گنجور

بخش ۵ - الحکایه و التمثیل

یکی پشه شکایت کرد از باد
به نزدیک سلیمان شد به فریاد
که ناگه باد تندم در زمانی
بیندازد جهانی تا جهانی
به عدلت باز خر این نیم جان را
وگرنه بر تو بفروشم جهان را
سلیمان پشه را نزدیک بنشاند
پس آنگه باد را نزدیک خود خواند
چو آمد باد از دوری به تعجیل
گریزان شد ازو پشه بصد میل
سلیمان گفت نیست از باد بیداد
ولیکن پشه می‌نتواند استاد
چو بادی می‌رسد او می‌گریزد
چگونه پشه با صرصر ستیزد
اگر امروز دادی نیم خرما
برستی هم ز دوزخ هم ز گرما
وگر یکبار آوردی شهادت
حلالت شد بهشت با سعادت
وگر چیزی ورای این دو جویی
شبت خوش باد بیهوده چه گویی
طلب مردود آمد راه مسدود
چو مقصودی نمی‌بینم چه مقصود
وگر تو گرم رو مردی درین کار
برو تا پینه بر کفشت زند یار
اگر صد قرن می‌گردی چو گویی
نمی‌دانم که خواهی یافت بویی
به پنداری ببردی روزگارت
تو این را کیستی با این چه کارت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی پشه شکایت کرد از باد
به نزدیک سلیمان شد به فریاد
هوش مصنوعی: یک پشه از باد ناراحت بود و به پیش سلیمان آمد و شکایت کرد.
که ناگه باد تندم در زمانی
بیندازد جهانی تا جهانی
هوش مصنوعی: ناگهان طوفان شدیدی بر پا شود و همه چیز را به هم بریزد.
به عدلت باز خر این نیم جان را
وگرنه بر تو بفروشم جهان را
هوش مصنوعی: به خاطر عدالتت این نیمه جانم را بازنگردان، زیرا اگر اینطور نباشد، جهان را به تو می‌فروشم.
سلیمان پشه را نزدیک بنشاند
پس آنگه باد را نزدیک خود خواند
هوش مصنوعی: سلیمان با قضاوت حکیمانه‌اش، پشه‌ای را به خودش نزدیک کرد و سپس باد را به سمت خود فراخواند.
چو آمد باد از دوری به تعجیل
گریزان شد ازو پشه بصد میل
هوش مصنوعی: زمانی که باد از دور به سرعت می‌وزد، پشه‌ها با تمام قوت خود از آن فرار می‌کنند.
سلیمان گفت نیست از باد بیداد
ولیکن پشه می‌نتواند استاد
هوش مصنوعی: سلیمان می‌گوید که در واقع طوفان و ظلم وجود ندارد، اما حتی یک پشه هم نمی‌تواند بی‌دردسر به پرواز درآید.
چو بادی می‌رسد او می‌گریزد
چگونه پشه با صرصر ستیزد
هوش مصنوعی: وقتی بادی می‌وزد، او فرار می‌کند. چطور ممکن است یک پشه در برابر طوفان مقاومت کند؟
اگر امروز دادی نیم خرما
برستی هم ز دوزخ هم ز گرما
هوش مصنوعی: اگر امروز یک نیمه خرما به کسی بدهی، هم از آتش دوزخ راحت می‌شوی و هم از گرما نجات پیدا می‌کنی.
وگر یکبار آوردی شهادت
حلالت شد بهشت با سعادت
هوش مصنوعی: اگر یک بار شهادت بدهی، بهشت با نعمت‌هایت حلال می‌شود.
وگر چیزی ورای این دو جویی
شبت خوش باد بیهوده چه گویی
هوش مصنوعی: اگر به دنبال چیزی بیشتر از این دو هستی، شب خوشی داشته باشی، زیرا هر چه بگویی، بیهوده است.
طلب مردود آمد راه مسدود
چو مقصودی نمی‌بینم چه مقصود
هوش مصنوعی: زمانی که درخواست و خواسته‌ام جواب رد می‌خورد و راهی برای رسیدن به هدفم پیدا نمی‌کنم، در چنین شرایطی نمی‌دانم به چه چیزی باید امیدوار باشم.
وگر تو گرم رو مردی درین کار
برو تا پینه بر کفشت زند یار
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در این کار موفق باشی و به هدف خود برسی، باید با قدرت و شجاعت پیش بروی و در کنار تو کسی باشد که به تو کمک کند.
اگر صد قرن می‌گردی چو گویی
نمی‌دانم که خواهی یافت بویی
هوش مصنوعی: اگر صد سال هم بگردی، باز هم اگر بگویی نمی‌دانم، هیچ چیزی نخواهی یافت.
به پنداری ببردی روزگارت
تو این را کیستی با این چه کارت
هوش مصنوعی: به نظرت روزگار تو را به کجا برده است؟ تو کی هستی و با این وضعیت چه کار می‌کنی؟

حاشیه ها

1389/12/17 00:03
دکتر وکیلی

بیت 10:شبت خوش باد بیهوده چه گویی