گنجور

بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

مگر می‌رفت آن دیوانه دل شاد
فتادش چشم بر بقال استاد
بدو گفتا که ای مرد نکو نام
شکرداری سپید و مغز بادام
چنین گفتا که دارم هر دو بسیار
ولیکن تا پدید آید خریدار
بدو دیوانه گفت آخر کجایی
چرا آن هر دو خوش را خوش نخایی
اگر این هر دو بفروشی بصد ناز
ازین هر دو چه خوشتر می‌خری باز
بیک یک دم که در زیر دل و جانست
که می‌داند که چه اسرار پنهانست
هزاران بحر پر اسرار کامل
بیک دم می‌توانی کرد حاصل
ترا این پند بس در هر دو عالم
که برناید زجانت بی خدا دم
اگر تو باز داری پاس انفاس
بسلطانی رسانندت ازین پاس
خدا را یاد کن تا کی ز اشعار
خموشی پیشه کن تا کی ز گفتار
اگرچه شعر در حد کمالست
چو نیکو بنگری حیض الرجالست
یقین می‌دان که هر حرف از کتابت
بتست و بت بود بی شک حجابت
کنون بیدار شو از خواب مستی
رها کن بعد ازین این بت پرستی
دریغا فوت شد عمری که یک دم
اگر گویی به ارزد هر دو عالم
مرا گر عمر بایستی خریدن
نبودی یک زمانم آرمیدن
همه عمرم اگر یک دم بماندست
همی دانم که صد عالم بماندست
چرا چندین سخن می‌بایدم راند
چو می‌دانم که می بربایدم خواند
بگو چندین سخن کی رانمی من
اگر یک حرف بر خود خوانمی من
اگر بودی ازآنجا رنگ و بویم
نبودی رنگ و بوی گفت و گویم
دریغا کانچ دانستم نکردم
غم خود وقت کار خود نخوردم
اگر صد سال پویم راه دین را
ندانم کرد استغفار این را
گر استغفار یک یک دم کنم من
ندانم تا بعمری هم کنم من
ولیکن چون خداوند کریم است
ببخشد گرچه این جرمی عظیم است
عجب نیست ار بفضل جاودانی
بیک بیتم ببخشد رایگانی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مگر می‌رفت آن دیوانه دل شاد
فتادش چشم بر بقال استاد
هوش مصنوعی: آیا ممکن است آن آدم دیوانه، با دل شاد به کنار بقال برود و در آنجا به او نگاه کند؟
بدو گفتا که ای مرد نکو نام
شکرداری سپید و مغز بادام
هوش مصنوعی: به او گفتند: ای مرد خوش‌نام، تو مانند شکر شیرین و مغز بادام سفیدی.
چنین گفتا که دارم هر دو بسیار
ولیکن تا پدید آید خریدار
هوش مصنوعی: او گفت که چیزهای زیادی دارم، اما تا زمانی که خریدار پیدا نشود، چیزی از آن‌ها فایده‌ای نخواهد داشت.
بدو دیوانه گفت آخر کجایی
چرا آن هر دو خوش را خوش نخایی
هوش مصنوعی: او به دیوانه گفت: چرا آخر کجایی؟ چرا از آن دو خوشی که در دست داری، لذت نمی‌بری؟
اگر این هر دو بفروشی بصد ناز
ازین هر دو چه خوشتر می‌خری باز
هوش مصنوعی: اگر تو این دو چیز را به زیبایی بفروشی، از این دو چیز چه چیز بهتر و خوشحال‌کننده‌تری را دوباره می‌خری؟
بیک یک دم که در زیر دل و جانست
که می‌داند که چه اسرار پنهانست
هوش مصنوعی: این جملات به این معناست که در لحظه‌ای کوتاه، در دل و روح انسان، دانشی پنهان وجود دارد که می‌داند چه رازهایی در درون هست.
هزاران بحر پر اسرار کامل
بیک دم می‌توانی کرد حاصل
هوش مصنوعی: به طور خلاصه می‌توان گفت: در یک لحظه می‌توانی به تمامی دانش‌ها و رموز عمیق دست پیدا کنی.
ترا این پند بس در هر دو عالم
که برناید زجانت بی خدا دم
هوش مصنوعی: این نصیحت برای تو کافی است که در هیچ‌کدام از دو جهان، نفس تو بدون یاد خدا کشیده نخواهد شد.
اگر تو باز داری پاس انفاس
بسلطانی رسانندت ازین پاس
هوش مصنوعی: اگر تو مراقب نفس‌های خود باشی و آنها را به خوبی مدیریت کنی، به واسطه این مراقبت، دیگران هم تو را به مقام و سلطنت خواهند رساند.
خدا را یاد کن تا کی ز اشعار
خموشی پیشه کن تا کی ز گفتار
هوش مصنوعی: خدا را به یاد داشته باش و از سکوت و بی‌گفتاری دست بردار. چرا هنوز به این حالت ادامه می‌دهی؟
اگرچه شعر در حد کمالست
چو نیکو بنگری حیض الرجالست
هوش مصنوعی: شعر به خودی خود بسیار زیبا و کامل است، اما اگر به دقت نگاه کنی، نشانه‌هایی از ضعف و نقص در آن پیدا می‌شود.
یقین می‌دان که هر حرف از کتابت
بتست و بت بود بی شک حجابت
هوش مصنوعی: بدان که هر کلمه‌ای که از نوشته‌ات می‌آید، مانند مجسمه‌ای زیباست و حجاب آن بدون تردید باعث جذابیت و زیبایی‌اش می‌شود.
کنون بیدار شو از خواب مستی
رها کن بعد ازین این بت پرستی
هوش مصنوعی: حالا از خواب غفلت بیدار شو و از مستی خود خارج شو. از این به بعد، پرستش این بت را کنار بگذار.
دریغا فوت شد عمری که یک دم
اگر گویی به ارزد هر دو عالم
هوش مصنوعی: ای کاش عمرم تلف نشود، چرا که اگر فقط یک لحظه با یاد خدا سپری شود، ارزش هر دو جهان را دارد.
مرا گر عمر بایستی خریدن
نبودی یک زمانم آرمیدن
هوش مصنوعی: اگر زندگی‌ام اجازه می‌داد، هرگز نمی‌خواستم حتی برای لحظه‌ای از خواب بیدار شوم.
همه عمرم اگر یک دم بماندست
همی دانم که صد عالم بماندست
هوش مصنوعی: اگر تمام عمرم فقط یک لحظه بماند، می‌دانم که در آن لحظه، میلیون‌ها دنیا در درونش وجود دارد.
چرا چندین سخن می‌بایدم راند
چو می‌دانم که می بربایدم خواند
هوش مصنوعی: چرا باید سخن‌های زیادی بگویم وقتی می‌دانم که نوشیدنی مرا از دستم می‌رباید؟
بگو چندین سخن کی رانمی من
اگر یک حرف بر خود خوانمی من
هوش مصنوعی: بگو چقدر حرف می‌زنم، اگر یک کلمه هم برای خودم نگویم.
اگر بودی ازآنجا رنگ و بویم
نبودی رنگ و بوی گفت و گویم
هوش مصنوعی: اگر تو در آنجا بودی، من هیچ رنگ و بویی از وجود و حال خود نداشتم و صحبت‌هایم نیز بی‌معنا و dull می‌بود.
دریغا کانچ دانستم نکردم
غم خود وقت کار خود نخوردم
هوش مصنوعی: با کمال تاسف، هرچه که آموختم، در هنگام نیاز به آن، غم خود را نخوردم و به کار خود رسیدگی نکردم.
اگر صد سال پویم راه دین را
ندانم کرد استغفار این را
هوش مصنوعی: اگر صد سال در پی فهم دین باشم و در نهایت به حقیقتی نرسم، این استغفار (توبه و درخواست بخشش) چه فایده‌ای خواهد داشت؟
گر استغفار یک یک دم کنم من
ندانم تا بعمری هم کنم من
هوش مصنوعی: اگر هر لحظه از اشتباهاتم عذرخواهی کنم، نمی‌دانم تا چه زمانی باید این کار را ادامه دهم.
ولیکن چون خداوند کریم است
ببخشد گرچه این جرمی عظیم است
هوش مصنوعی: اما چون خداوند بزرگ و بخشنده است، ممکن است که او این گناه بزرگ را ببخشد.
عجب نیست ار بفضل جاودانی
بیک بیتم ببخشد رایگانی
هوش مصنوعی: عجیب نیست اگر کسی به خاطر لطف و کرم همیشگی‌اش، یک بیت شعر را به رایگان به من بدهد.