت باید تا فزاید
ز دانش نیز جان را قوت باید
هوش مصنوعی: بدن برای رشد و قوت به غذای مناسب نیاز دارد، همانطور که جان و روان نیز برای پیشرفت و کمال به دانایی و دانش نیازمند هستند.
مرو بی دانشی در راه گمراه
که راه دور و تاریکست و پر چاه
هوش مصنوعی: از آگاه نبودن در مسیر نرو که این راه طولانی و تاریک است و موانع زیادی در آن وجود دارد.
چراغ علم و دانش پیش خود دار
وگرنه در چه افتی سرنگونسار
هوش مصنوعی: دانش و علم را در زندگی خود حفظ کن، وگرنه ممکن است به مشکلات و چالشهای سختی دچار شوی.
کسی کاو را چراغی مستقیم است
چراغش را ز باد تند بیم است
هوش مصنوعی: شخصی که راه درست را شناسایی کرده و به دنبال آن حرکت میکند، نگران است که باد را نتواند تحمل کند و نورش خاموش شود.
کسی کاو را چراغ دانشی نیست
یقین دانم که در آسایشی نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی دانش و آگاهی نداشته باشد، مطمئنم که آرامش نخواهد داشت.
ز دو چیزت کمالست اندرین راه
فنای محض یا نه جانت آگاه
هوش مصنوعی: در این مسیر، کمال تو بستگی به دو چیز دارد: یا باید به فنا و نابودی تسلیم شوی، یا اینکه حقیقت وجود خود را بشناسی.
وگر دانش بود کردار نبود
ترا و دانشت را بار نبود
هوش مصنوعی: اگر دانش داشته باشی ولی عمل نداشته باشی، در واقع دانش تو ارزشی نخواهد داشت و نمیتوانی از آن بهرهبرداری کنی.
سخن چون از سر دانش برآید
از آن دل نور آسایش برآید
هوش مصنوعی: وقتی سخن از عمق دانش و دانایی برمیخیزد، دل از آرامش و روشنی پر میشود.
سخن گر گویی و آهسته گویی
ترا هرگز نیارد زرد رویی
هوش مصنوعی: اگر به آرامی و با صداقت سخن بگویی، هرگز دلیلی نخواهی داشت که شرمنده یا ناراحت باشی.
حکیمی خوش زبان پاکیزه گفتهست
که در زیر زبان مردم نهفتهست
هوش مصنوعی: حکیمی با زبان شیرین و دلپذیر بیان کرده که رازها و حقیقتهای زیادی در زبان مردم نهفته است.
تو گر داننده باشی و نگویی
نخواهی بنده حق را نکویی
هوش مصنوعی: اگر تو آگاهی و دانستههایت را بیان نکنی، نمیتوانی نسبت به بندگان خدا رفتار نیکویی داشته باشی.
چو یزدان گوهرت دادهست بسیار
به شکر آن زبان را کن گهر بار
هوش مصنوعی: اگر خداوند دیگران را نعمتهای فراوانی به تو بخشیده، پس با نعمت زبان خود به شکرگزاری و سپاسگذاری بپرداز.
به دانش کوش گر بینا دلی تو
چرا آخر چنین بی حاصلی تو؟
هوش مصنوعی: چرا با وجود آنکه در علم و دانش تلاش میکنی و فردی بینا هستی، به نتیجهای نمیرسیدی؟
اگر بر هم نهی صد پارسایی
چو علمت نیست کی یابی رهایی!؟
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است صدها نفر از پارسایی تلاش کنند و خود را دعوت کننده به نیکی نشان دهند، اما اگر علم و آگاهی در درون نداشته باشی، هرگز به آزادی واقعی نخواهی رسید.
بود بیعلم زاهد سخرهی دیو
قدم در علم زن ای مرد کالیو
هوش مصنوعی: انسان بیعلم مانند هدفی برای شیطان است. ای مرد، در علم تلاش کن و قدم بردار.
حاشیه ها
1398/01/13 22:04
متدین
سومین بیت از آخر بی حاصلی تو درسته نه بی حاصل تو