بخش ۱۱ - الحکایه و التمثیل
یکی از بایزید این شیوه درخواست
که هرچیزی که پنهانست و پیداست
ز عرش و فرش و کونین این همه چیست
همه گفتا منم چون مردم از زیست
هر آنگه کین نهاد او هم فروشد
همین عالم همان عالم فروشد
نماند هیچ اگر تو مینمانی
که تو هم این جهان هم آن جهانی
از آنگه باز کین عالم نهادند
بنا بر قالب آدم نهادند
نهادی بوالعجب داری تو در اصل
بلاسی کرده اندر اطلسی وصل
اگر صد قرن میگردی چو پرگار
نیاید وصل گاه تو پدیدار
اگر بر آسمان گر بر زمینی
جزین چیزی که میبینی نبینی
وگر در جوهرت چشمی شود باز
دو عالم بر تو افشانند از آغاز
در آن ساعت که آن چشم آیدت پیش
دو عالم در تو گم گردد تو در خویش
تویی آن جوهری گر میندانی
که برتر زین جهان و آن جهانی
بخش ۱۰ - الحکایه و التمثیل: یکی شاگرد احول داشت استادبخش ۱۲ - الحکایه و التمثیل: ز رب العزه اندر خواست داود
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی از بایزید این شیوه درخواست
که هرچیزی که پنهانست و پیداست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که یکی از شخصیتهای مهم در تاریخ تصوف و عرفان، به گونهای خاص درخواست میکند که هر آنچه که مخفی و نمایان است، به او نشان داده شود. به عبارت دیگر، او به دنبال شناخت کامل و حقیقت تمامی چیزهاست، هم آنچه که در ظاهر دیده میشود و هم آنچه که در باطن پنهان مانده است.
ز عرش و فرش و کونین این همه چیست
همه گفتا منم چون مردم از زیست
هوش مصنوعی: از آسمان و زمین و همه موجودات، این همه هستی چیست؟ همه پاسخ دادند: منم، چون انسان از زندگی است.
هر آنگه کین نهاد او هم فروشد
همین عالم همان عالم فروشد
هوش مصنوعی: هر زمانی که او برای انتقام و کینهتوزی اقدام کند، همین دنیا نیز به همین شکل از بین میرود.
نماند هیچ اگر تو مینمانی
که تو هم این جهان هم آن جهانی
هوش مصنوعی: اگر تو در این دنیا نمانی، هیچ چیزی باقی نخواهد ماند؛ چون تو خود هم در این دنیا و هم در جهان دیگر، وجود و اهمیت داری.
از آنگه باز کین عالم نهادند
بنا بر قالب آدم نهادند
هوش مصنوعی: از زمانی که این دنیا را ساختند، شکل و ساختار انسان را هم بنا نهادند.
نهادی بوالعجب داری تو در اصل
بلاسی کرده اندر اطلسی وصل
هوش مصنوعی: تو موجودی شگفتانگیز داری که در واقعیت، به طرزی عجیب به وصال زیبایی سپری شده است.
اگر صد قرن میگردی چو پرگار
نیاید وصل گاه تو پدیدار
هوش مصنوعی: اگر به مدت طولانی و بیوقفه هم جستجو کنی، باز هم نخواهی توانست زمان و مکان وصال را پیدا کنی.
اگر بر آسمان گر بر زمینی
جزین چیزی که میبینی نبینی
هوش مصنوعی: اگر در آسمان باشی یا روی زمین، جز آنچه که میبینی، هیچ چیز دیگری وجود ندارد.
وگر در جوهرت چشمی شود باز
دو عالم بر تو افشانند از آغاز
هوش مصنوعی: اگر در ذات تو نگاهی گشوده شود، دو جهان برای تو با شکوه و زیبایی از نخستین روز برافشایند.
در آن ساعت که آن چشم آیدت پیش
دو عالم در تو گم گردد تو در خویش
هوش مصنوعی: زمانی که آن چشم به تو نگاه کند، در برابر تمام دنیا برایت ناپدید میشود و خود را در عمق وجودت گم میکنی.
تویی آن جوهری گر میندانی
که برتر زین جهان و آن جهانی
هوش مصنوعی: تو آن وجود با ارزشی هستی که اگر خودت ندانسته باشی، از هر جهانی بالاتر و برتر هستی.