برگردان به زبان ساده
حکیمی را یکی زر در بدل زد
حکیم اندر حق او این مثل زد
هوش مصنوعی: یک حکیم، برای یک پاسخ درست و منطقی، جواهر و ارزشی را در نظر میگیرد و دربارهی آن میگوید که هر چیزی را باید با توجه به واقعیتها و ارزشهایش بررسی کرد. هر چیزی که در زندگی داریم، باید با دقت و آگاهی تحلیل شود.
که در دامت چنان آرم به مردی
که بر یک جست دَه گَردَم بگردی
هوش مصنوعی: میگوید که ای کسی که به دام تو میافتم، چنانم کن که در یک جهش به دور خود بچرخم و همه چیز را به چرخش درآورم.
زهی هیبت که گردون یک اثر دید
که بر یک جست چندینی بگردید
هوش مصنوعی: چقدر شگفتانگیز است که آسمان اثری را مشاهده کرد که با یک حرکت کوچک، به گرد خود دور میچرخد.
اگر صد قرن دیگر زود گردد
چو از دودیست هم در دود گردد
هوش مصنوعی: اگرچه زمان به سرعت بگذرد و جهان تغییر کند، اما در نهایت، همه چیز به همان حالتی که شروع شده بود، برمیگردد و تغییرات فقط ظاهری هستند.
جهان را گر فراز و گر فرودست
گل تیرهست یا دود کبودست
هوش مصنوعی: دنیا هرچقدر هم که در بالا و پایین باشد، در نهایت یا غم و اندوهی وجود دارد یا مشکلات و بلایای دیگر.
فلک گر دیر گر زود است گردان
میان این گل و دودست گردان
هوش مصنوعی: زمان، چه دیر و چه زود، همیشه در حال تغییر و تحول است و در این میان، زیبایی و لذتهای زندگی مانند گل هستند، در حالی که مشکلات و سختیها شبیه به دود به چشم میآیند.
بدین پُرقوتی کهافلاک گردد
کجا از بهر مشتی خاک گردد
هوش مصنوعی: با این قدرتی که در آسمانها وجود دارد، چه نیازی به درگیری برای به دست آوردن یک مشت خاک است؟
چنین جرمی عظیم القدر ای دوست
نگردد از پی مشتی رگ و پوست
هوش مصنوعی: این کار بزرگ و سنگین، ای دوست، نمیتواند به خاطر چند رگ و پوست صورت بگیرد.
چنین دریا به ما عاجز نگردد
ز بهر شبنمی هرگز نگردد
هوش مصنوعی: دریا به خاطر یک قطره شبنم هرگز ناتوان نخواهد شد و همواره قدرت و عظمت خود را حفظ میکند.
مگس پنداشت کان قصاب دمساز
برای او درِ دکان کند باز
هوش مصنوعی: مگس فکر کرد که قصابی که با او همنشین است، در دکانش را برای او باز کرده است.
چه میگویم عجب نیست از خدایی
که بهر دانه راند آسیابی
هوش مصنوعی: عجبی ندارد که خدایی وجود دارد که برای هر دانهای، آسیابی را به حرکت درمیآورد.
فلک گردان ز بهر جان پاک است
نه از بهر کفی آبست و خاک است
هوش مصنوعی: آسمان و دنیای هستی به خاطر روح و جان پاک انسانها وجود دارد، نه برای تودهای از آب و خاک.
قدم در نه درین ره همچو مردان
که خدمت کار توست این چرخ گردان
هوش مصنوعی: در این راه قدم نگذار، بلکه مانند مردان عمل کن؛ چرا که این دنیا برای خدمت به تو در حال چرخش است.
ولیکن روزکی چندی جهاندار
درین حبس زمین کردت گرفتار
هوش مصنوعی: اما چند روزی، سرور جهان تو را در این زندان زمین اسیر کرده است.
که تا چون بگذری زین حبس فانی
تمامت قدر آن گلشن بدانی
هوش مصنوعی: زمانی که از این زندان دنیوی بگذری، باید تمام ارزش و زیبایی آن باغ بهشتی را درک کنی.
از آن کانی که جانها گوهر اوست
فلک از دیرگه خاک در اوست
هوش مصنوعی: از آن منبعی که روحها ارزش آن را دارند، آسمان از زمانهای قدیم در خاک آن قرار دارد.
فلک در جنب آن کان اصل گردیست
که آن کان را فلک چون لاژوردیست
هوش مصنوعی: آسمان در حرکت، همانند معادن گرانبهایی است که خود آسمان هم به زیبایی سنگ لاژورد میماند.
چو در فهم گهر جان میکنی تو
چگونه فهم آن کان میکنی تو
هوش مصنوعی: وقتی که در درک معنای عمیق و ارزشمند زندگی تلاش میکنی، چگونه میتوانی درک کنی منبع و اصالت آن را؟
بسی کوکب که بر چرخ برین است
صد و ده بار مهتر از زمین است
هوش مصنوعی: بسیاری از ستارهها در آسمان وجود دارند، اما هر یک از آنها نسبت به زمین ارزش و مقام بالاتری دارند.
بباید سی هزاران سال از آغاز
که تا هر یک بهجای خود رسد باز
هوش مصنوعی: سی هزار سال باید بگذرد تا هر چیزی به جای خود برسد و در جای صحیحش قرار گیرد.
اگر سنگی بیندازی از افلاک
به پانصد سال افتد بر سر خاک
هوش مصنوعی: اگر سنگی را از آسمان به پایین بیندازیم، این سنگ پس از پانصد سال به زمین میرسد.
زمین در جنب این نه سقف مینا
چو خشخاشی بود بر روی دریا
هوش مصنوعی: زمین در زیر این آسمان آبی همچون دانهای کوچک روی آب دریا به نظر میرسد.
ببین تا تو ازین خشخاش چندی
سزد گر بر بروت خود بخندی
هوش مصنوعی: نگاهی به این خشخاش بینداز و ببین آیا شایسته است که بر روی چهرهات لبخند بزنی.
چو خشخاشی همیپوشی تو از ناز
کجا یابی تو این خشخاش را باز؟
هوش مصنوعی: وقتی به خاطر ناز و دلرباییات، خود را مخفی میکنی، چگونه میتوانی این زیبایی خود را دوباره به نمایش بگذاری؟
تو زین خشخاش کی آگاه گردی
که سی سوراخ در خشخاش کردی
هوش مصنوعی: تو چگونه میتوانی از این گلهای کوچک آگاه شوی که هم اکنون در آنها نشانههای عمیق و نقصهایی وجود دارد؟
ازین نُه چارطاق ِ پر ستاره
به تو نرسد مگر لختی نظاره
هوش مصنوعی: از این آسمان پرستاره، هرگز چیزی به تو نمیرسد مگر اینکه کمی آن را تماشا کنی.
حاشیه ها
1_زمین در جنب این نه طاق خضراصحیح تر است
2_تو خود را بین کزین خشخاش چندی صحیح تر است
1396/09/18 09:12
کریم زمانی
زمین در جنب این هفت طاق مینا؛ درست است به استناد ثم استوی الی السّماء فسوّاهن سبع السّوات
1396/09/18 09:12
کریم زمانی
زمین در جنب این هفت طاق مینا؛ درست است، به استناد آیه 29 سوره بقره: ثم استوی الی السّماء فسوّاهن سبع السّوات
جهان در زیر این نه طاق مینا چوخشخاشی بود در قعر دریا
تو خود بنگر کزین خشخاش چندی سزد گربر بروت خود بخندی
جهان در جو این افلاک مینا
چو خشخاشی بود بروی دریا
تو خود بنگر کز این خشخاش چندی
سزد تا بر غرور خود بخندی
سلام
به نظر می رسد که بیت هشتم به صورت زیر صحیح باشد.
چنین جرمی عظیم القدر ای دوست
نگردد از پی مشتی رگ و پوست
عظیم القدر ای دوست
و شبنمی. لطفا اصلاح بفرمایید
همچنین مصرع
چه میگویم عجب نیست از خدایی اشکال وزن دارد
شاید اینطور باشد:
چه میگویم عجب نی از خدایی
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
1399/08/24 13:10
ارس آرامی
درود دوستان همان
|چنین جرمی عظیم القداری دوست| صحیح است.
به نظر می رسد که در این جا منظور «شبنم» بوده است که به صورت جدا گانه نوشته شده «شب نمی» که
معنی را عوض می کند و می بایستی «شبنمی» باشد.
چنین دریا بما عاجز نگردد
ز بهر شب نمی هرگز نگردد
1400/02/24 07:04
اسماعیل شریفی
با سلام
تقاضا دارم دوبیت اول را برایم ترجمه و توضیح دهند.
با تشکر
زمین در جنب این نه تاق خضرا
چو خشخاشی بود بر روی دریا ، صحیح تر است زیرا در کلمات خضرا و خشخاش همچنین کلمات ابیات دیگر حرف خ به حالت آرایه واج آرایی که همان صنعت بدیعی ترنم حروف یا نغمه حروف است وجود دارد و به زیبایی این بیت و ابیات دیگر می افزاید
در بیت ۲۲ ... نه تاق خضرا کلمه تاق فارسی است و با حرف ت و به شکل تاق. صحیح است
ببین تا توازین خشخاش چندی
سزد گر بر بروت خود بخندی
واج آرایی در حرف خ و ن دارد
ضمنا نه تاق صحیح است و اشاره به نه فلک و نه مدار نجومی قدیم است که با اندکی تغییر همان ۹ مدار سیاره منظومه شمسی کنونی است و چنانچه آن را هفت بخوانیم اختلال و سکته در وزن شعر به وجود می آید بنابراین نه تاق صحیح است
درباره معنی دو بیت اول
حکیمی را یکی زر در بدل زد
حکیم اندر حق او این مثل زد
یعنی فردی به حکیمی طلا (زر) هدیه داد و او هم این پند مانند طلا را با ذکر مثال گفت(آن امثال(مثال ها) در ابیات بعد است که درباره جهان و آسمان ها و غیره است )
(بَدَل ٍزد در اینجا یعنی هیچ را به طلا تبدیل کرد یعنی هدیه داد)
که در دامت چنان آرم بمَردی
که بر یک جست ده گردم بگردی
یعنی من ( شاعر این ابیات ) چنان با مَردی و درستی و صداقت پند [ آن حکیم را ] برای تو می گویم که تو بلافاصله (یک جَست )به پاداش این گفته و شعرم با جست و خیز (یک جَست ) و شادی و احترام به دور من بگردی و مرا عزیز کنی .
چنین جرمی عظیم القدر ، ای دوست
نگردد از پی مشتی رگ و پوست
صحیح است و معنی بیت این است که ای دوست چنین جِرم و جسم عظیم القدر و گران بهائی ( اجرام و کرات آسمانی و افلاک ) نتیجه و خلق چند رگ و پوست کم ارزش انسان نیستند و [ پدید آورنده ای دیگر دارند ]
1403/01/01 18:04
داراب لایقی
زمین در گرد این افلاک مینا
چو خشخشاسیت روی اب دریا
براین خشخاش بنگر تا که چندی
سزد گر بر غرور خود بخندی
دکتر سیدرضا میرفندرسکی