گنجور

بخش ۳ - الحکایه و التمثیل

شنودم کز سلف درویش حالی
هوای قلیه‌ای بودش به سالی
چو سیمی دست داد آن مرد درویش
سوی قصاب راه آورد در پیش
مگر قصاب ناخوش زندگانی
بدادش گوشتی چو نان که دانی
چو پیر آن گوشت الحق نه چنان دید
سراسر یا جگر یا استخوان دید
جگر خود بود یکباره دگر خواست
که کار ما نیاید بی جگر راست
دل ما غرقهٔ خون شد به یک بار
چه می‌خواهند زین مشتی جگر خوار
نه ما را طاقت بارگران است
نه ما را برگ بی برگی جانست
چنان غم یار ما شد در غم یار
که نیست از کار غم ما را غم کار
اگر گردون به مرگ ما کند ساز
غم عشقش کفن از ما کند باز

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنودم کز سلف درویش حالی
هوای قلیه‌ای بودش به سالی
هوش مصنوعی: شنیدم که درویشی در گذشته آرزو و میل به قلیه‌ای داشت که سال‌ها در ذهنش بود.
چو سیمی دست داد آن مرد درویش
سوی قصاب راه آورد در پیش
هوش مصنوعی: مرد درویش به طرف قصاب رفت و دستانش به خوبی با سیم در ارتباط شد.
مگر قصاب ناخوش زندگانی
بدادش گوشتی چو نان که دانی
هوش مصنوعی: آیا ممکن است زندگی به دست قصابی ناخوش بخواهد که گوشتش را مانند نان به او بدهد؟
چو پیر آن گوشت الحق نه چنان دید
سراسر یا جگر یا استخوان دید
هوش مصنوعی: وقتی آن مرد سالخورده به گوشت نگاه می‌کند، فقط جزییات بی‌اهمیت مانند جگر یا استخوان را نمی‌بیند، بلکه به حقیقتی عمیق‌تر و کلی‌تر توجه دارد.
جگر خود بود یکباره دگر خواست
که کار ما نیاید بی جگر راست
هوش مصنوعی: یکباره دلش خواست که کارهایمان بدون دل و احساس پیش نرود.
دل ما غرقهٔ خون شد به یک بار
چه می‌خواهند زین مشتی جگر خوار
هوش مصنوعی: دل ما به یک‌باره پر از درد و اندوه شد. حالا نمی‌دانیم این جماعت چه می‌خواهند با این گروه که فقط به فکر آسیب زدن هستند.
نه ما را طاقت بارگران است
نه ما را برگ بی برگی جانست
هوش مصنوعی: ما نه می‌توانیم وزن سنگین بارها را تحمل کنیم و نه برای ما زندگی در بی‌برگی و بدون هدف ممکن است.
چنان غم یار ما شد در غم یار
که نیست از کار غم ما را غم کار
هوش مصنوعی: چنان غم یار ما در غم یارش عمیق شده است که دیگر از غم خودمان نیز غمگین نیستیم.
اگر گردون به مرگ ما کند ساز
غم عشقش کفن از ما کند باز
هوش مصنوعی: اگر آسمان به خاطر مرگ ما به اندوه و غم بیفتد، عشق او دوباره ما را زنده می‌کند.