گنجور

بخش ۹ - الحکایه و التمثیل

به منبر بر امامی نغز گفتار
ز هر نوعی سخن می‌گفت بسیار
یکی دیوانه گفتش می چه گویی‌؟
ز چندین گفت آخر می چه جویی‌؟
جوابش داد حالی مرد هشیار
که چل سال‌ست تا می‌گویم اسرار
به‌هر مجلس یکی غسلی بیارم
چنین مجلس چرا آخر ندارم
جوابش داد آن مجنون مفلس
که چل سال دگر می‌گوی مجلس
همی‌کن غسل و این اسرار می‌گوی
گهی قرآن و گه اخبار می‌گوی
چو سال تو رسد از چل به هشتاد
به نزدیک من آی آنگاه چون باد
کواره با خود آر ای دوغ‌خوار‌ه
که با دوغت کنم اندر کواره
به عمری این کواره بافتی تو
ولیکن دوغ در وی یافتی تو‌؟
سبد در آب داری می‌ندانی
سر اندر خواب داری می‌ندانی
بسی خورشید اندر دشت تابد
ولیکن دشت او را درنیابد
مرا صبر است تا این طبل پر باد
دریده گردد و بی بانگ و فریاد
اگر بینا شود چشمت به اسرار
نماند عالم و دیار و آثار

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به منبر بر امامی نغز گفتار
ز هر نوعی سخن می‌گفت بسیار
هوش مصنوعی: در محفل سخنرانی، امامی با زبان زیبا و دلنشین از انواع موضوعات متعدد سخن می‌گفت و به خوبی نظر شنوندگان را جلب می‌کرد.
یکی دیوانه گفتش می چه گویی‌؟
ز چندین گفت آخر می چه جویی‌؟
هوش مصنوعی: یک دیوانه از دیگری پرسید: "تو درباره می چه نظری داری؟" و در پاسخ به خودش گفت: "از فراوانی گفته‌ها، واقعاً تو چه چیزی را درباره می جست‌وجو می‌کنی؟"
جوابش داد حالی مرد هشیار
که چل سال‌ست تا می‌گویم اسرار
هوش مصنوعی: مردی با عقل و فهم بالا به او پاسخ داد که من چهل سال است که درباره رازها صحبت می‌کنم.
به‌هر مجلس یکی غسلی بیارم
چنین مجلس چرا آخر ندارم
هوش مصنوعی: هر بار که به تجمعی می‌روم، باید یکی از این غصه‌ها و دردهای خود را با خود ببرم، اما نمی‌دانم این وضعیت تا کی ادامه خواهد داشت.
جوابش داد آن مجنون مفلس
که چل سال دگر می‌گوی مجلس
هوش مصنوعی: مجنون بی‌پول، به او پاسخ داد که چهل سال دیگر هم در مجلس سخن می‌گوید.
همی‌کن غسل و این اسرار می‌گوی
گهی قرآن و گه اخبار می‌گوی
هوش مصنوعی: شما در حال تطهیر خود هستید و همزمان به بیان رازهایی می‌پردازید که گاهی به قرآن اشاره می‌کنید و گاهی از اخبار سخن می‌گویید.
چو سال تو رسد از چل به هشتاد
به نزدیک من آی آنگاه چون باد
هوش مصنوعی: زمانی که عمری به هشتاد سالگی برسی، نزد من بیا؛ آن‌گاه مانند باد آزاد و سبک‌بال خواهی بود.
کواره با خود آر ای دوغ‌خوار‌ه
که با دوغت کنم اندر کواره
هوش مصنوعی: ای دوجوش‌گیر، با خودت دوغی را بیاور که با دوغت در کواره‌ای که دارم، کاری کنم.
به عمری این کواره بافتی تو
ولیکن دوغ در وی یافتی تو‌؟
هوش مصنوعی: تو عمری تلاش کردی تا این کواره را بسازی، اما در پایان متوجه شدی که در آن چیزی غیر از دوغ وجود ندارد.
سبد در آب داری می‌ندانی
سر اندر خواب داری می‌ندانی
هوش مصنوعی: کلیه چیزهایی که به نظر می‌رسد در حال از دست رفتن هستند، در واقع به خواب رفته‌اند و تو به آنها توجه نمی‌کنی. در عوض، ممکن است در یک وضعیت بی‌تفاوتی زندگی کنی و از واقعیت‌های موجود غافل باشی.
بسی خورشید اندر دشت تابد
ولیکن دشت او را درنیابد
هوش مصنوعی: خورشید در دشت به وفور می‌تابد، اما دشت نمی‌تواند از آن بهره‌برداری کند یا آن را درک کند.
مرا صبر است تا این طبل پر باد
دریده گردد و بی بانگ و فریاد
هوش مصنوعی: من آرامش دارم تا این طبل بزرگ که پر از باد است پاره شود و بدون هیچ صدا و فریادی بماند.
اگر بینا شود چشمت به اسرار
نماند عالم و دیار و آثار
هوش مصنوعی: اگر چشمانت به فهم عمیق و واقعیات دنیا باز شود، دیگر هیچ چیز از این عالم و آثارش برایت پنهان نخواهد ماند.