بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
یکی دیوانهای اِستاد در کوی
جهانی خلق میرفتند هر سوی
فغان برداشت این دیوانه ناگاه
که از یک سوی باید رفت و یک راه
به هر سویی چرا باید دویدن؟!
به صد سو هیچ جا نتوان رسیدن
تویی با یک دل ای مسکین و صد یار
به یک دل چون توانی کرد صد کار؟
چو در یکدل بوَد صدگونه کارت
تو صددل باش اندر عشقِ یارت
بخش ۱ - المقاله الثانی عشر: الا ای سر به غفلت در نهادهبخش ۳ - الحکایه و التمثیل: برِ محمود شد دیوانهای خوار
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی دیوانهای اِستاد در کوی
جهانی خلق میرفتند هر سوی
هوش مصنوعی: یک نفر دیوانه در خیابان ایستاده بود و مردم دنیا هر کدام به سویی میرفتند.
فغان برداشت این دیوانه ناگاه
که از یک سوی باید رفت و یک راه
هوش مصنوعی: این دیوانه ناگهان نالهای سر داد؛ زیرا متوجه شد که از یک طرف باید برود و تنها یک مسیر وجود دارد.
به هر سویی چرا باید دویدن؟!
به صد سو هیچ جا نتوان رسیدن
هوش مصنوعی: چرا باید دائم در حال دویدن باشیم؟ در هر مسیری که برویم، هیچگاه به جایی نخواهیم رسید.
تویی با یک دل ای مسکین و صد یار
به یک دل چون توانی کرد صد کار؟
هوش مصنوعی: تو فقط یک دل داری، ای بیچاره، اما صد دوست داری. با این حال چطور میتوانی کارهای زیاد را با یک دل انجام دهی؟
چو در یکدل بوَد صدگونه کارت
تو صددل باش اندر عشقِ یارت
هوش مصنوعی: زمانی که یک دل و یکنواخت نسبت به کارهای مختلف خود داری، بهتر است در عشق معشوقت با صد دل عشق بورزی.