گنجور

بخش ۱۰ - الحکایه و التمثیل

یکی شاگرد احول داشت استاد
مگر شاگرد را جایی فرستاد
که ما را یک قرابه روغن آنجاست
بیاور زود آن شاگرد برخاست
چو آنجا شد که گفت و دیده بگماشت
قرابه چون دو دید احول عجب داشت
بر استاد آمد گفت ای پیر
دو می‌بینم قرابه من چه تدبیر
ز خشم استاد گفتش ای بد اختر
یکی بشکن دگر یک را بیاور
چو او در دیدن خود شک نمی‌دید
بشد این شکست آن یک نمی‌دید
اگر چیزی همی بینی تو جز خویش
توهم آن احول خویشی بیندیش
تو هر چیزی که می‌بینی تو آنی
ولی چون در غلط ماندی چه دانی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی شاگرد احول داشت استاد
مگر شاگرد را جایی فرستاد
هوش مصنوعی: استاد، شاگرد نابینای خود را به جایی فرستاد.
که ما را یک قرابه روغن آنجاست
بیاور زود آن شاگرد برخاست
هوش مصنوعی: بیایید زودتر یک قِرابه روغن را که آنجا هست بیاوریم، که این شاگرد هم به خاطر درخواست ما برای آوردن آن سریعاً بلند شده است.
چو آنجا شد که گفت و دیده بگماشت
قرابه چون دو دید احول عجب داشت
هوش مصنوعی: وقتی به آنجا رسید که صحبت کرد و چشمش را بر دو قرابه دوخته بود، در آن حال که هر دو دیدش به شکل عجیبی بود.
بر استاد آمد گفت ای پیر
دو می‌بینم قرابه من چه تدبیر
هوش مصنوعی: مردی به استاد پیرش مراجعه کرد و گفت که دو نوع شراب می‌بیند و از او خواست تا درباره‌اش برایش توضیح دهد و راهنمایی‌اش کند.
ز خشم استاد گفتش ای بد اختر
یکی بشکن دگر یک را بیاور
هوش مصنوعی: از روی خشم استاد به او گفت: "ای بدشانس، یکی را بشکن و یکی دیگر را برای من بیاور."
چو او در دیدن خود شک نمی‌دید
بشد این شکست آن یک نمی‌دید
هوش مصنوعی: وقتی او در مشاهده خودش هیچ تردیدی نداشت، این جدایی و شکست برای او نمایان نبود.
اگر چیزی همی بینی تو جز خویش
توهم آن احول خویشی بیندیش
هوش مصنوعی: اگر چیزی را می‌بینی، جز خودت نبین. نظر تو درباره‌ی آنچه می‌بینی، بازتابی از درون خودت است.
تو هر چیزی که می‌بینی تو آنی
ولی چون در غلط ماندی چه دانی
هوش مصنوعی: هر چیزی را که می‌بینی، تو خود آن هستی، ولی چون در اشتباه و غفلت به سر می‌بری، چگونه می‌توانی این را درک کنی؟