بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
به ناموسی قوی میرفت آن شاه
یکی را دید خوش بنشسته در راه
بدو گفت ای نشسته بر زمین خوش
تو میخواهی که من باشی چنین خوش؟
چنان گفتا که من روشن نباشم
من آن خواهم که اصلاً من نباشم
هر آنگاهی که در تو من نماند
دوی در راه جان و تن نماند
اگر جان و تنت روشن شود زود
تنت جان گردد و جان تن شود زود
چو پشت آینه است آن تیرگی تن
ولی جان روی آینهست روشن
چو بزدایند پشت آینه پاک
شود هر دو یکی چه پاک و چه خاک
چو فردا رویها بعضی سیاه است
نه بعضی رویها مانند ماه است؟
چو پشت آینه چون روی گردد
یکی باشد اگر صد سوی گردد
کسی هرگز نگفت از دور آدم
مثال حشر تن به زین به عالم
ز حشرت نکته روشن بگویم
تو بشنو تا منت بی من بگویم
همه جسم تو هم امروز معناست
که جسم اینجا نماند زانکه دنیاست
ولی چون جسم بند جان گشاید
همه جسم تو اینجا جان نماید
همین جسمت بود اما منور
وگر بی طاعتی از جسم مگذر
شود معنی باطن جمله ظاهر
بلاشک این بود تبلی السرایر
محمد را چو جان تن بود و تن جان
سوی معراج شد با این و با آن
اگر گویی که تن دیدم که خاکست
تن خاکی چگونه جان پاکست؟
جوابت گویم اندر گور بنگر
تو خود کوری که گفت ای کور بنگر
به چشمت گور خشت و خاک درهست
به چشم دیگری روضه ست و حفرهست
کسی کاو روضه داند دید خاکی
چرا تن را نخواند جان پاکی
ولی تا در زمان و در مکانی
نیاری دید هرگز تن به جانی
بخش ۳ - الحکایه و التمثیل: بشب حلاج را دیدند در خواببخش ۵ - الحکایه و التمثیل: بپرسید از علی مردی دل افروز
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به ناموسی قوی میرفت آن شاه
یکی را دید خوش بنشسته در راه
هوش مصنوعی: شاه با اقتدار و عظمت خود در حال گذر بود که ناگهان چشمش به کسی افتاد که به طرز دلنشینی در کنار راه نشسته بود.
بدو گفت ای نشسته بر زمین خوش
تو میخواهی که من باشی چنین خوش؟
هوش مصنوعی: به او گفت: ای کسی که بر روی زمین نشستهای، آیا تو میخواهی که من نیز مانند تو اینقدر شاد و خوشبخت باشم؟
چنان گفتا که من روشن نباشم
من آن خواهم که اصلاً من نباشم
هوش مصنوعی: او میگوید که اگر نمیتواند به روشنی و وضوح زندگی کند، بهتر است که به کلی وجود نداشته باشد.
هر آنگاهی که در تو من نماند
دوی در راه جان و تن نماند
هوش مصنوعی: هر زمانی که محبت و عشق تو در دل من باقی نماند، جان و بدن من نیز در مسیر زندگی بیمعنا خواهد شد.
اگر جان و تنت روشن شود زود
تنت جان گردد و جان تن شود زود
هوش مصنوعی: اگر روح و وجودت پر از نور و روشنی شود، به سرعت بدن تو زنده و جاندار خواهد شد و روح تو نیز به زندگی بهتر و پرنشاطتری دست خواهد یافت.
چو پشت آینه است آن تیرگی تن
ولی جان روی آینهست روشن
هوش مصنوعی: تن همچون پشت آینهای تاریک است، اما جان مانند روی آینهای روشن و شفاف میباشد.
چو بزدایند پشت آینه پاک
شود هر دو یکی چه پاک و چه خاک
هوش مصنوعی: وقتی که پسِ آینه را پاک کنند، هر دو (آینه و پشت آن) یکی میشوند؛ چه پاک باشد و چه خاکی.
چو فردا رویها بعضی سیاه است
نه بعضی رویها مانند ماه است؟
هوش مصنوعی: آیا فردا برخی چهرهها تاریک خواهند بود و برخی دیگر مانند ماه درخشان و روشن؟
چو پشت آینه چون روی گردد
یکی باشد اگر صد سوی گردد
هوش مصنوعی: اگر پشت آینه را ببینی و سپس به سمت جلو نگاه کنی، در نهایت هر دو تصویر یکی خواهد بود، حتی اگر به چندین سمت نگاه کنی.
کسی هرگز نگفت از دور آدم
مثال حشر تن به زین به عالم
هوش مصنوعی: هیچکس هرگز نگفته است که انسان وقتی دور باشد، مانند آدمی در روز قیامت (در حشر) به این شکل و صورت به دنیا میآید.
ز حشرت نکته روشن بگویم
تو بشنو تا منت بی من بگویم
هوش مصنوعی: از دنیای حشرات نکتهای روشن و واضح را برایت شرح میدهم، تو با دقت گوش کن تا من هم بتوانم از تو خواستهای داشته باشم.
همه جسم تو هم امروز معناست
که جسم اینجا نماند زانکه دنیاست
هوش مصنوعی: تمام وجود تو امروز فقط درک و معنا دارد؛ چرا که جسم و جهان ماندنی نیستند.
ولی چون جسم بند جان گشاید
همه جسم تو اینجا جان نماید
هوش مصنوعی: زمانی که جسم از قید جان آزاد شود، تمام وجود تو در اینجا خود را به نمایش میگذارد.
همین جسمت بود اما منور
وگر بی طاعتی از جسم مگذر
هوش مصنوعی: این بدن تو بود، اما نورانی و خالی از ناپاکی. اگر عقیدهات نادرست باشد، از جسم خود فاصله نگیر.
شود معنی باطن جمله ظاهر
بلاشک این بود تبلی السرایر
هوش مصنوعی: هر چیزی در واقعیت و باطن خود، به یک معنا میرسد و این به یقین نشاندهنده حقیقتی است که از موضوعات پنهان خبر میدهد.
محمد را چو جان تن بود و تن جان
سوی معراج شد با این و با آن
هوش مصنوعی: محمد، همانگونه که جان برای بدن ضروری است، به معراج رفت و این سفر آسمانی را با همراهی و یاری دیگران انجام داد.
اگر گویی که تن دیدم که خاکست
تن خاکی چگونه جان پاکست؟
هوش مصنوعی: اگر بگویی که جسم را دیدم که از خاک تشکیل شده، پس چگونه ممکن است که روحی پاک در این جسم خاکی وجود داشته باشد؟
جوابت گویم اندر گور بنگر
تو خود کوری که گفت ای کور بنگر
هوش مصنوعی: من به تو پاسخ میدهم که اگر به آنجا رفته و مشاهده کنی، خودت خواهی فهمید که کوران باید ببینند.
به چشمت گور خشت و خاک درهست
به چشم دیگری روضه ست و حفرهست
هوش مصنوعی: چشمان تو برای من مانند یک گوری است که پر از خشت و خاک است، اما برای دیگران چشمان تو به مانند باغی زیبا و جایی سرسبز محسوب میشود.
کسی کاو روضه داند دید خاکی
چرا تن را نخواند جان پاکی
هوش مصنوعی: اگر کسی به بهشت و زیباییهای آن آگاه باشد، چرا باید به تن خاکی خود توجه کند و جان پاکش را نادیده بگیرد؟
ولی تا در زمان و در مکانی
نیاری دید هرگز تن به جانی
هوش مصنوعی: به این معناست که تا زمانی که در شرایط و موقعیتی مناسب نباشی، هرگز نمیتوانی تجربهای عمیق یا جدی از زندگی را به دست بیاوری.