گنجور

بخش ۵ - الحکایه و التمثیل

حکیمی را یکی زر در بدل زد
حکیم اندر حق او این مثل زد
که در دامت چنان آرم به مردی
که بر یک جست دَه گَردَم بگردی
زهی هیبت که گردون یک اثر دید
که بر یک جست چندینی بگردید
اگر صد قرن دیگر زود گردد
چو از دود‌ی‌ست هم در دود گردد
جهان را گر فراز و گر فرود‌ست
گل تیره‌ست یا دود کبود‌ست
فلک گر دیر گر زود است گردان
میان این گل و دود‌ست گردان
بدین پُر‌قوتی که‌افلاک گردد
کجا از بهر مشتی خاک گردد
چنین جرمی عظیم القدر ای دوست
نگردد از پی مشتی رگ و پوست
چنین دریا به ما عاجز نگردد
ز بهر شبنمی هرگز نگردد
مگس پنداشت کان قصاب دمساز
برای او درِ دکان کند باز
چه می‌گویم عجب نیست از خدایی
که بهر دانه راند آسیابی
فلک گردان ز بهر جان پاک است
نه از بهر کفی آبست و خاک است
قدم در نه درین ره همچو مردان
که خدمت کار تو‌ست این چرخ گردان
ولیکن روزکی چندی جهان‌دار
درین حبس زمین کردت گرفتار
که تا چون بگذری زین حبس فانی
تمامت قدر آن گلشن بدانی
از آن کانی که جان‌ها گوهر اوست
فلک از دیر‌گه خاک در اوست
فلک در جنب آن کان اصل گردیست
که آن کان را فلک چون لاژوردی‌ست
چو در فهم گهر جان می‌کنی تو
چگونه فهم آن کان می‌کنی تو
بسی کوکب که بر چرخ برین است
صد و ده بار مهتر از زمین است
بباید سی هزاران سال از آغاز
که تا هر یک به‌جای خود رسد باز
اگر سنگی بیندازی از افلاک
به پانصد سال افتد بر سر خاک
زمین در جنب این نه سقف مینا
چو خشخاشی بود بر روی دریا
ببین تا تو ازین خشخاش چندی
سزد گر بر بروت خود بخندی
چو خشخاشی همی‌پوشی تو از ناز
کجا یابی تو این خشخاش را باز‌؟
تو زین خشخاش کی آگاه گردی
که سی سوراخ در خشخاش کردی
ازین نُه چار‌طاق ِ پر ستاره
به تو نرسد مگر لختی نظاره

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1396/08/29 21:10
مختاری

1_زمین در جنب این نه طاق خضراصحیح تر است
2_تو خود را بین کزین خشخاش چندی صحیح تر است

1396/09/18 09:12
کریم زمانی

زمین در جنب این هفت طاق مینا؛ درست است به استناد ثم استوی الی السّماء فسوّاهن سبع السّوات

1396/09/18 09:12
کریم زمانی

زمین در جنب این هفت طاق مینا؛ درست است، به استناد آیه 29 سوره بقره: ثم استوی الی السّماء فسوّاهن سبع السّوات

1396/10/03 13:01
رضا

جهان در زیر این نه طاق مینا چوخشخاشی بود در قعر دریا
تو خود بنگر کزین خشخاش چندی سزد گربر بروت خود بخندی

1397/09/20 08:12
amir.v

جهان در جو این افلاک مینا
چو خشخاشی بود بروی دریا
تو خود بنگر کز این خشخاش چندی
سزد تا بر غرور خود بخندی

1397/10/29 21:12
محمد

سلام
به نظر می رسد که بیت هشتم به صورت زیر صحیح باشد.
چنین جرمی عظیم القدر ای دوست
نگردد از پی مشتی رگ و پوست

1398/06/25 18:08
نامدار

عظیم القدر ای دوست
و شبنمی. لطفا اصلاح بفرمایید

1398/06/26 23:08
نامدار

همچنین مصرع
چه می‌گویم عجب نیست از خدایی اشکال وزن دارد
شاید اینطور باشد:
چه می‌گویم عجب نی از خدایی
مفاعیلن مفاعیلن فعولن

1399/02/24 08:04
نیکزاد

بروت = سبیل

1399/08/24 13:10
ارس آرامی

درود دوستان همان
|چنین جرمی عظیم القداری دوست| صحیح است.

1399/10/15 09:01

به نظر می رسد که در این جا منظور «شبنم» بوده است که به صورت جدا گانه نوشته شده «شب نمی» که
معنی را عوض می کند و می بایستی «شبنمی» باشد.

1399/10/15 10:01

چنین دریا بما عاجز نگردد
ز بهر شب نمی هرگز نگردد

1400/02/24 07:04
اسماعیل شریفی

با سلام
تقاضا دارم دوبیت اول را برایم ترجمه و توضیح دهند.
با تشکر

1401/02/23 03:04
۱۴

زمین در جنب این نه تاق خضرا

 چو خشخاشی بود بر روی دریا    ، صحیح تر  است زیرا در کلمات خضرا و خشخاش همچنین کلمات ابیات دیگر حرف خ به حالت آرایه واج آرایی که همان صنعت بدیعی ترنم حروف یا نغمه حروف است وجود دارد و به زیبایی این بیت و ابیات دیگر می افزاید

1401/02/23 03:04
۱۴

در بیت ۲۲ ... نه تاق خضرا   کلمه تاق فارسی است و با حرف ت و به شکل  تاق. صحیح است

1401/02/23 04:04
۱۴

ببین تا توازین خشخاش چندی

سزد گر بر بروت خود بخندی

واج آرایی در حرف خ و ن دارد 

ضمنا نه تاق صحیح است و اشاره به نه فلک و نه مدار نجومی قدیم است که با اندکی تغییر همان  ۹ مدار سیاره منظومه شمسی کنونی است و چنانچه آن را هفت بخوانیم اختلال و سکته در وزن شعر به وجود می آید بنابراین نه تاق صحیح است

1401/02/23 04:04
۱۴

درباره معنی دو بیت اول 

حکیمی را یکی زر در بدل زد

حکیم اندر حق او این مثل زد 

یعنی فردی به حکیمی طلا (زر) هدیه داد و او هم این پند مانند طلا را با ذکر مثال گفت(آن امثال(مثال ها) در ابیات بعد است که درباره جهان و آسمان ها و غیره است ) 

(بَدَل ٍزد در اینجا یعنی هیچ را به طلا تبدیل‌ کرد یعنی هدیه داد)

که در دامت چنان آرم بمَردی

که بر یک جست ده گردم بگردی

یعنی من ( شاعر این ابیات ) چنان با مَردی و درستی و صداقت پند [ آن حکیم را ] برای تو می گویم  که تو بلافاصله (یک جَست )به پاداش این گفته و شعرم با جست و خیز (یک جَست ) و شادی و احترام به دور من بگردی و مرا عزیز کنی .

1401/02/23 04:04
۱۴

چنین جرمی عظیم القدر ، ای دوست

نگردد از پی مشتی رگ و پوست 

صحیح است و معنی بیت این است که ای دوست چنین جِرم و جسم عظیم القدر و گران بهائی ( اجرام و کرات آسمانی و افلاک ) نتیجه و خلق چند رگ و پوست کم ارزش انسان نیستند و [ پدید آورنده ای دیگر دارند ]

1403/01/01 18:04
داراب لایقی

زمین در گرد این افلاک مینا

چو خشخشاسیت روی اب دریا

براین خشخاش بنگر تا که چندی

سزد گر بر غرور خود بخندی

دکتر سیدرضا میرفندرسکی