بخش ۵ - الحکایه و التمثیل
توکل کردهای کار اوفتاده
بهجای آورد چل حج پیاده
مگر در حج آخر با خبر بود
گذر کردش بخاطر این خطر زود
که چل حج پیاده کردهام من
به انصافی بسی خون خوردهام من
چو دید آن عجب در خود مرد برخاست
منادی کرد در مکه چپ و راست
که چل حجِ پیاده این ستمکار
به نانی میفروشد کو خریدار؟!
فروخت آخر به نانی و به سگ داد
یکی پیر از پسش در رفت چون باد
زدش محکم قفایی و بدو گفت
که ای خر این زمان چون خر فروخفت
تو گر چل حج به نانی میفروشی
قوی میآیدت چندین چه جوشی
که آدم هشت جنت جمله پر نور
به دو گندم بداد از پیش من دور
نگه کن ای ز نامردی مرایی
که تا مردان کجا و تو کجایی
تو گویی من بگویم ترک این کار
ولی وقتی که وقت آید پدیدار
گر اکنون ترک کار خویش گیرم
بسی بی برگی اندر پیش گیرم
نمیگویم که ترک کار خود کن
ولیکن هم نمیگویم که بد کن
بجز وی این زمان تخمی نکو کار
که تا آنگه که کل گردی نکوکار
تو هر طاعت که این ساعت توانی
بجای آور کزین هم باز مانی
بخش ۴ - الحکایه و التمثیل: شنود آن روستایی این سخن راستبخش ۶ - الحکایه و التمثیل: یکی بر خُم نشست و خویش خم ساخت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
توکل کردهای کار اوفتاده
بهجای آورد چل حج پیاده
هوش مصنوعی: تو به خدا اعتماد کردهای و به همین خاطر در کاری که انجامش دشوار بود، به درستی و استقامت پیش رفتهای، مانند کسی که با پای پیاده برای انجام حج خود را به مقصد میرساند.
مگر در حج آخر با خبر بود
گذر کردش بخاطر این خطر زود
هوش مصنوعی: شاید در آخرین حجش از این خطر مطلع بود که به خاطر آن به سرعت عبور کرد.
که چل حج پیاده کردهام من
به انصافی بسی خون خوردهام من
هوش مصنوعی: من برای رسیدن به حقایق، بارها و بارها راهی طولانی و دشوار را پیاده طی کردهام و در این راه، سختیها و مشکلات زیادی را متحمل شدهام.
چو دید آن عجب در خود مرد برخاست
منادی کرد در مکه چپ و راست
هوش مصنوعی: وقتی که آن شگفتی را در خود دید، مردی از جا برخاست و در مکه به صدای بلند اعلام کرد.
که چل حجِ پیاده این ستمکار
به نانی میفروشد کو خریدار؟!
هوش مصنوعی: شخصی با ظلم و ستم، زندگیاش را بر سر نانی میفروشد و از آن میان میپرسد که چه کسی خواهان این زندگی پر زحمت است؟
فروخت آخر به نانی و به سگ داد
یکی پیر از پسش در رفت چون باد
هوش مصنوعی: در نهایت، مردی پیر چیزی را که داشت، به نان فروخت و آن را به سگی داد. سپس او به سرعت از آنجا رفت، مانند بادی که به آرامی میوزد.
زدش محکم قفایی و بدو گفت
که ای خر این زمان چون خر فروخفت
هوش مصنوعی: او ضربهای محکم به او زد و گفت: «ای بیخود، حالا مثل یک الاغ خوابیدهای!»
تو گر چل حج به نانی میفروشی
قوی میآیدت چندین چه جوشی
هوش مصنوعی: اگر برای یک تکه نان، به کعبه سفر کنی و آنجا چندین قدرت و شوق را کسب کنی، به راستی که ارزشش را دارد.
که آدم هشت جنت جمله پر نور
به دو گندم بداد از پیش من دور
هوش مصنوعی: آدم در بهشت، تمام نعمتها و روشنیها را به دو دانه گندم تقدیم کرد و از من فاصله گرفت.
نگه کن ای ز نامردی مرایی
که تا مردان کجا و تو کجایی
هوش مصنوعی: به خودت نگاه کن و بفهم که به خاطر نامردیات کجا ایستادهای، در حالی که مردان واقعی در چه جایگاهی قرار دارند.
تو گویی من بگویم ترک این کار
ولی وقتی که وقت آید پدیدار
هوش مصنوعی: انگار من بگویم که از این کار دست بکش، اما وقتی زمانش فرا برسد، دوباره خود را نشان میدهد.
گر اکنون ترک کار خویش گیرم
بسی بی برگی اندر پیش گیرم
هوش مصنوعی: اگر حالا از کار خود دست بکشم، در پیش رو خیلی بیثمر و بیفایده میشوم.
نمیگویم که ترک کار خود کن
ولیکن هم نمیگویم که بد کن
هوش مصنوعی: من نمیگویم که مسئولیتهایت را رها کن، اما همچنین نمیگویم که کارهای نادرستی انجام بده.
بجز وی این زمان تخمی نکو کار
که تا آنگه که کل گردی نکوکار
هوش مصنوعی: غیر از او در حال حاضر کسی نیست که به کارهای خوب مشغول باشد، چون تا زمانی که به خوبی عمل نکنی، نمیتوانی به موفقیت برسی.
تو هر طاعت که این ساعت توانی
بجای آور کزین هم باز مانی
هوش مصنوعی: هر زمانی که میتوانی به انجام کارهای نیک بپردازی، همین حالا اقدام کن، زیرا ممکن است فرصتی برایت باقی نماند.
حاشیه ها
1390/11/04 00:02
حامد
توکل کردهای ، کار اوفتاده
بجای آورد چل حجِّ پیاده
1391/03/31 07:05
مهران بیغمی
بیت آخر "باز مانی " صحیح است