گنجور

بخش ۲۴

بتو این سر مشکل باز گویم
ز عشق و منزل او راز گویم
مقام عشق باشد در همه جا
و از او خالی نباشد هیچ مأوا
مقام او زمین و آسمانست
مقام او فراز لامکانست
مقام او بود اندر دل و جان
بنور عشق باشد زنده انسان
بهر جائی که باشی درحضور است
ولی نادان ز سر عشق دور است
ز سر او اگر آگاه باشی
بهر دو کون بیشک شاه باشی
چو منزل اندرون جان کند عشق
هزاران خانمان ویران کند عشق
بجز عشق از درون جان بدر کن
بسوی قرب وحدت تو گذر کن
بشوقش ساز ویران خانهٔ تن
دو عالم را تو پشت پای میزن
ز هجرانش چرا رنجور باشی
بنان و شربت و انگور باشی
تو تن پرور شوی از چرب و شیرین
نمی‌دانی طریق ملت و دین
تن تو هست بیشک دشمن تو
بلای جان تو باشد تن تو
کسی دشمن نه پرورده است هرگز
همی کن از وجود خویش پرهیز
بکوی عشق جانان کی رسی تو
که گلخن تاب تن همچون خسی تو
گذر کن در لباس گلخن تن
چو مردان در ره عشقش قدم زن
بمنزلگاه عشقش عاشقانند
سراسر عاشقان عارفانند
چو با خود عشق را همخانه یابی
درین ره عقل را دیوانه یابی
میان عاقلان صورت پرستی
میان عاشقان شوقست و مستی
درین ره عاقلان بیگانه باشند
درین ره عاشقان دیوانه باشند
میان عاقلان زهر است و فریاد
میان عاشقان مستی و بیداد
میان عاقلان زهد و نماز است
میان عاشقان راز و نیاز است
میان عاقلان تکرار باشد
میان عاشقان اسرار باشد
میان عاقلان تقلید باشد
میان عاشقان توحید باشد
ز عشاقان شنیدم سر توحید
گذشتم از میان عقل و تقلید
سبق از عاشقان دین بیاموز
چو عود از آتش عشقش همی سوز
ز اسرارش اگر آگاه گردی
همیشه مقبل درگاه گردی
درین درگه همیشه عاشقانند
که هر دم جان به جانان برفشانند
به ظاهر عشق را درگاه باشد
نه هر کس را بدرگه راه باشد
اگر خواهی که ره یابی بدرگاه
بعشق مرتضی میباش همراه
ز عشق مرتضی گردی همه نور
اناالحق گوئی و گردی تو منصور
ز عشق مرتضی باشی سلیمان
دهی بر جن و انس و طیر فرمان
ز عشق مرتضی اسرار دانی
بیابی زندگانی جاودانی
ز عشق مرتضی یابی تو بهره
روی در بحر وحدت همچو قطره
ز عشق مرتضی درویش باشی
بنزد جاهلان خاموش باشی
ز عشق مرتضی در باز جان را
وداعی کن همه ملک جهان را
ز عشق مرتضی گر در خروشی
ز دستش شربت کوثر بنوشی
ز عشق مرتضی خورشید باشی
حقیقت زندهٔ جاوید باشی
ز عشق مرتضی عطار باشی
مطیع حیدر کرار باشی
نشسته عشق او با جان عطار
بگویم سر او را بر سر دار
دگر از من ز پیر راه پرسی
سخن از مظهر الله پرسی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بتو این سر مشکل باز گویم
ز عشق و منزل او راز گویم
هوش مصنوعی: من به تو این دل‌مشغولی و دشواری را از عشق و اسرار خانه‌اش بگویم.
مقام عشق باشد در همه جا
و از او خالی نباشد هیچ مأوا
هوش مصنوعی: مقام عشق باید در همه جا حاکم باشد و هیچ مکانی نباید از وجود آن خالی باشد.
مقام او زمین و آسمانست
مقام او فراز لامکانست
هوش مصنوعی: مقام او به اندازه زمین و آسمان گسترده است و جایگاه او بالاتر از هر مکانی است.
مقام او بود اندر دل و جان
بنور عشق باشد زنده انسان
هوش مصنوعی: مقام او در دل و جان انسان قرار دارد و عشق است که انسان را زنده نگه می‌دارد.
بهر جائی که باشی درحضور است
ولی نادان ز سر عشق دور است
هوش مصنوعی: هر کجا که باشی، عشق همیشه در کنار توست، اما کسی که نادان است از درک این حقیقت باز می‌ماند.
ز سر او اگر آگاه باشی
بهر دو کون بیشک شاه باشی
هوش مصنوعی: اگر از حقیقت وجود او آگاه باشی، بی‌شک در تمام جهان صاحب قدرت و سلطنت خواهی بود.
چو منزل اندرون جان کند عشق
هزاران خانمان ویران کند عشق
هوش مصنوعی: عشق مانند منزلی است که به درون آن می‌رویم و وقتی وارد آن می‌شویم، می‌تواند بسیاری از خانه‌ها و زندگی‌ها را نابود کند.
بجز عشق از درون جان بدر کن
بسوی قرب وحدت تو گذر کن
هوش مصنوعی: به جز عشق، هر چیزی را از دل خود دور کن و به سوی نزدیکی با وحدت بشتاب.
بشوقش ساز ویران خانهٔ تن
دو عالم را تو پشت پای میزن
هوش مصنوعی: با اشتیاق او، حتی ویرانی خانهٔ بدنم را هم نادیده بگیر و به همه چیز پشت پا بزن.
ز هجرانش چرا رنجور باشی
بنان و شربت و انگور باشی
هوش مصنوعی: چرا به خاطر جدایی او غمگین باشی در حالی که می‌توانی از خوشی‌ها و لذت‌های زندگی مانند نوازش، نوشیدنی و میوه‌های خوشمزه بهره‌مند شوی؟
تو تن پرور شوی از چرب و شیرین
نمی‌دانی طریق ملت و دین
هوش مصنوعی: اگر فقط به خوش‌گذرانی و لذت‌های ظاهری وابسته شوی، هرگز نمی‌توانی راه و روش ملت و دین را بشناسی.
تن تو هست بیشک دشمن تو
بلای جان تو باشد تن تو
هوش مصنوعی: بدن تو به‌راستی دشمن توست و می‌تواند بلای جانت شود.
کسی دشمن نه پرورده است هرگز
همی کن از وجود خویش پرهیز
هوش مصنوعی: هیچ‌کس هرگز دشمنی را پرورش نداده است، بنابراین همیشه از وجود خودت دوری کن.
بکوی عشق جانان کی رسی تو
که گلخن تاب تن همچون خسی تو
هوش مصنوعی: به جایی که عشق محبوب فراوان است نخواهی رسید، چرا که در آتش عشق مثل علفی بی‌اهمیت محسوب می‌شوی.
گذر کن در لباس گلخن تن
چو مردان در ره عشقش قدم زن
هوش مصنوعی: به راه عشق برو و همچون مردان با قدرت و شجاعت پیش برو، حتی اگر با چالش‌ها و سختی‌ها روبه‌رو باشی.
بمنزلگاه عشقش عاشقانند
سراسر عاشقان عارفانند
هوش مصنوعی: در محل محبت و عشق، تنها عاشقان حضور دارند و همه آنها آگاه و عارف هستند.
چو با خود عشق را همخانه یابی
درین ره عقل را دیوانه یابی
هوش مصنوعی: اگر در مسیر عشق به هم‌نشینی با آن دست یابی، در این راه عقل و منطق را دیوانه و بی‌فایده خواهی یافت.
میان عاقلان صورت پرستی
میان عاشقان شوقست و مستی
هوش مصنوعی: در بین انسان‌های عاقل تنها به ظاهر توجه دارند، اما در بین عاشقان، شور و اشتیاق و شگفتی واقعی وجود دارد.
درین ره عاقلان بیگانه باشند
درین ره عاشقان دیوانه باشند
هوش مصنوعی: در این مسیر، افرادی که اهل فکر و عقل هستند، احساس بیگانه‌گی می‌کنند و در این راه تنها عاشقان هستند که دیوانه‌وار حرکت می‌کنند.
میان عاقلان زهر است و فریاد
میان عاشقان مستی و بیداد
هوش مصنوعی: در جمع افراد عاقل، زهر و کینه وجود دارد و برعکس، در میان عاشقان، ذوق و شوق و شور و حرارت حاکم است.
میان عاقلان زهد و نماز است
میان عاشقان راز و نیاز است
هوش مصنوعی: در بین افراد باهوش و فرزانه، اعمال عبادی مانند زهد و نماز اهمیت دارد، اما در میان عاشقان، ارتباط و راز و نیاز با خداوند ارزش بیشتری دارد.
میان عاقلان تکرار باشد
میان عاشقان اسرار باشد
هوش مصنوعی: در بین افرادی که اهل دانش و خرد هستند، تکرار و تکرار نظر وجود دارد، اما در میان عاشقان و دلباختگان، رازها و نکات نهفته‌ای وجود دارد که تنها آنها درک می‌کنند.
میان عاقلان تقلید باشد
میان عاشقان توحید باشد
هوش مصنوعی: در بین افراد با درک، تقلید وجود دارد، اما در میان عاشقان خدا، یکتاپرستی و ایمان به وحدت او حاکم است.
ز عشاقان شنیدم سر توحید
گذشتم از میان عقل و تقلید
هوش مصنوعی: شنیدم که از عشق و محبت، به حقیقت واحد نزدیک شدم و از میان خرد و پیروی از دیگران عبور کردم.
سبق از عاشقان دین بیاموز
چو عود از آتش عشقش همی سوز
هوش مصنوعی: از عاشقان دین یاد بگیر، چون عود (چوب بخور) که از آتش عشقش می‌سوزد.
ز اسرارش اگر آگاه گردی
همیشه مقبل درگاه گردی
هوش مصنوعی: اگر به رازهای او پی ببری، همواره در پیشگاه او محبوب و مقبول خواهی بود.
درین درگه همیشه عاشقانند
که هر دم جان به جانان برفشانند
هوش مصنوعی: در این مکان همیشه افرادی هستند که عاشقند و هر لحظه جان خود را به معشوق می‌دهند.
به ظاهر عشق را درگاه باشد
نه هر کس را بدرگه راه باشد
هوش مصنوعی: عشق به نظر می‌رسد که جایی برای خود دارد و فقط هر کسی نمی‌تواند به آن دسترسی پیدا کند.
اگر خواهی که ره یابی بدرگاه
بعشق مرتضی میباش همراه
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به عشق حضرت علی (مرتضی) نزدیک شوی و به منزلت او برسید، باید در این مسیر قدم برداری و همراه او باشی.
ز عشق مرتضی گردی همه نور
اناالحق گوئی و گردی تو منصور
هوش مصنوعی: اگر از عشق امام علی (مرتضی) سرشار شوی، به نور و روشنایی دست پیدا می‌کنی و مانند منصور، که مظهری از حق و حقیقت است، سخن خواهی گفت.
ز عشق مرتضی باشی سلیمان
دهی بر جن و انس و طیر فرمان
هوش مصنوعی: اگر از عشق مرتضی (علی) برخوردار شوی، مانند سلیمان می‌شوی که بر جن و انسان و پرندگان فرمان می‌رانی.
ز عشق مرتضی اسرار دانی
بیابی زندگانی جاودانی
هوش مصنوعی: اگر از عشق مرتضی بهره‌مند شوی، به رازهای بزرگی دست پیدا می‌کنی و زندگی‌ات به جاودانگی می‌رسد.
ز عشق مرتضی یابی تو بهره
روی در بحر وحدت همچو قطره
هوش مصنوعی: از عشق مرتضی (علی) بهره‌مند خواهی شد و در دریاى یگانگى، مانند قطره‌ای خواهی بود.
ز عشق مرتضی درویش باشی
بنزد جاهلان خاموش باشی
هوش مصنوعی: اگر از عشق مرتضی به درویشی روی آورده‌ای، پس باید در برابر نادانان سکوت کنی.
ز عشق مرتضی در باز جان را
وداعی کن همه ملک جهان را
هوش مصنوعی: از عشق حضرت علی، جان خود را آماده خداحافظی کن؛ تا تمام دنیا را فراموش کنی.
ز عشق مرتضی گر در خروشی
ز دستش شربت کوثر بنوشی
هوش مصنوعی: اگر به خاطر عشق مرتضی (علی) سر به شورش بگذاری، از دست او نوشیدنی کوثر خواهی چشید.
ز عشق مرتضی خورشید باشی
حقیقت زندهٔ جاوید باشی
هوش مصنوعی: اگر در عشق علی (مرتضی) قرار بگیری، همچون خورشید درخشان و حقیقتی جاودان خواهی بود.
ز عشق مرتضی عطار باشی
مطیع حیدر کرار باشی
هوش مصنوعی: از عشق مرتضی به شیوه عطار زندگی کن و مطیع و تابع حیدر کرار، یعنی علی بن ابیطالب، باش.
نشسته عشق او با جان عطار
بگویم سر او را بر سر دار
هوش مصنوعی: عشق او در جان عطار نشسته است، بگذارید درباره او بگویم و حرف‌هایش را طرح کنم.
دگر از من ز پیر راه پرسی
سخن از مظهر الله پرسی
هوش مصنوعی: اگر از من درباره‌ی راه و روش زندگی بپرسی، باید بگویی که درباره‌ی حقیقت و وجود الهی پرس و جو کن.