گنجور

بخش ۱۳

علوم دین بگویم با تو ای یار
تو این اسرار از من گوش میدار
علوم باطنی را گوش میدار
علوم ظاهری فرموش میدار
ز علم باطنی ای یار انور
چنین گفتند دانایان رهبر
که علم دین بود دانستن راه
شود در راه دین از خویش آگاه
شناسی خویشتن را گر کجائی
درین محنت سرا بهر چرائی
باول از کجا داری تو آغاز
بآخر هم کجا خواهی شدن باز
امام خویشتن را هم بدانی
طلب داری حیات جاودانی
ولیکن کس بخود این ره نداند
که پیر رهبر این ره بداند
طلب کن پیر رهبر اندرین راه
که گرداند ترا از کار آگاه
ترا راه حقیقت او نماید
در اسرار برویت گشاید
از آن در علم دین آگاه گردی
تو واقف از کلام الله گردی
تو او را گر شناسی علم دانی
علوم اول وآخر بخوانی
تو او را گر شناسی محو مانی
بغیر او دگر چیزی ندانی
تو او را گر شناسی جان بیابی
طریق بوذر و سلمان بیابی
همین است علم دین ای مرد دانا
که دانا در ره وحدت خدا را
بفر شاه مردان ره بری تو
شوی واقف ز سر حیدری تو
مقام علم دین در فر شاهی است
مرا در معنی این علم راهی است
بمعنایش نمایم من ترا راه
که تا گردی ز سر وحدت آگاه
مبین خود را اگر تو مرد دینی
خدا بینی اگر خود را نه بینی
تو خود را محو کن در شیر یزدان
خدا بین و خداخوان و خدا دان
درآئی در مقام خودپرستی
تو خود باشی بت و خود را پرستی
بجز حق هرچه مقصود تو باشد
همان مقصود و معبود تو باشد
تو خود را نیست میکن هست اوباش
زجام وحدت حق مست او باش
تو خود اول شناسی پس خدا را
ز بعد مصطفی خود مرتضی را
به اسرار علی گر راه یابی
ز علم مصطفی آگاه یابی
تو او را گر شناسی نور گردی
بپاکی خوبتر از هور گردی
تو او را گر شناسی مرد راهی
بیابی در دو عالم پادشاهی
باسرارش اگر باشی تو محرم
روی چون قطره اندر بحر اعظم
بنور او ولی او را شناسی
مکن با نعمت او ناسپاسی
بهر عصری ظهوری کرد در دهر
گهی باشد به صحرا گاه در شهر
محمد نور و حیدر نور نور است
بهرجائی که خوانی در حضور است
ترا رهبر بود او ره نماید
نشان راه آن درگه نماید
ترا دانش بدان در کار آرد
ز بی راهی ترا در راه آرد
برو عطار این سر را نگهدار
میان عاشقان میگو تو اسرار
من اسراری که در دل می‌نهفتم
بتو ای مرد سالک بازگفتم
در معنی برویت برگشادم
کلید علم بر دست تو دادم
بگو با مرد دانا سر حق را
ز نادانان بگردان این ورق را
دگر پرسی ز من این چرخ فیروز
ز بهر چیست گردان در شب روز

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

علوم دین بگویم با تو ای یار
تو این اسرار از من گوش میدار
هوش مصنوعی: من علوم دینی را با تو در میان می‌گذارم، ای همراه؛ اما این رازها را از من بشنو و حفظ کن.
علوم باطنی را گوش میدار
علوم ظاهری فرموش میدار
هوش مصنوعی: به دانش‌های درونی توجه کن و از دانش‌های ظاهری غافل شو.
ز علم باطنی ای یار انور
چنین گفتند دانایان رهبر
هوش مصنوعی: ای دوست نورانی، علم باطن به ما آموخته است که دانایان و رهبران چنین می‌گویند.
که علم دین بود دانستن راه
شود در راه دین از خویش آگاه
هوش مصنوعی: دانستن علم دین به می‌انجامد که انسان مسیر صحیح را در زندگی دینی‌اش بشناسد و از خود و حالات خود آگاه شود.
شناسی خویشتن را گر کجائی
درین محنت سرا بهر چرائی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی خودت را بشناسی و حقیقت وجودت را درک کنی، باید در این دنیای پر از مشکلات و دشواری‌ها به دنبال علت و هدف زندگی‌ات باشی.
باول از کجا داری تو آغاز
بآخر هم کجا خواهی شدن باز
هوش مصنوعی: از کجا آمده‌ای و به کجا خواهی رفت.
امام خویشتن را هم بدانی
طلب داری حیات جاودانی
هوش مصنوعی: اگر خود را بشناسی و حقیقت وجودت را درک کنی، به جستجوی زندگی ابدی خواهی رفت.
ولیکن کس بخود این ره نداند
که پیر رهبر این ره بداند
هوش مصنوعی: اما هیچ‌کس نمی‌داند چگونه باید به این راه قدم گذاشت، جز آنکه راهنمایی با تجربه و آگاه به این مسیر وجود داشته باشد.
طلب کن پیر رهبر اندرین راه
که گرداند ترا از کار آگاه
هوش مصنوعی: از پیشنهادی که در این راه داری، از یک راهنما و فرد با تجربه کمک بگیر تا تو را در کارهایت هدایت کند و از امور آگاه سازد.
ترا راه حقیقت او نماید
در اسرار برویت گشاید
هوش مصنوعی: تو را به حقیقت راهنما می‌شود و اسرار در وجود تو را نمایان می‌کند.
از آن در علم دین آگاه گردی
تو واقف از کلام الله گردی
هوش مصنوعی: اگر در علم دین آگاهی پیدا کنی، به سخنان پروردگار نیز آشنا می‌شوی.
تو او را گر شناسی علم دانی
علوم اول وآخر بخوانی
هوش مصنوعی: اگر او را بشناسی، در علم و دانش سرآمد خواهی شد و به همه اسرار ابتدا و انتهای علم دست خواهی یافت.
تو او را گر شناسی محو مانی
بغیر او دگر چیزی ندانی
هوش مصنوعی: اگر او را بشناسی، چنان مجذوب او خواهی شد که هیچ چیز دیگری برایت مهم نخواهد بود.
تو او را گر شناسی جان بیابی
طریق بوذر و سلمان بیابی
هوش مصنوعی: اگر او را بشناسی، روح تو به سوی حقیقت هدایت می‌شود و به راه بافر و سلمان می‌رسی.
همین است علم دین ای مرد دانا
که دانا در ره وحدت خدا را
هوش مصنوعی: علم دین همین است، ای انسان خردمند: که دانایی به شناخت و اتحاد با خدا می‌رسد.
بفر شاه مردان ره بری تو
شوی واقف ز سر حیدری تو
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مقام رهبری و هدایت، باید از فضایل و ویژگی‌های حیدر (علی) آگاه باشی و از آن‌ها بهره ببری.
مقام علم دین در فر شاهی است
مرا در معنی این علم راهی است
هوش مصنوعی: عزت و ارزش علم دین برای من به اندازه مقام و سلطنت است و در واقع، درک و فهم این علم، برای من راهی به سوی حقیقت و معنای عمیق زندگی است.
بمعنایش نمایم من ترا راه
که تا گردی ز سر وحدت آگاه
هوش مصنوعی: من به تو راهی را نشان می‌دهم که با آن به درک و آگاهی از وحدت واقعی برسی.
مبین خود را اگر تو مرد دینی
خدا بینی اگر خود را نه بینی
هوش مصنوعی: اگر خود را بشناسی و به دیانت خود اهمیت بدهی، خداوند را نیز در درون خود خواهی یافت، اما اگر خود را نادیده بگیری، از خداوند نیز بی خبر خواهی ماند.
تو خود را محو کن در شیر یزدان
خدا بین و خداخوان و خدا دان
هوش مصنوعی: خودت را در زیبایی‌های خدا غرق کن، خدا را ببین و او را بشناس.
درآئی در مقام خودپرستی
تو خود باشی بت و خود را پرستی
هوش مصنوعی: اگر در کار خودمندی و خودخواهی قدم بگذاری، در حقیقت تو خود را به جای یک بت قرار می‌دهی و تنها خود را می‌پرستی.
بجز حق هرچه مقصود تو باشد
همان مقصود و معبود تو باشد
هوش مصنوعی: به جز خداوند، هر چیزی که هدف و خواسته تو باشد، همان هدف و معبود تو خواهد بود.
تو خود را نیست میکن هست اوباش
زجام وحدت حق مست او باش
هوش مصنوعی: خودت را نادیده بگیر و در آغوش حقیقت و وحدت قرار بگیر. از مستی و سرمستی ناشی از این وحدت بهره‌مند شو و از جمع اوباش دوری کن.
تو خود اول شناسی پس خدا را
ز بعد مصطفی خود مرتضی را
هوش مصنوعی: تو خود به خوبی می‌دانی که خداوند چگونه است، پس بر اساس مقام و اهمیت پیامبر، باید مولای خود علی را نیز بشناسی.
به اسرار علی گر راه یابی
ز علم مصطفی آگاه یابی
هوش مصنوعی: اگر به رازهای علی دست یابی، به دانش مصطفی نیز پی خواهی برد.
تو او را گر شناسی نور گردی
بپاکی خوبتر از هور گردی
هوش مصنوعی: اگر او را بشناسی، همچون نوری خواهی شد و از پاکی، بهتر و زیباتر از خورشید خواهی گردید.
تو او را گر شناسی مرد راهی
بیابی در دو عالم پادشاهی
هوش مصنوعی: اگر او را بشناسی، می‌توانی در این دو جهان به مقام و جلالی دست یابی.
باسرارش اگر باشی تو محرم
روی چون قطره اندر بحر اعظم
هوش مصنوعی: اگر با رازهای آن آشنا باشی، مانند قطره‌ای خواهی بود که در دریای عظیم غرق شده است.
بنور او ولی او را شناسی
مکن با نعمت او ناسپاسی
هوش مصنوعی: با نور او آشنا شو، اما او را فقط با نعمت‌هایش نشناس. در برابر نعمت‌هایش ناسپاس نباش.
بهر عصری ظهوری کرد در دهر
گهی باشد به صحرا گاه در شهر
هوش مصنوعی: در هر زمانی، یک ظهور یا نمایشی از حقیقت یا وجود اتفاق می‌افتد. گاهی این ظهور در طبیعت و بیابان‌ها نمود می‌یابد و گاه در میان مردم و در محیط شهری به نمایش درمی‌آید.
محمد نور و حیدر نور نور است
بهرجائی که خوانی در حضور است
هوش مصنوعی: محمد و حیدر، هر دو نور و روشنایی هستند. در هر جایی که نام آن‌ها را ببری، فضایی نورانی و آکنده از حضور آن‌ها خواهد شد.
ترا رهبر بود او ره نماید
نشان راه آن درگه نماید
هوش مصنوعی: او باید تو را هدایت کند و نشانه‌ای از راه درست را به تو نشان دهد.
ترا دانش بدان در کار آرد
ز بی راهی ترا در راه آرد
هوش مصنوعی: دانش تو می‌تواند به تو کمک کند تا از مسیر نادرست خارج شوی و به راه درست هدایت شوی.
برو عطار این سر را نگهدار
میان عاشقان میگو تو اسرار
هوش مصنوعی: برو، عطار! این رازها را نگه‌دار و در میان عاشقان بگو.
من اسراری که در دل می‌نهفتم
بتو ای مرد سالک بازگفتم
هوش مصنوعی: من رازهایی را که در دل داشتم، به تو ای مرد راه‌سلوک گفتم و در میان گذاشتم.
در معنی برویت برگشادم
کلید علم بر دست تو دادم
هوش مصنوعی: در مفهوم زیبایی تو، من به تو راهی برای رسیدن به دانش و آگاهی نشان دادم و کلید آن را به دستت سپردم.
بگو با مرد دانا سر حق را
ز نادانان بگردان این ورق را
هوش مصنوعی: با فرد دانا درباره حق صحبت کن و از نادانان فاصله بگیر.
دگر پرسی ز من این چرخ فیروز
ز بهر چیست گردان در شب روز
هوش مصنوعی: از من بپرس چرا این دنیا، این چرخ خوشبخت، در شب و روز به سیری می‌چرخد.