بخش ۶ - الحکایه و التمثیل
چنین گفت آن بزرگ برگزیده
که جنت این زمان هست آفریده
ولی آنگه شود جنت تمامت
که در جنت شوند اهل قیامت
اگر پیدا شود حوری بدنیا
شوند این خلق بیهش تا بعقبی
نداری تاب آن امروز اینجا
که بینی حور روح افروز اینجا
زهی قوت که اندر جانت باشد
که فردا تاب صد چندانت باشد
تویی آن نقطهٔ افتادهٔ فارغ
که اندر خلد خواهی گشت بالغ
بلوغ اینجاست در عقبی طهورش
دلت اینجاست در فردوس نورش
در و دیوار جنت از حیاتست
زمین و آسمان او نجاتست
درختش صدق و اخلاص است و تقوی
همه بار درخت اسرار معنی
درخت طیبه آنجا بروید
که دست و پا سخن آنجا بگوید
نه سید گفت کاینجا نیک بختی
به یک نیکی نشاند آنجا درختی
نه آنجا اقربا ماند نه اسباب
که فرزند عمل باشند انساب
بسا مردا که او اب الصلاتست
بسا زن کان زمان اخت الزکاتست
نه در دل بگذرد کان خود چه سانست
نه در جان آیدت کین از جهانست
همه عالم ز حوران میزند جوش
چو ناخن زندهاند ایشان و خاموش
در و دیوار ایشانند جمله
ولی در پرده پنهانند جمله
زمینها و آسمانها پر فرشتهست
تو کی بینی که چشم تو سرشتهست
هر آنگه کز سرشت آیی برون تو
ببینی هر دو عالم را کنون تو
شود معنی هر چیزی ترا فاش
چه میگویم یکی میدانیی کاش
حیات لعب و لهوست اینچ دیدی
حیوه طیبه نامی شنیدی
حیات ای دوست تو بر تو فتادست
بهر تویی درون نوعی نهادست
الست آنگه که بشنودی که بودی
نبودی بود بودن کان شنودی
حیاتی داشتی آنگه کنون هم
ببین کین دو حیاتت هست چون هم
ترا چون از یکی گفتن خبر نیست
وزان نوع حیاتت هیچ اثر نیست
چو از نطق و حیاتت بی نشانی
حیوه و نطق ذره چون بدانی
میامرزاد یزدانش بعقبی
که گوید فلسفهست این گونه معنی
ز جامی دیگرست این گونه اسرار
ندارد فلسفی با این سخن کار
محقق این بچشم تیز بیند
دو عالم را بکل یک چیز بیند
همه عالم ببیند بند بوده
کند آن بند بوده جمله سوده
دهد بر باد تا پیچش نماند
چو هیچی باشد او هیچش نماند
کسی کین دید و چشمش این صفا یافت
بنور صدر عالم مصطفی یافت
ز کونین ارشوی پاک و مجرد
نیاید راست بی نور محمد
اگر راه محمد را چو خاکی
دو عالم خاک تو گردد ز پاکی
ز قول فلسفی گو دور میباش
ز عقل و زیرکی مهجور میباش
بعقل ار نقش این اسرار بندی
میان گبرکان زنار بندی
ورای عقل چندان طول بیش است
که بعد وهم را در غور بیش است
چو جز در زیرکی نبود ترا دست
ز کوزه آن تراود کاندرو هست
بگویم اعتقاد خویش با تو
اگرچه کی شود این بیش باتو
همان مذهب که مشتی پیرزن داشت
مرا آن مذهبست اینک سخن راست
بسی بشناس و چون من کرد عاجز
علی الحق این بود دین عجایز
بکل آن پیرزن دادست اقرار
ترا در ره بهر جزویست انکار
چو تو بی علت چون و چرایی
اگر آیی تو بی علت نیایی
بخش ۵ - الحکایه و التمثیل: بپرسید از علی مردی دل افروزبخش ۷ - الحکایه و التمثیل: سئوالی کرد زین شیوه یکی خام
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنین گفت آن بزرگ برگزیده
که جنت این زمان هست آفریده
هوش مصنوعی: آن شخصیت بزرگ و برتر گفت که بهشت این دنیا همان چیزهایی است که انسانها در حال حاضر خلق کردهاند.
ولی آنگه شود جنت تمامت
که در جنت شوند اهل قیامت
هوش مصنوعی: اما بهشتی کامل خواهد شد زمانی که اهل قیامت در آن وارد شوند.
اگر پیدا شود حوری بدنیا
شوند این خلق بیهش تا بعقبی
هوش مصنوعی: اگر حوریان در دنیا ظاهر شوند، این انسانهای بیخبر و غافل به سوی آخرت خواهند رفت.
نداری تاب آن امروز اینجا
که بینی حور روح افروز اینجا
هوش مصنوعی: امروز قدرت تحمل دیدن زیباییهای فرازمینی را نداری، اینجا که فرشتگان روحافزا نمایان شدهاند.
زهی قوت که اندر جانت باشد
که فردا تاب صد چندانت باشد
هوش مصنوعی: شگفتا از نیرویی که در وجود تو است، چرا که فردا توان مقابله با مشکلات بسیار بیشتری را خواهی داشت.
تویی آن نقطهٔ افتادهٔ فارغ
که اندر خلد خواهی گشت بالغ
هوش مصنوعی: تو آن نقطهای هستی که در آرامش و رهایی قرار داری و وقتی به باغ ابدیت میرسی، به کمال و تکامل میرسی.
بلوغ اینجاست در عقبی طهورش
دلت اینجاست در فردوس نورش
هوش مصنوعی: بلوغ و رشد در اینجا وجود دارد، در حالی که پاکی و پاکیزگیاش در دوردستهاست. دل تو در مکانی است که نور و روشناییاش به اوج خود رسیده است.
در و دیوار جنت از حیاتست
زمین و آسمان او نجاتست
هوش مصنوعی: بهشت با زندگی و حیات خود زنده است و زمین و آسمان او را به نجات میرسانند.
درختش صدق و اخلاص است و تقوی
همه بار درخت اسرار معنی
هوش مصنوعی: درختی که در اینجا به آن اشاره شده، نماد صداقت، وفاداری و تقواست و تمامی میوههای آن، رازهای عمیق و معانی واقعی را به همراه دارد.
درخت طیبه آنجا بروید
که دست و پا سخن آنجا بگوید
هوش مصنوعی: درخت خوب و ارزشمند در جایی رشد میکند که تلاش و کوشش در آنجا وجود داشته باشد و افراد به سخن گفتن و بیان نظرات و احساسات خود بپردازند.
نه سید گفت کاینجا نیک بختی
به یک نیکی نشاند آنجا درختی
هوش مصنوعی: شخصی میگوید که در این مکان خوشبختی به مانند یک عمل نیک، درختی را در مکانی دیگر میکارد.
نه آنجا اقربا ماند نه اسباب
که فرزند عمل باشند انساب
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که نه خویشاوندان و نه وسایل و شرایط زندگی، نمیتوانند به عنوان مدارک و شواهدی برای هویت و نسب واقعی فرد در نظر گرفته شوند. در واقع، تنها نتیجه و میوههای اعمال و کردارهای انسان، نشاندهنده اصل و نسب او هستند.
بسا مردا که او اب الصلاتست
بسا زن کان زمان اخت الزکاتست
هوش مصنوعی: بسیاری از مردان هستند که به نماز اهمیت میدهند و بسیاری از زنان نیز هستند که در زمان پرداخت زکات فعالیت دارند.
نه در دل بگذرد کان خود چه سانست
نه در جان آیدت کین از جهانست
هوش مصنوعی: در دل انسان نمیگذرد که چگونه است و در جانش هم نمیرسد که این حالت از جهان ناشی میشود.
همه عالم ز حوران میزند جوش
چو ناخن زندهاند ایشان و خاموش
هوش مصنوعی: تمام جهان به خاطر زیباییهای دلفریب حوران، در حال شادی و تکاپو است؛ زیرا آنها که زنده هستند، مانند ناخنهای درخشان و جاندارند، اما کسانی که خاموش و بیتحرک هستند، در واقع زندگی و نشاطی ندارند.
در و دیوار ایشانند جمله
ولی در پرده پنهانند جمله
هوش مصنوعی: همه چیز در اطراف آنها وجود دارد، اما این موارد به صورت پنهان و ناپیدا هستند.
زمینها و آسمانها پر فرشتهست
تو کی بینی که چشم تو سرشتهست
هوش مصنوعی: زمین و آسمان پر از فرشتگان است، اما تو کی خواهی دید که چشمانت به این زیباییها جلب نشده است؟
هر آنگه کز سرشت آیی برون تو
ببینی هر دو عالم را کنون تو
هوش مصنوعی: هر زمانی که از ذات و ماهیت خود فراتر روی، قادر خواهی بود که هر دو جهان را به وضوح ببینی.
شود معنی هر چیزی ترا فاش
چه میگویم یکی میدانیی کاش
هوش مصنوعی: هر چیزی که بخواهم به تو بگویم، از روی آگاهی و فهم توست. ای کاش میدانستی که من چه احساسی دارم.
حیات لعب و لهوست اینچ دیدی
حیوه طیبه نامی شنیدی
هوش مصنوعی: زندگی فقط بازی و سرگرمی است، آیا این را نشنیدهای که زندگی پاک و خوب نامیده میشود؟
حیات ای دوست تو بر تو فتادست
بهر تویی درون نوعی نهادست
هوش مصنوعی: دوست عزیز، زندگی تو به تو وابسته است و به خاطر تو در وجود تو نوعی روحیه و سرشتی وجود دارد.
الست آنگه که بشنودی که بودی
نبودی بود بودن کان شنودی
هوش مصنوعی: آیا تو حس نمیکنی که قبل از این که به وجود بیایی، وجود نداشتی و حالا که میشنوی، میفهمی که بودی؟
حیاتی داشتی آنگه کنون هم
ببین کین دو حیاتت هست چون هم
هوش مصنوعی: اکنون به یاد گذشتهای که داشتهای، بنگر که زندگیات در اینجا و آنجا چه شباهتی دارد.
ترا چون از یکی گفتن خبر نیست
وزان نوع حیاتت هیچ اثر نیست
هوش مصنوعی: وقتی کسی از تو صحبت کند، نشانی از تو در میان نیست و هیچ چیزی از نوع زندگیات باقی نمانده است.
چو از نطق و حیاتت بی نشانی
حیوه و نطق ذره چون بدانی
هوش مصنوعی: وقتی که نشانی از صحبت و زندگیات نیست، پس چگونه میتوانی وجود و سخن ذرهای را درک کنی؟
میامرزاد یزدانش بعقبی
که گوید فلسفهست این گونه معنی
هوش مصنوعی: خداوند میبخشد کسی را که در آخرت به او گفته شود این نوع معنا نشاندهندهی فلسفه است.
ز جامی دیگرست این گونه اسرار
ندارد فلسفی با این سخن کار
هوش مصنوعی: این سخن از معرفتی عمیق و رازهایی خاص حکایت دارد که با نگاه سطحی و عقلانی نمیتوان به عمق آن پی برد. تنها کسانی که درک عمیقی از زندگی و حقیقت دارند میتوانند این نکات را درک کنند، و این مفاهیم در کلاسهای درس و با استدلالهای منطقی قابل فهم نیستند.
محقق این بچشم تیز بیند
دو عالم را بکل یک چیز بیند
هوش مصنوعی: کسی که با دقت و تیزبینی به مسائل نگاه کند، میتواند دو جهان را در واقعیت واحدی ببیند.
همه عالم ببیند بند بوده
کند آن بند بوده جمله سوده
هوش مصنوعی: همه افراد جهان ببینند که آن که بندگی میکند، رها شده و آزاد است. این نشان میدهد که در بند بودن میتواند به معنای آزادی و راحتی باشد، در حالی که کسانی که خود را آزاد میدانند ممکن است در واقع در بند باشند.
دهد بر باد تا پیچش نماند
چو هیچی باشد او هیچش نماند
هوش مصنوعی: برخی از چیزها را که به باد میدهیم و رهایشان میکنیم، دیگر اثری از آنها نمیماند؛ به گونهای که اگر چیزی نداشته باشیم، آن هیچ هم از دست میرود.
کسی کین دید و چشمش این صفا یافت
بنور صدر عالم مصطفی یافت
هوش مصنوعی: کسی که این زیبایی را دید و چشمانش این روشنایی را تجربه کرد، به نور والای شخصیت بزرگترین عالم، پیامبر اسلام، دست یافت.
ز کونین ارشوی پاک و مجرد
نیاید راست بی نور محمد
هوش مصنوعی: از دنیا و آخرت، اگر چیز پاک و خالصی به وجود نیاید، بهراستی بدون نور محمد (ص) نمیتواند ظهور کند.
اگر راه محمد را چو خاکی
دو عالم خاک تو گردد ز پاکی
هوش مصنوعی: اگر در مسیر محمد (ص) گام برداری، هر دو جهان برای تو خاک خواهد شد و این خاک به خاطر پاکیات خواهد بود.
ز قول فلسفی گو دور میباش
ز عقل و زیرکی مهجور میباش
هوش مصنوعی: از گفتههای عارفانه دور باش و از عقل و فکری که به آن وابستهاند، دوری کن.
بعقل ار نقش این اسرار بندی
میان گبرکان زنار بندی
هوش مصنوعی: اگر با عقل درباره این اسرار فکر کنی، میان کافران به دین، مانند زنجیری محکم وجود خواهد داشت.
ورای عقل چندان طول بیش است
که بعد وهم را در غور بیش است
هوش مصنوعی: فراتر از عقل، چیزهایی وجود دارد که به اندازهای عمیق و وسیع هستند که حتی تصورات و خیالات ما هم نمیتوانند به آن عمق برسند.
چو جز در زیرکی نبود ترا دست
ز کوزه آن تراود کاندرو هست
هوش مصنوعی: اگر در زیرکی و هوش کمبود داشته باشی، از آن چیزی که در دست داری (مانند آب در کوزه) بهرهمند نخواهی شد.
بگویم اعتقاد خویش با تو
اگرچه کی شود این بیش باتو
هوش مصنوعی: میخواهم بگویم که به تو باور دارم، هرچند نمیدانم این گفتن تا چه اندازه ممکن است.
همان مذهب که مشتی پیرزن داشت
مرا آن مذهبست اینک سخن راست
هوش مصنوعی: من به آن دینی که یک مشت پیرزن داشت، پایبندم و حالا میخواهم حقیقت را بیان کنم.
بسی بشناس و چون من کرد عاجز
علی الحق این بود دین عجایز
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که اگر به طور کامل علم و شناختی از موضوع یا شخصی داشته باشی و در نهایت نتوانی به درستی عمل کنی، نشاندهنده ضعف و ناتوانی توست. بنابراین، همه آن آگاهیها چیزی بیشتر از یک نظارهگر بیعملی نیست و در نهایت، حقیقت دین یا اعتقاد به شما بیفایده خواهد بود.
بکل آن پیرزن دادست اقرار
ترا در ره بهر جزویست انکار
هوش مصنوعی: این یک بیت از شعرهای حافظ است و به طور کلی بیان میکند که آن زن سندار، بهطور کامل اعتراف کرده است، اما در مسیر تصدیق برخی جزئیات، با انکار مواجه میشود. این نشاندهنده پیچیدگیهای روابط انسانی و چالشهای بیان حقیقت است.
چو تو بی علت چون و چرایی
اگر آیی تو بی علت نیایی
هوش مصنوعی: اگر تو بدون دلیل و توضیحی به سمت من بیایی، نشان میدهد که حرفی برای گفتن نداری و دلیل خاصی برای آمدنت نیست.
حاشیه ها
1389/12/16 02:03
دکتر وکیلی
بیت 22: نبودی بود بودی کان شنودی
از نسخه چاپ اندیشه گستر
بیت 24: ترا چون از بلی گفتن خبر نیست. مصحح :خودم
با توجه به بیت 22، این دو بیت اشاره است به آیه : الست بربکم، قالو بلی
1389/12/17 00:03
دکتر وکیلی
بیت40:بسی بشناس و چون من گرد عاجز
1396/04/23 14:06
هادی رسولی فر
سلام گنجور عزیز
لطفا این بیت رو :
ورای عقل چندان طول بیش است
که بعد و هم را در غور بیش است
به این اصلاح کنید :
ورای عقل چندان طور بیش است
که بعد و هم را در غور بیش است
طول در اینجا معنی نداره و هم وزن نیست
طور صحیح است
طور و غور
باسپاس فراوان از گنجور