گنجور

بخش ۸ - الحکایه و التمثیل

بپرسیدم در آن دم از پدر من
که چونی؟ گفت چونم ای پسر من ؟
ز حیرت پای از سر می‌ندانم
دلم گم گشت دیگر می‌ندانم
نگردد این کمانِ کار‌دیده
به بازی چو من پیری کشیده
چنین دریا که عالم می‌کند نوش
ز چون من قطره‌ای برناورد جوش
بدو گفتم که چیزی گوی آخر
که سرگردان شدم چون گوی آخر
جوابم داد کای داننده فرزند
به فضل حق به هر بابی هنرمند
ز غفلت خود نماییدم همه عمر
چه گویم؟ ژاژ خاییدم همه عمر
بآخر دم چنین گفت آن نکوکار
خداوند محمد را نکو دار
پدر این گفت و مادر گفت آمین
وزان پس زو جدا شد جان شیرین
خدایا گفت این هر دو گرامی
به فضلت مهر بر نه بر تمامی
اگرچه گردنم زیر گناه است
دعای این دو پیرم حرز راهست
ببین یا رب دو پیر ناتوان را
بدیشان بخش جان این جوان را
تو آن پیر نکو دل را نکو دار
فروغ نور ایمان شمع او دار
در ایمان یافت موی او سپیدی
مدارش در سواد ناامیدی
به درگاه تو باز افتاده کارش
به فضل خویشتن ده زینهارش
در آن تنگی گورش همنفس باش
در آن زیر زمینش دست‌رس باش
کفن را حله گردان در بر او
بباران ابر رحمت بر سر او
چو با خاکی شد آن شخص ضعیفش
به پاکی باد بر جان شریفش
ز جان مصطفی نور علی نور
به جانش می‌رسان تا نفخه‌ی سور
گناهش عفو کن جانش قوی دار
به نور دین دلش را مستوی دار
خدایا پیش شاهان مرد مضطر
شود با تیغ و با کرباس هم بر
چو من دیدم که خلقانی که رفتند
همه یک تیغ در کرباس خفتند
تن من از کفن کرباس آورد
زفانم تیغ چون الماس آورد
کنون کرباس و تیغ آورده‌ام من
بسی داغ و دریغ آورده‌ام من
تو خواهی خوان و خواهی ران تو دانی
که گر رانی و گر خوانی توانی
سخن با دردتر زین کس ندیدست
کزین هر بیت خونی می‌چکیده‌ست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بپرسیدم در آن دم از پدر من
که چونی؟ گفت چونم ای پسر من ؟
هوش مصنوعی: در آن لحظه از پدرم پرسیدم که حالش چطور است. او پاسخ داد: «حال من چگونه است، پسرم؟»
ز حیرت پای از سر می‌ندانم
دلم گم گشت دیگر می‌ندانم
هوش مصنوعی: از شدت حیرت، نمی‌دانم که پایم کجاست و از کجا آمده‌ام، چون دلم گم شده و دیگر هیچ چیز را نمی‌دانم.
نگردد این کمانِ کار‌دیده
به بازی چو من پیری کشیده
هوش مصنوعی: این کمان که تجربه‌اش را دارد، مانند من که سال‌ها زندگی کرده‌ام، دیگر به بازی نخواهد آمد.
چنین دریا که عالم می‌کند نوش
ز چون من قطره‌ای برناورد جوش
هوش مصنوعی: این دریا که جهان را زنده و شاداب می‌کند، با وجود من که تنها قطره‌ای هستم، هیچ‌گونه حرکت و جوشی ایجاد نمی‌کند.
بدو گفتم که چیزی گوی آخر
که سرگردان شدم چون گوی آخر
هوش مصنوعی: به او گفتم که چیزی بگو، چرا که من مانند گوی آخر در بلاتکلیفی و سردرگمی به سر می‌برم.
جوابم داد کای داننده فرزند
به فضل حق به هر بابی هنرمند
هوش مصنوعی: جواب من را داد و گفت: ای دانشمند، به لطف خدا هر کسی در هر زمینه‌ای که دارد، هنرمند است.
ز غفلت خود نماییدم همه عمر
چه گویم؟ ژاژ خاییدم همه عمر
هوش مصنوعی: به خاطر بی‌توجهی‌ام، تمام عمر را به چه دلیلی صحبت کرده‌ام؟ فقط حرف‌های بی‌معنا زده‌ام و وقت خود را هدر داده‌ام.
بآخر دم چنین گفت آن نکوکار
خداوند محمد را نکو دار
هوش مصنوعی: در پایان گفتگو، آن شخص نیکوکار به خوبی از محمد یاد کرد و از دیگران خواست تا او را محترم بشمارند.
پدر این گفت و مادر گفت آمین
وزان پس زو جدا شد جان شیرین
هوش مصنوعی: پدر این جمله را گفت و مادر هم تأیید کرد و بعد از آن، روح شیرین از او جدا شد.
خدایا گفت این هر دو گرامی
به فضلت مهر بر نه بر تمامی
هوش مصنوعی: خدایا، این دو عزیز به خاطر بزرگی و فضلت، خواهان محبت تو هستند، نه به خاطر تمام نعمت‌هایی که به آنها بخشیده‌ای.
اگرچه گردنم زیر گناه است
دعای این دو پیرم حرز راهست
هوش مصنوعی: با وجود اینکه بار سنگینی از گناه بر گردنم هست، اما دعای این دو شخصیت بزرگ، سپری برای من در مسیر زندگی است.
ببین یا رب دو پیر ناتوان را
بدیشان بخش جان این جوان را
هوش مصنوعی: خداوندا، به دو پیر ناتوان نگاه کن و به آنان زندگی این جوان را عطا کن.
تو آن پیر نکو دل را نکو دار
فروغ نور ایمان شمع او دار
هوش مصنوعی: تو باید آن انسان باتجربه و نیکوکار را همواره به خوبی نگه‌داری، زیرا نور ایمان او مانند شمعی است که دیگران را روشن می‌کند.
در ایمان یافت موی او سپیدی
مدارش در سواد ناامیدی
هوش مصنوعی: او در ایمان خود داند که مویش سپید شده، اما نباید به ناامیدی و تاریکی دامن زنیم.
به درگاه تو باز افتاده کارش
به فضل خویشتن ده زینهارش
هوش مصنوعی: در مقابل تو ای عزیز، کار او به لطف و مهربانی تو ختم شده است؛ پس به او کمک کن تا از مشکلاتش رهایی یابد.
در آن تنگی گورش همنفس باش
در آن زیر زمینش دست‌رس باش
هوش مصنوعی: در آن محل تنگی که بدن در آن خواهد بود، با او همدلی کن و در زیر زمینش در دسترس باش.
کفن را حله گردان در بر او
بباران ابر رحمت بر سر او
هوش مصنوعی: کفن را مانند لباس بر او بپوشان و بر سرش باران رحمت ببار.
چو با خاکی شد آن شخص ضعیفش
به پاکی باد بر جان شریفش
هوش مصنوعی: وقتی آن شخص ضعیف به خاک سپرده شد، باد پاکی به جان نیکوی او می‌وزد.
ز جان مصطفی نور علی نور
به جانش می‌رسان تا نفخه‌ی سور
هوش مصنوعی: از روح پیامبر اسلام، نوری بر نور دیگر افزوده می‌شود تا او را به نفخۀ صور که به معنای دمیده‌شدن در صور است، برساند.
گناهش عفو کن جانش قوی دار
به نور دین دلش را مستوی دار
هوش مصنوعی: اشکال او را ببخش و به او قوت قلب بده. با نور دین، دلش را ثابت و آرام کن.
خدایا پیش شاهان مرد مضطر
شود با تیغ و با کرباس هم بر
هوش مصنوعی: اگر کسی دچار مشکل و اضطراب شود، در مقابل قدرت و ظلم شاهان مجبور است که به هر وسیله‌ای از جمله با شمشیر و یا پارچه پیکار کند.
چو من دیدم که خلقانی که رفتند
همه یک تیغ در کرباس خفتند
هوش مصنوعی: زمانی که من دیدم، افرادی که گذشته‌اند، همگی در یک وضعیت مشابه و نامناسب قرار گرفته‌اند.
تن من از کفن کرباس آورد
زفانم تیغ چون الماس آورد
هوش مصنوعی: بدن من از پارچه‌ای粗粗 کرباس پوشیده شده و زبانم مانند تیغی تیز و برنده است.
کنون کرباس و تیغ آورده‌ام من
بسی داغ و دریغ آورده‌ام من
هوش مصنوعی: اکنون من پارچه و چاقو آورده‌ام، چرا که من بسیاری از زخم‌ها و حسرت‌ها را با خود دارم.
تو خواهی خوان و خواهی ران تو دانی
که گر رانی و گر خوانی توانی
هوش مصنوعی: تو می‌توانی دعوت کنی یا دور کنی؛ خودت می‌دانی که اگر دور کنی یا دعوت کنی، باز هم می‌توانی این کار را انجام دهی.
سخن با دردتر زین کس ندیدست
کزین هر بیت خونی می‌چکیده‌ست
هوش مصنوعی: هیچ کس از این سخن، دردناک‌تر نتوانسته است بگوید، زیرا از هر بیت این شعر، خون می‌چکد.

حاشیه ها

1391/05/01 04:08
جواد

بیت هشتم نیم بیت دوم:
خداوند محمد را نکو داد شاید باید نکو دار باشد.

1395/09/01 23:12
Behrouz

اسرارنامه از بخش 11 به بعد هم از لحاظ معنوی و هم عمق و غنا افت میکند0 گویا شخص دیگری مابقی را سروده باشد0 البته این تنها احساس و نظرشخصی است0

1397/01/19 11:04
محمد مهدی دانشی

بیت هشتم مصراع دوم باید باشدخداوندا محمدرا نکو دار