بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
مگر دیوانهٔ میشد براهی
سر خر دید بر پالیز گاهی
بدیشان گفت چون خر شد لگدکوب
چراست این استخوانش بر سر چوب
چنین گفتند کای پرسندهٔ راز
برای آنک دارد چشم بد باز
چو شد دیوانه زان معنی خبردار
بدیشان گفت ای مشتی جگرخوار
گر آنستی که این خر زنده بودی
بسی زین کار خر را خنده بودی
شما را مغز خر دادست ایام
از آنید این سر خر بسته بر دام
نداشت او زنده چوب از کون خود باز
چگونه مرده دارد چشم بد باز
برو دم درکش و تن زن چه گویی
چو چیزی می ندانی می چه جویی
مشو چون سایه در دنبال این کار
که ناید شمع را سایه پدیدار
تو خود سایه برین مفکن که خورشید
برای تو کند چون سایه جاوید
اگر تو پیش کار خویش آیی
ز خود خود را بلایی بیش آیی
وگر تو دم زنی از پرده بیرون
میان پردهٔ دل افکنی خون
مکش چندین کمان بر تیر تدبیر
که از تو بر تو میآید همان تیر
بخش ۲ - الحکایه و التمثیل: مگر بیمار شد آن تنگ دستیبخش ۴ - الحکایه و التمثیل: مگر آن روستایی بود دلتنگ
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مگر دیوانهٔ میشد براهی
سر خر دید بر پالیز گاهی
هوش مصنوعی: آیا ممکن است کسی به اندازهٔ یک دیوانه بیفتد که در مسیری ناهموار، سر خر را در باغزار ببیند؟
بدیشان گفت چون خر شد لگدکوب
چراست این استخوانش بر سر چوب
هوش مصنوعی: به آنها گفت چرا این استخوان بر سر چوب قرار گرفته، آیا به خاطر این است که مثل الاغ زیر لگد رفته است؟
چنین گفتند کای پرسندهٔ راز
برای آنک دارد چشم بد باز
هوش مصنوعی: گفتند ای کسی که در پی یافتن رازها هستی، برای کسی که نگاهی بد دارد، رازها را فاش نکن.
چو شد دیوانه زان معنی خبردار
بدیشان گفت ای مشتی جگرخوار
هوش مصنوعی: وقتی دیوانه از آن مفهوم آگاه شد، به آنان گفت: ای کسانی که جگر خوارید.
گر آنستی که این خر زنده بودی
بسی زین کار خر را خنده بودی
هوش مصنوعی: اگر تو همانی که این خر زنده است، به او توجه میکردی، مسلماً از این کار خندهات میگرفت.
شما را مغز خر دادست ایام
از آنید این سر خر بسته بر دام
هوش مصنوعی: شما مانند خرهایی هستید که سرشان به دام افتاده و به همین دلیل در قید و بند روزگار قرار گرفتهاید.
نداشت او زنده چوب از کون خود باز
چگونه مرده دارد چشم بد باز
هوش مصنوعی: او زنده است و از وجود خود چیزی نمیگیرد، پس چگونه میتواند مرده، چشمزخم را به خود بپذیرد؟
برو دم درکش و تن زن چه گویی
چو چیزی می ندانی می چه جویی
هوش مصنوعی: برو به در خانهاش و با او صحبت نکن، چون وقتی چیزی نمیدانی، چه نیازی به سوال کردن است؟
مشو چون سایه در دنبال این کار
که ناید شمع را سایه پدیدار
هوش مصنوعی: به دنبال چیزی نر برو که در آن فایدهای نیست، چون مانند سایهای خواهی بود که هیچ نوری نمیتواند آن را شفاف کند.
تو خود سایه برین مفکن که خورشید
برای تو کند چون سایه جاوید
هوش مصنوعی: تو خود را در سایهی پدیدهها محو نکن، زیرا خورشید برای تو همیشه سایهای پایدار و جاودانه میسازد.
اگر تو پیش کار خویش آیی
ز خود خود را بلایی بیش آیی
هوش مصنوعی: اگر در کارهای خود وارد شوی و به دقت و با جدیت عمل کنی، موفقیت و خوشبختی بیشتری برایت به ارمغان خواهد آمد.
وگر تو دم زنی از پرده بیرون
میان پردهٔ دل افکنی خون
هوش مصنوعی: اگر زبان به سخن بگشایی، رازی را فاش میکنی که دل را پر از درد و اندوه میکند.
مکش چندین کمان بر تیر تدبیر
که از تو بر تو میآید همان تیر
هوش مصنوعی: زیاد تلاش نکن که با تدبیر خود به نتیجه مطلوب برسی، زیرا همانند تیر و کمان، اثرات کارهایت به خودت برمیگردد.
حاشیه ها
1392/03/26 08:05
ناشناس
چنین گفتند کای پرسندهٔ زار
برای آنک دارد چشم بد باز
به نظر می رسد پرسنده راز صحیح باشد.
1392/03/26 13:05
امین کیخا
نه مخالفم زار همان معنی بیچاره را میدهد
معنی های دیگری هم دارد یکی همراه نزار میاید و دیگری در شعر مولانا با زیر امده گفته که زیر و زارم که شفیع کدکنی در تفسیر ان داستانی دارد
1399/09/01 18:12
بهزاد آریا
درود بر شما
پرسندۀ راز درست است.
چنین گفتند کای پرسندهٔ راز
برای آنک دارد چشم بد باز