بخش ۵ - الحکایه و التمثیل
بدان دیوانه گفت آن مرد مؤمن
که هر کو شد به کعبه گشت ایمن
فراوان تن زد آن دیوانه در راه
که تا در مکه آمد پیش درگاه
هنوز از کعبه پای او بدر بود
که بربودند دستارش ز سر زود
یکی اعرابیی را دید بی نور
که دستارش بتک میبرد از دور
زفان بگشاد آن مجنون به گفتار
که اینک ایمنی آمد پدیدار
چو دستارم ز سر بردند بر در
میان خانه خود کی ماندم سر
نشان ایمنی بر سر پدیدست
به خانه چون روم بر در پدیدست
ولی جایی که صد سر گوی راهست
چه جای امن دستار و کلاه است
هزاران سر برین در ذرهای نیست
هزاران بحر اینجا قطرهای نیست
هزاران جان نثار افتد بر آن سر
که بربایند دستارش بر آن در
تو تا بیرون نیایی از سرو پوست
نیابی ایمنی بر درگه دوست
ز تو تا هست باقی یک سر موی
یقین میدان که نبود ایمنی روی
نشان امن این ره بی شک اینست
شب معراج واترک نفسک اینست
اگر پیدا شوی حیران بمانی
وگر پنهان شوی پنهان بمانی
بخش ۴ - الحکایه و التمثیل: شنودم من که جایی بی دلی بودبخش ۶ - الحکایه و التمثیل: عزیزی گفت من عمری درین کار
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدان دیوانه گفت آن مرد مؤمن
که هر کو شد به کعبه گشت ایمن
هوش مصنوعی: بازیگر آن نشان میدهد که مرد مؤمن به دیوانهای میگوید، هر کسی که به کعبه برود، در امان خواهد بود.
فراوان تن زد آن دیوانه در راه
که تا در مکه آمد پیش درگاه
هوش مصنوعی: آن دیوانه به طور مکرر و با شور و شوق در مسیر حرکت کرد تا اینکه به دروازه مکه رسید.
هنوز از کعبه پای او بدر بود
که بربودند دستارش ز سر زود
هوش مصنوعی: او هنوز از کعبه دور نشده بود که دستارش را با عجله از سرش برداشتند.
یکی اعرابیی را دید بی نور
که دستارش بتک میبرد از دور
هوش مصنوعی: یک عربی را دید که بدون نور و روشنایی در حال تکان دادن دستار خود از دور بود.
زفان بگشاد آن مجنون به گفتار
که اینک ایمنی آمد پدیدار
هوش مصنوعی: مجنون به زبان آورد که حالا دیگر امنیت و آرامش نمایان شده است.
چو دستارم ز سر بردند بر در
میان خانه خود کی ماندم سر
هوش مصنوعی: وقتی که دستارم را از سر برداشتند، در آستانه خانهام دیگر چگونه میتوانستم سر پا بایستم؟
نشان ایمنی بر سر پدیدست
به خانه چون روم بر در پدیدست
هوش مصنوعی: وقتی به خانه میروم، نشانهی امنیت و آرامش را در درب آن میبینم.
ولی جایی که صد سر گوی راهست
چه جای امن دستار و کلاه است
هوش مصنوعی: جایی که خطر و اضطراب وجود دارد، دیگر جایی برای امنیت و آرامش مثل سرپناه و پوشش مناسب نیست.
هزاران سر برین در ذرهای نیست
هزاران بحر اینجا قطرهای نیست
هوش مصنوعی: هزاران سر در یک نقطه کوچک وجود ندارد و همچنین اینجا در این مکان، هیچ یک از دریاها فقط یک قطره نیستند.
هزاران جان نثار افتد بر آن سر
که بربایند دستارش بر آن در
هوش مصنوعی: اگر دستانی به چادر او دست دراز کنند، هزاران جان حاضرند که فدای آن سر شوند.
تو تا بیرون نیایی از سرو پوست
نیابی ایمنی بر درگه دوست
هوش مصنوعی: تا زمانی که از قامت و چهره خود فارغ نشوی، نمیتوانی در درگاه دوست به امنیت برسی.
ز تو تا هست باقی یک سر موی
یقین میدان که نبود ایمنی روی
هوش مصنوعی: تا زمانی که یک تار موی تو باقی است، به خوبی بدان که هیچ ایمنی در چهرهات وجود ندارد.
نشان امن این ره بی شک اینست
شب معراج واترک نفسک اینست
هوش مصنوعی: نشان امنیت در این راه بدون شک همین است که شب معراج، آرامش و سکوتی را برای نفس خود تجربه کنی.
اگر پیدا شوی حیران بمانی
وگر پنهان شوی پنهان بمانی
هوش مصنوعی: اگر ظاهر شوی، دچار شگفتی و سردرگمی خواهی شد و اگر خودت را پنهان کنی، همچنان در خفا باقی خواهی ماند.