گنجور

بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

سرای خود به غارت داد شاهی
در افتادند غارت را سپاهی
غلامی پیش شاه ایستاد بر پای
درآن غارت نمی‌جنبید از جای
یکی گفتش که غارت کن زمانی
که گر سودی بود نبود زیانی
بخندید او که این بر من حرامست
که روی شاه سود من تمامست
مرا در روی شه کردن نگاهی
بسی خوشتر که از مه تا بماهی
دل شه گشت خرم زآن یگانه
جواهر خواست حالی از خزانه
بسی جوهر به اعزاز و نکو داشت
بدست خویشتن در پیش او داشت
که برگیر آنچ می‌خواهی ترا باد
که کردی ای گرامی جان من شاد
غلامش دست خود بگشاد از هم
سرانگشت شه بگرفت محکم
که ما را کار با این اوفتادست
چه جوهر چه خزانه جمله بادست
چو تو هستی مرا دیگر همه هست
همه دستم دهد چون تو دهی دست
همی هرگز مباد آن روز را نور
که من از تو بدون تو شوم دور
چو جانان آمد از جان کم نیاید
همه این جوی تو کان کم نیاید
دو گیتی را نجوید هر که مردست
یکی را جوید او کین هر دو گردست
چو هر لذت که در هر دو جهان هست
ترا در حضرت او بیش از آن هست
چرا پس ترک دو جهان می‌نگیری
چو مشتاقان پی آن می‌نگیری
یکی را خواه تا در ره نمانی
فلک رو باش تا در چه نمانی
شواغل دور کن مشغول او شو
چو خود را گم کنی در حق فروشو
اگر از دیدهٔ خود دور افتی
همی در عالم پر نور افتی
بهشت آدم به دو گندم بدادست
تو هم بفروش اگر کارت فتادست
نه سید گفت بعضی را به تدبیر
سوی جنت کشند آنگه به زنجیر
اگر جان را بخواهد بود دیدار
چه باشی هشت جنت را خریدار

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرای خود به غارت داد شاهی
در افتادند غارت را سپاهی
هوش مصنوعی: شاهی به خانه و زندگی‌اش آسیب رساند و آن را به غارت برد، و سپاهیان نیز به قهر و غارت به میدان آمدند.
غلامی پیش شاه ایستاد بر پای
درآن غارت نمی‌جنبید از جای
هوش مصنوعی: یک غلام در برابر شاه ایستاده و در حالی که در حال نهب و غارت است، از جایش تکان نمی‌خورد.
یکی گفتش که غارت کن زمانی
که گر سودی بود نبود زیانی
هوش مصنوعی: یکی گفت که اگر به نفع تو باشد، نباید نگران ضرر از انجام کار باشی.
بخندید او که این بر من حرامست
که روی شاه سود من تمامست
هوش مصنوعی: او می‌خندد، در حالی که من حق ندارم به او لبخند بزنم، چون نگاه کردن به چهره‌ی شاه برای من کاملاً سودآور است.
مرا در روی شه کردن نگاهی
بسی خوشتر که از مه تا بماهی
هوش مصنوعی: نگاهی که تو به من می‌اندازی، برایم بسی دلپذیرتر است از حضور ماه در آسمان.
دل شه گشت خرم زآن یگانه
جواهر خواست حالی از خزانه
هوش مصنوعی: دل شاه خوشحال و شاداب شد زیرا به دنیای نایاب و ارزشمندی فکر می‌کرد که از خزانه‌اش می‌خواهد.
بسی جوهر به اعزاز و نکو داشت
بدست خویشتن در پیش او داشت
هوش مصنوعی: بسیاری از چیزهای ارزشمند و با کیفیت را به خاطر خود و به احترام او نگه‌داشته است.
که برگیر آنچ می‌خواهی ترا باد
که کردی ای گرامی جان من شاد
هوش مصنوعی: هر چه می‌خواهی، بگیر؛ تو که باعث شادی جان من هستی، ای عزیز.
غلامش دست خود بگشاد از هم
سرانگشت شه بگرفت محکم
هوش مصنوعی: غلام دامان خود را رها کرد و به محکم گرفتن دستان شاه پرداخت.
که ما را کار با این اوفتادست
چه جوهر چه خزانه جمله بادست
هوش مصنوعی: ما در شرایطی قرار داریم که هیچ‌یک از ارزش‌ها و دارایی‌ها به کار ما نمی‌آید و به نظر می‌رسد همه چیز در دست دیگران است.
چو تو هستی مرا دیگر همه هست
همه دستم دهد چون تو دهی دست
هوش مصنوعی: وقتی تو در کنار من هستی، دیگر هیچ چیزی کم ندارم و هر چیزی که بخواهم در دسترسم قرار می‌گیرد، زیرا تو به من کمک می‌کنی.
همی هرگز مباد آن روز را نور
که من از تو بدون تو شوم دور
هوش مصنوعی: هرگز نخواهم گذاشت که آن روز بیفتد که من از تو جدا شوم و بدون نور تو زندگی کنم.
چو جانان آمد از جان کم نیاید
همه این جوی تو کان کم نیاید
هوش مصنوعی: زمانی که محبوب (جانان) بیاید، کمبودی از جان احساس نخواهد شد. تمام این کوشش و تلاش تو نیز بی‌فایده نخواهد بود و هرگز کمبودی در آن احساس نخواهد شد.
دو گیتی را نجوید هر که مردست
یکی را جوید او کین هر دو گردست
هوش مصنوعی: هر کسی که جاه‌طلب و دنیاخواه باشد، هر دو جنبه زندگی را جستجو نمی‌کند. او فقط یکی را می‌خواهد، زیرا در واقع هر دو جنبه زندگی به هم مرتبط هستند.
چو هر لذت که در هر دو جهان هست
ترا در حضرت او بیش از آن هست
هوش مصنوعی: هر لذتی که در این دنیا و آن دنیا وجود دارد، در حضور او بیشتر از آنچه تصور کنی، برای تو هست.
چرا پس ترک دو جهان می‌نگیری
چو مشتاقان پی آن می‌نگیری
هوش مصنوعی: چرا برای رسیدن به عشق خود از تمام دنیا دست می‌کشی در حالی که چنین آتش شوری در دل داری؟
یکی را خواه تا در ره نمانی
فلک رو باش تا در چه نمانی
هوش مصنوعی: برای اینکه در مسیر زندگی به بیراهه نروی، باید کسی را داشته باشی تا راهنماییت کند و تو را از انحراف بازدارد.
شواغل دور کن مشغول او شو
چو خود را گم کنی در حق فروشو
هوش مصنوعی: از کارهای اضافی و حواس‌پرتی‌ها دوری کن و به او مشغول شو. اگر خودت را در حقیقت گم کنی، به او نزدیک‌تر خواهی شد.
اگر از دیدهٔ خود دور افتی
همی در عالم پر نور افتی
هوش مصنوعی: اگر از چشمانم دور شوی، باز هم در دنیای پر از نور و زیبایی قرار می‌گیری.
بهشت آدم به دو گندم بدادست
تو هم بفروش اگر کارت فتادست
هوش مصنوعی: بهشت آدم به دو دانه گندم فروخته شد، تو هم اگر شرایطت فراهم شد، می‌توانی آن را بفروشی.
نه سید گفت بعضی را به تدبیر
سوی جنت کشند آنگه به زنجیر
هوش مصنوعی: برخی از افراد را به وسیله‌ی تدبیر و راهنمایی به سوی بهشت می‌برند، اما در این مسیر، آن‌ها را به زنجیر می‌کشند.
اگر جان را بخواهد بود دیدار
چه باشی هشت جنت را خریدار
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد جانش را بگذارید و دیدار دوست را تجربه کند، ارزش آن را دارد که حتی بهشت را هم بر اساس آن معامله کند.

حاشیه ها

1389/12/16 02:03
دکتر وکیلی

بیت 16: چرا پس ترک دو عالم ‌نگیری.
معنی یکسان است اما وزن مصرع مندرج غلط است.
مصحح: خودم.

1389/12/17 00:03
دکتر وکیلی

بیت 16:چرا پس ترک دو عالم ‌نگیری.