گنجور

بخش ۷ - الحکایه و التمثیل

شنودم من از آن داننده استاد
که چون عبادی اندر نزع افتاد
درآمد پیش او عباسه ناگاه
ز پای افتاده دیدش بر سر راه
ز سیلاب اجل مدهوش گشته
ز پاسخ بلبلش خاموش گشته
بدو گفت ای لطیف نغز گفتار
زفانت در سخن گفتن شکر بار
تو تا پیش سخن‌گویان نشستی
همه دست سخن‌گویان ببستی
چرا گشتی چنین خاموش بیکار ؟
چو بود آن حرص بسیارت به گفتار

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنودم من از آن داننده استاد
که چون عبادی اندر نزع افتاد
هوش مصنوعی: من از استاد دانایی شنیده‌ام که وقتی عبادی در حال مبارزه یا درگیری باشد، چگونه باید عمل کند.
درآمد پیش او عباسه ناگاه
ز پای افتاده دیدش بر سر راه
هوش مصنوعی: عباس ناگهان در مقابل او حاضر شد و او را از دور مشاهده کرد که به زمین افتاده است.
ز سیلاب اجل مدهوش گشته
ز پاسخ بلبلش خاموش گشته
هوش مصنوعی: از طوفان مرگ گیج و پریشان شده و به خاطر نداشتن پاسخ، بلبلش خاموش مانده است.
بدو گفت ای لطیف نغز گفتار
زفانت در سخن گفتن شکر بار
هوش مصنوعی: به او گفت: ای شخص با کلام زیبا و نرم، در سخنانت مانند عسل شیرینی وجود دارد.
تو تا پیش سخن‌گویان نشستی
همه دست سخن‌گویان ببستی
هوش مصنوعی: وقتی تو در کنار اهل سخن نشسته‌ای، همه افراد دیگر نمی‌توانند به راحتی صحبت کنند یا حرفی بزنند.
چرا گشتی چنین خاموش بیکار ؟
چو بود آن حرص بسیارت به گفتار
هوش مصنوعی: چرا این‌قدر ساکت و بی‌کار شده‌ای؟ وقتی که آن‌قدر حرص و اشتیاق زیادی برای صحبت کردن داری؟

حاشیه ها

1394/05/14 12:08
اصغر محمودآبادی

در مصرع دوم بیت اول عباسه عبادی تایپ شده لطفا تصحیح فرمایید