بخش ۱ - المقاله الثانی عشر
الا ای سر به غفلت در نهاده
به دنیا دین خود بر باد داده
که گفتت داوری کن با فلک تو؟
جگر خون کن ز مشتی بینمک تو؟
ترا اندوه نان و جامه تا کی؟
ترا از نام و ننگ عامه تا کی؟
ز بس کهاندیشهٔ بیهوده کردی
نهاد خویش را فرسوده کردی
نهاد خویش قربان کن به تسلیم
به پیش این سخن بنشین به تعلیم
ز سر در ابجد معنی درآموز
ز نور شرع شمع دل برافروز
بسوزان نیمشب این سقف شبرنگ
برون پر زین کبوترخانهٔ تنگ
گر آید شربت غیبی به حلقت
نماند نیز نام و ننگ خلقت
تورا با مال دنیا دین بباید
چنانکت آن بباید این بباید
تو دین جویی دل از دنیا شده مست
ندانی کاین فراهم ندهدت دست
دل تو در دورویی شد گرفتار
تو ماندی زیر کوه عُجب و پندار
یکی رویت به دنیا کردهای تو
دگر رویت به دین آوردهای تو
به ترک این دورویی گوی آخر
یکی را بس بود یک روی آخر
دلت را از دو رویی شین باشد
که شر الناس ذوالوجهین باشد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
الا ای سر به غفلت در نهاده
به دنیا دین خود بر باد داده
هوش مصنوعی: ای کسی که در غفلت به دنیا مشغول هستی و دین خود را از دست دادهای، بیدار شو و به خود بیا.
که گفتت داوری کن با فلک تو؟
جگر خون کن ز مشتی بینمک تو؟
هوش مصنوعی: چه کسی به تو اجازه داده که با سرنوشت قضاوت کنی؟ تو فقط باعث درد و رنج من هستی و هیچ ارزشی نداری.
ترا اندوه نان و جامه تا کی؟
ترا از نام و ننگ عامه تا کی؟
هوش مصنوعی: چقدر باید به دغدغههای بنیادی مانند خوراک و پوشاک فکر کنی؟ چقدر باید نگران قضاوت دیگران و شهرت خود باشی؟
ز بس کهاندیشهٔ بیهوده کردی
نهاد خویش را فرسوده کردی
هوش مصنوعی: به خاطر افکار بیفایدهای که مدام در ذهنت میپرورانی، روح و وجودت را خراب کردهای.
نهاد خویش قربان کن به تسلیم
به پیش این سخن بنشین به تعلیم
هوش مصنوعی: خودت را به خاطر یادگیری و پیشرفت فدای پذیرش کن و برای یادگیری این نکته نشست کن.
ز سر در ابجد معنی درآموز
ز نور شرع شمع دل برافروز
ز سر یعنی از اول
بسوزان نیمشب این سقف شبرنگ
برون پر زین کبوترخانهٔ تنگ
هوش مصنوعی: این سخن به اشاره به شدت احساسات و هیجانات نویسنده است. او میخواهد تمام فضای تاریک و دلگیر را آتش بزند و بیرون براند، زیرا در این مکان کوچک و محدود، زندانی از کبوترها قرار دارد که نماد احساسات و آرزوهایش است. در واقع، او از این شب تاریک و تنگ میخواهد رهایی یابد و به نور و آزادی دست یابد.
گر آید شربت غیبی به حلقت
نماند نیز نام و ننگ خلقت
هوش مصنوعی: اگر بادهای از عالم غیب به تو برسد، دیگر نام و ننگ دنیا برایت مهم نخواهد بود.
تورا با مال دنیا دین بباید
چنانکت آن بباید این بباید
هوش مصنوعی: برای کسب دین و ایمان، نیازمند مال و دارایی دنیوی هستیم، به گونهای که هر یک از این دو به دیگری وابسته است.
تو دین جویی دل از دنیا شده مست
ندانی کاین فراهم ندهدت دست
هوش مصنوعی: تو در پی دین و حقیقت هستی و از دنیا دلسرد شدهای، اما نمیدانی که این سرشت دنیا به تو چیزی نمیدهد.
دل تو در دورویی شد گرفتار
تو ماندی زیر کوه عُجب و پندار
هوش مصنوعی: دل تو درگیر دوگانگی و تردید شده و تو در زیر بار سنگین خودپسندی و خیالپردازی باقی ماندهای.
یکی رویت به دنیا کردهای تو
دگر رویت به دین آوردهای تو
هوش مصنوعی: تو با زیباییات دنیای تازهای را به وجود آوردهای و حالا با همان زیبایی، روح و دین را متحول ساختهای.
به ترک این دورویی گوی آخر
یکی را بس بود یک روی آخر
هوش مصنوعی: ترک کردن این دو رویی و نفاق لازم است، زیرا در نهایت باید یک رویه و حقیقتی را انتخاب کرد.
دلت را از دو رویی شین باشد
که شر الناس ذوالوجهین باشد
هوش مصنوعی: دل خود را از نفاق و دو رویی پاک کن، زیرا بدترین مردم کسانی هستند که دو چهره دارند.