گنجور

بخش ۱۴

بگویم با تو از احوال گردون
که تا بینی بمعنی سر بیچون
چنین میدان که این چرخ مدور
که گردان شد بامر پاک داور
بگردد روز و شب این چرخ دوّار
همه مقصود او دیدار آن یار
همه سرگشته گردان بهر یار است
ز بهر دیدن او بی قرار است
بگردد این چنین گردنده افلاک
بودتا آب و باد و آتش و خاک
همه سرگشته فرمان اویند
همه دلداده و شیدای اویند
بگردد این چنین پیوسته مادام
کز آن گشتن زمین را باشد آرام
بگردد این چنین گردنده گردون
که تا آید در و یاقوت بیرون
بگردد تا نبات از خاک روید
ازو حیوان غذای خویش جوید
بگردد این چنین در گرد عالم
کزو پیدا شود در دهر آدم
سپهر و انجم و خورشید تابان
همه سرگشته‌اند از بهر انسان
ببین گر ز آنکه داری نور بینش
که بر انسان شده ختم آفرینش
هر آن چیزی که پیدا شد ز معبود
حقیقت را همه مقصود او بود
جهان یابد از انسان زینت و زین
که باشد مجمع آثار کونین
بزیر گنبد فیروزه گون طاق
هر آن چیزی که تو بینی در آفاق
تمامی بهر انسان آفریدند
مر او را دردو عالم برگزیدند
هر آنچه هست از پیدا و پنهان
همه موجود شد در ذات انسان
مر او را عالم کوچک از آن گفت
نیارم درّ این اسرار را سفت
ولی انسان ز بهر کردگار است
مر او را جز شناسائی چه کار است
شناسد خویش از آغاز و انجام
بیاد حق بود در صبح و در شام
بداند کز چه موجود است اشیا
شود عارف بنور حق تعالی
شود او را شناسائی چو حاصل
بداند در جهان انسان کامل
امام کل عالم مرتضی دان
تو او را مظهر نور خدا دان
ز شوق او بود گردان کواکب
مر او را سر بسر گشتند طالب
سپهر از بهر او گردنده باشد
مر او را از دل و جان بنده باشد
ز حل باشد کمینه هندوی او
همین گردد که ره یابد سوی او
بهر دم مشتری تسبیح خوانش
ثنای او بود ورد زبانش
برفتد تیغ مریخ ستمگر
که تا سازد جدا از دشمنش سر
بمدحش زهره هر دم ساز دارد
بهرسازی هزار آواز دارد
بود از جان و دل خورشید انور
غلام و چاکر اولاد حیدر
ز نور مرتضی او نور دارد
کز آن آفاق را معمور دارد
عطارد منشی دیوان او دان
ز شوق او بود در چرخ گردان
بسی گردد بگردش ماه شب گرد
که در گشتن نه بیند کس ازو گرد
همه از شوق او نالان و گردان
نمی‌گویم چگویم با تو نادان
همه سرگشتگی شان بهر شاه است
چه خورشید و چه چرخ و سال و ماهست
زمین و آسمان او راست مقصود
همه اشیا ز بهر اوست موجود
بود او را بهر جائی اساسی
بهر وقتی بود او را لباسی
ولی در اصل یک سررشته دارد
که این رشته بهم پیوسته دارد
نگردد منقطع سر رشته هرگز
ز انکار چنین معنی بپرهیز
چنین تقدیر داد این رشته را تاب
که گر مرد رهی این رمز دریاب
دگر پرسی که لذات جهان را
نمایم بر تو اسرار نهان را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بگویم با تو از احوال گردون
که تا بینی بمعنی سر بیچون
هوش مصنوعی: بگویم با تو درباره وضعیت دنیا که تا بفهمی زندگی چه معنایی دارد و هیچ تردیدی در آن نیست.
چنین میدان که این چرخ مدور
که گردان شد بامر پاک داور
هوش مصنوعی: این دنیا به دور خود می‌چرخد و همه‌چیز تحت فرمان خداوند پاک است.
بگردد روز و شب این چرخ دوّار
همه مقصود او دیدار آن یار
هوش مصنوعی: روز و شب به دور خود می‌چرخد و همه چیز در حرکت است، اما هدف نهایی همه‌ی این تغییرات، دیدن آن معشوق است.
همه سرگشته گردان بهر یار است
ز بهر دیدن او بی قرار است
هوش مصنوعی: همه به خاطر محبوب خود سرگردان و بی‌تاب هستند و فقط برای دیدن او بی‌قرارند.
بگردد این چنین گردنده افلاک
بودتا آب و باد و آتش و خاک
هوش مصنوعی: این جهان و هستی به دور خود می‌چرخد و تغییر می‌کند، و این چرخه ناشی از وجود چهار عنصر اصلی یعنی آب، باد، آتش و خاک است.
همه سرگشته فرمان اویند
همه دلداده و شیدای اویند
هوش مصنوعی: همه مردم تحت تاثیر دستورات او هستند و همه به او عشق ورزیده و مجذوب او شده‌اند.
بگردد این چنین پیوسته مادام
کز آن گشتن زمین را باشد آرام
هوش مصنوعی: اگر اینگونه به دور خود بگردد، همیشه زمین آرام خواهد بود.
بگردد این چنین گردنده گردون
که تا آید در و یاقوت بیرون
هوش مصنوعی: به دور این جهان پیوسته می‌چرخد و تغییر می‌کند، تا زمانی برسد که در و یاقوت به نمایش گذاشته شود.
بگردد تا نبات از خاک روید
ازو حیوان غذای خویش جوید
هوش مصنوعی: فرآیند رویش گیاهان از خاک آغاز می‌شود و جانوران نیز برای تأمین غذا به این گیاهان وابسته‌اند.
بگردد این چنین در گرد عالم
کزو پیدا شود در دهر آدم
هوش مصنوعی: اگر کسی در این دنیای پر از گرد و غبار بگردد، در نهایت می‌تواند وجود آدمی را در این دنیا پیدا کند.
سپهر و انجم و خورشید تابان
همه سرگشته‌اند از بهر انسان
هوش مصنوعی: آسمان و ستاره‌ها و خورشید درخشان همگی به خاطر انسان در حیرت و شگفتی‌اند.
ببین گر ز آنکه داری نور بینش
که بر انسان شده ختم آفرینش
هوش مصنوعی: ببین آیا از آن دانش و بینش که باعث شده انسان به کمال و هدف نهایی خود دست یابد، بهره‌مند هستی؟
هر آن چیزی که پیدا شد ز معبود
حقیقت را همه مقصود او بود
هوش مصنوعی: هر چیزی که از حقیقت الهی به ظهور می‌رسد، هدف نهایی و مقصود اوست.
جهان یابد از انسان زینت و زین
که باشد مجمع آثار کونین
هوش مصنوعی: جهان به وسیلهٔ انسان زیبا و آراسته می‌شود و موجودیت انسان خود به نوعی مجموعه‌ای از میلیون‌ها نشانه و اثر در عالم هستی است.
بزیر گنبد فیروزه گون طاق
هر آن چیزی که تو بینی در آفاق
هوش مصنوعی: زیر آسمان آبی و زیبا، هر چیزی که در دنیا ببینی، وجود دارد.
تمامی بهر انسان آفریدند
مر او را دردو عالم برگزیدند
هوش مصنوعی: تمامی نعمت‌ها و خوبی‌ها برای انسان خلق شده‌اند و او را از میان همه موجودات در این دو جهان انتخاب کرده‌اند.
هر آنچه هست از پیدا و پنهان
همه موجود شد در ذات انسان
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد، چه آشکار و چه نهان، در وجود انسان به وجود آمده است.
مر او را عالم کوچک از آن گفت
نیارم درّ این اسرار را سفت
هوش مصنوعی: او را به علم و دانش کم ارزیابی کرد و گفت که نمی‌توانم این رازهای عمیق را به خوبی درک کنم.
ولی انسان ز بهر کردگار است
مر او را جز شناسائی چه کار است
هوش مصنوعی: انسان برای خدمت به خداوند خلق شده و او را جز شناختن چه وظیفه‌ای دارد.
شناسد خویش از آغاز و انجام
بیاد حق بود در صبح و در شام
هوش مصنوعی: انسان باید خودش را از ابتدا تا انتها بشناسد و به یاد حق باشد، چه در صبح و چه در شب.
بداند کز چه موجود است اشیا
شود عارف بنور حق تعالی
هوش مصنوعی: اگر کسی درک کند که اشیاء از چه موجودی هستند، به حقیقت و نور الهی آگاه می‌شود.
شود او را شناسائی چو حاصل
بداند در جهان انسان کامل
هوش مصنوعی: وقتی که فرد کامل را بشناسد، درک می‌کند که این شناخت به یک دستاورد بزرگ در زندگی‌اش تبدیل می‌شود.
امام کل عالم مرتضی دان
تو او را مظهر نور خدا دان
هوش مصنوعی: همه‌ی عالم را امام و پیشوای حقیقی بدان و او را تجلی و manifestation نور خداوندی بشمار.
ز شوق او بود گردان کواکب
مر او را سر بسر گشتند طالب
هوش مصنوعی: به خاطر عشق او، ستاره‌ها به دور او می‌چرخند و همه به دنبال او هستند.
سپهر از بهر او گردنده باشد
مر او را از دل و جان بنده باشد
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر او در حال چرخش است و دل و جان بنده فقط متعلق به اوست.
ز حل باشد کمینه هندوی او
همین گردد که ره یابد سوی او
هوش مصنوعی: از راه حل و چاره، شخص معمولی هندوی او نیز می‌تواند به او نزدیک شود و به هدف خود برسد.
بهر دم مشتری تسبیح خوانش
ثنای او بود ورد زبانش
هوش مصنوعی: هر لحظه ستایش و ذکر خدا بر زبانش جاری است و مانند تسبیحی برای او به شمار می‌آید.
برفتد تیغ مریخ ستمگر
که تا سازد جدا از دشمنش سر
هوش مصنوعی: تیغ سرکش و ستمگر مریخ به حرکت در می‌آید تا بتواند دشمنش را از سر راهش کنار بزند.
بمدحش زهره هر دم ساز دارد
بهرسازی هزار آواز دارد
هوش مصنوعی: هر روز به خاطر زیبایی او، زهره لحن و آهنگ جدیدی می‌سازد و آوازهای زیادی دارد.
بود از جان و دل خورشید انور
غلام و چاکر اولاد حیدر
هوش مصنوعی: خورشید درخشان، از جان و دل، خدمتگزار و بنده‌ی فرزندان حیدر است.
ز نور مرتضی او نور دارد
کز آن آفاق را معمور دارد
هوش مصنوعی: از نور علی (مرتضی) روشنی‌ای دارد که به واسطه آن، جهان را آباد و سرزنده می‌کند.
عطارد منشی دیوان او دان
ز شوق او بود در چرخ گردان
هوش مصنوعی: عطارد، کاتب و نویسندهٔ دفتر اوست، که به خاطر عشق او در آسمان در گردش است.
بسی گردد بگردش ماه شب گرد
که در گشتن نه بیند کس ازو گرد
هوش مصنوعی: ماه شب گرد به گرد خود می‌چرخد و در این گردش، هیچ‌کس او را نمی‌بیند.
همه از شوق او نالان و گردان
نمی‌گویم چگویم با تو نادان
هوش مصنوعی: همه به خاطر محبت او در عذاب و دلتنگی هستند، اما نمی‌دانم چطور این احساسات را با تو که نمی‌دانی، بیان کنم.
همه سرگشتگی شان بهر شاه است
چه خورشید و چه چرخ و سال و ماهست
هوش مصنوعی: تمامی این سرگشتگی‌ها و تغییرات در جهان به خاطر سلطنت و وجود پادشاه است، خواه آن تغییرات مربوط به خورشید باشد یا به حرکت کره‌های آسمانی و سال و ماه.
زمین و آسمان او راست مقصود
همه اشیا ز بهر اوست موجود
هوش مصنوعی: زمین و آسمان به خاطر او وجود دارند و هدف تمامی موجودات تنها اوست.
بود او را بهر جائی اساسی
بهر وقتی بود او را لباسی
هوش مصنوعی: او در هر زمان و مکان، مناسبتی ویژه دارد و برای هر موقعیت، لباس مخصوصی به تن می‌کند.
ولی در اصل یک سررشته دارد
که این رشته بهم پیوسته دارد
هوش مصنوعی: اما در واقع یک موضوع اصلی وجود دارد که این موضوع به یکدیگر مرتبط است.
نگردد منقطع سر رشته هرگز
ز انکار چنین معنی بپرهیز
هوش مصنوعی: هرگز از انکار این مفهوم دور نشو و اتصال به آن را قطع نکن. از این حقیقت دوری کن.
چنین تقدیر داد این رشته را تاب
که گر مرد رهی این رمز دریاب
هوش مصنوعی: سرنوشت چنان رقم خورده که اگر کسی در این مسیر گام بردارد، می‌تواند این راز را درک کند.
دگر پرسی که لذات جهان را
نمایم بر تو اسرار نهان را
هوش مصنوعی: شما دوباره می‌پرسید که آیا می‌توانم لذت‌های دنیا را به شما نشان دهم و رازهای پنهان را فاش کنم.